در بیداری لحظهها پیكرم كنار نهر خروشان لغزید. مرغی روشن فرود آمد و لبخند گیج مرا برچید و پرید. ابری پیدا شد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1386/10/11
بی تار و پود
در بیداری لحظهها
پیكرم كنار نهر خروشان لغزید.
مرغی روشن فرود آمد
و لبخند گیج مرا برچید و پرید.
ابری پیدا شد
و بخار سرشكم را در شتاب شفافش نوشید .
نسیمی برهنه و بی پایان سر كرد
و خطوط چهرهام را آشفت و گذشت.
درختی تابان
پیكرم را در سایه سیاهش بلعید.
طوفانی سر رسید
و جاپایم را ربود.
نگاهی به روی نهر خروشان خم شد:
تصویری شكست.
خیالی از هم گسیخت.