تبیان، دستیار زندگی
سر برداشتم: زنبوری در خیالم پر زد یا جنبش ابری خوابم را شكافت؟ در بیداری سهمناكآهنگی دریا – نوسان شنیدم، به شكوه لب بستگی یك ریگ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كو قطره و هم

منظره ، پاییز، درخت، جنگل

سر برداشتم:

زنبوری در خیالم پر زد

یا جنبش ابری خوابم را شكافت؟

در بیداری سهمناك

آهنگی دریا – نوسان شنیدم،

به شكوه لب بستگی یك ریگ

و از كنار زمان برخاستم.

هنگام بزرگ

بر لبانم خاموشی نشانده بود.

در خورشید چمن ها خزنده‌ای دیده گشود:

چشمانش بیكرانی بركه را نوشید.

بازی، سایه ی پروازش را به زمین كشید

و كبوتری در بارش آفتاب به رؤیا بود.

پهنه چشمانم جولانگاه تو باد، چشم انداز بزرگ!

در این جوش شگفت انگیز، كو قطره ی وهم؟

بال‌ها، سایه ی پرواز را گم كرده اند.

گلبرگ، سنگینی زنبور را انتظار می‌كشد.

به طراوت خاك دست می‌كشم،

نمناكی چندشی بر انگشتانم نمی‌نشیند.

به آب روان نزدیك می‌شوم،

ناپیدایی دو كرانه را زمزمه می‌كند.

رمزها چون انار تـَرك خورده نیمه شكفته اند.

جوانه شور مرا دریاب، نو رسته ی زود آشنا!

درود، ای لحظه شفاف !

در بیكران تو زنبوری پر می‌زند.