فریادرسیِ مظلومان
تکلیف، همواره بر اساس «توانایی» و «دانایی» است. هر کس که نداند یا نتواند، مسوولیتی هم ندارد. هر کس که آگاهتر و تواناتر باشد، تکلیفش سنگینتر است. مسلمانی که فریادخواهی و استغاثه دیگری را بشنود و بتواند یاری کند، ولی اهمیت ندهد و به نصرت و ياري مظلوم و گرفتار نشتابد، مسلمان نیست. حدیث معروف «مَن سَمعَ رَجُلاً یُنادی یا لَلمُسلِمین فَلَم یُجِبهُ فَلَیسَ بِمُسلِمٍ.» (1) شاهد این تکلیف است (آن کس که بشنود کسی مسلمانان را به یاری میطلبد و پاسخش ندهد، مسلمان نیست).
وقتی از سویی استغاثه باشد، تکلیف اغاثه بر دوش انسان میآید و نمیتوان بیتفاوت بود.
امام حسین علیهالسلام علاوه بر تکلیفی که نسبت به مقابله با حکومت جور و احیای معالم دین داشت، با نصرتخواهی شیعیان کوفه مواجه بود و آن همه دعوت و اظهار اطاعت و پیروی. حجت بر امام تمام بود و پاسخ به این دعوتها لازم. آن حضرت در سخنی که به کوفیان داشت فرمود:
«اِنّی لَم آتِکُم حَتّی اَتتنی کُتُبُکُم و قَدِمَت عَلیَّ رُسُلکُم اَن اَقدِم عَلَینا فَاِنّهُ لَیسَ لَنا اِمامٌ» (2)؛ من نزد شما نیامدم، مگر پس از آن که نامهها و فرستادههایتان به من رسید که نوشته بودید: بیا، که ما امام و پیشوایی نداریم.
در نامهای هم که به بزرگان کوفه نوشت، به همین استمدادشان استناد کرد و فرمود:
«هانی و سعید، نامههایتان را به من رساندند. همه آنچه را نوشته بودید دریافتم. نوشتهاید که «ما امامی نداریم، نزد ما بشتاب، باشد که خداوند بر محور تو ما را بر هدایت و حق گرد آورد.» اینک من پسرعمویم را نزد شما میفرستم... اگر نوشت که نظرتان مثل نامههایتان است، نزدتان خواهم شتافت.» (3)
شیعیان، گرفتار ظلم یزید بودند. امام را به فریادرسی خواندند. امام هم در پاسخ آنان راهی کوفه شد. خود امام، در مسیر راه خویش به کوفه، در راه از اشخاص مختلف مدد خواست. بعضی ندایش را پاسخ داده به او پیوستند، مانند زهیر بن قین، برخی هم عذر و بهانه آوردند و اوضاع بحرانی کوفه را یادآور شدند.
امام به آنان میفرمود: اگر یاری نمیکنید، لااقل از این منطقه دور شوید، چرا که هر که فریاد دادخواهی ما را بشنود ولی به یاری نیاید، گرفتار دوزخ خواهد شد: «مَن سَمِعَ واعِیتَنَا او رَای سَوادَنا فَلَم یُجِبنا و لَم یُغِثنا کانَ حقّاً عَلی اللهِ عَز و جلَّ اَن یُکِبّهُ عَلی مِنخَرَیهِ فِی النار.» (4)
ندای «هل من ناصر» امام حسین علیهالسلام نیز در روز عاشورا، خطاب به همه کسانی بود که یارای دفاع از حریم و حرم اهلبیت را داشتند. فریاد استغاثه آن حضرت که به «هَل مِن مُغیثٍ» و «هَل مِن ذابٍّ» (5) بلند بود، از همه آیندگان، لبیک اجابت میطلبد.
شهید بزرگ عاشورا برای نجاتبخشی گرفتاران در حکومت جور، خود را فدا کرد، تا هم خود آنان را از ظلم برهاند، هم اندیشههایشان را از حیرت و ضلات نجات بخشد. همچنان که در زیارت اربعین آن حضرت میخوانیم:
«وَ بَذَل مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ و حَیرَةِ الضَّلالِة.» (6)
(خدایا! امام حسین،) خون خود را در راه تو نثار کرد، تا بندگانت را از نادانی و سرگشتگی گمراهی نجات بخشد.
امروز نیز مسلمانان و مستضعفان جهان، گرفتار سلطههای ستمگرند و برخی هم در راه نجات خویش، مبارزه میکنند و فریاد استغاثه آنان بلند است. رسالت اغاثه و پناه دادن و یاری رساندن، وظیفه عاشوراییان است که به مدد آنان بشتابند، حتی در جبهههای نبرد.
این یاری رساندن و جهاد برای رهایی مستضعفان، رهنمود قرآن کریم است، که میفرماید:
«چرا در راه خدا و در راه (نجات) مردان و زنان و کودکان مستضعفی جهاد نمیکنید که میگویند: پروردگارا ما را از این آبادی که حاکمانش ستمگرند بیرون آور و از سوی خود، برای ما سرپرست و یاوری قرار بده.» (7)
پينوشتها:
1- بحارالانوار، ج 71، ص 339.
2- وقعة الطف، ص 169.
3- ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 39.
4- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 369.
5- حیاة الامام الحسین، ج 3، ص 274.
6- مفاتیحالجنان، زیارت اربعین، ص 468.
7- نساء، آیه 75.
منبع:
پيامهاي عاشورا، جواد محدثي .