همزاد شیطان
افتاده در باد (28)
برای مطالعه ی بیست و هفتمین مقاله از سلسله مقالات افتاده در باد اینجا کلیک کنید.
به گزارش روزنامه ایران ،یک مرد معتاد پس از مصرف مواد مخدر (شیشه) بی رحمانه با ضربه های چاقو به جان کودک 2.5 ساله اش افتاد و او را روانه ی بیمارستان کرد.
ساعت 3 بامداد 20 آذر امسال ، یکی از اهالی محله جنت آباد تهران با مرکز فوریت های پلیسی 110 تماس گرفت و از مجروح شدن دختر 2.5 ساله ای به نام «ملیسا» از سوی پدر معتادش خبر داد. به دنبال این تماس ، ماموران انتظامی تهران به محل حادثه اعزام شدند و پی بردند که دختر 2.5 ساله به شدت با چاقو مجروح شده است.
بنابراین وی برای درمان به بیمارستان رسول اکرم (ص) انتقال یافت و با تلاش تیم پزشکی بیمارستان رسول اکرم (ص)، دختر کوچولو از مرگ حتمی نجات یافت.
به دنبال این حادثه ، پرونده ای تشکیل و برای ادامه تحقیقات به شعبه 13 بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 5 تهران ارسال شد و بازپرس مدیر روستا دستور دستگیری پدر سنگدل را صادر کرد. ماموران کلانتری با انتقال مادر ملیسا به مرکز پلیس ، به تحقیق از وی پرداختند.
اظهارات مادر، راز پدر سنگدل را فاش کرد:
زن جوان در اظهاراتش به پلیس گفت: شوهرم مرد معتادی است و مدام من و فرزندم را اذیت می کرد. جدا شدن از شوهرم یعنی خداحافظی برای همیشه با دخترم. چند ساعت قبل من و دخترم در خواب بودیم که شوهرم بی رحمانه با چاقو به جانمان افتاد. هرچه التماس می کردم با ما کاری نداشته باشد، بی فایده بود. او مرا به کنار اتاق هل داد و دخترم را مقابل دیدگانم مجروح کرد. داد و فریاد می زدم تا شاید فردی به کمکمان بیاید. درگیری یک ساعته ما ادامه پیدا کرد تا این که پدر و برادرم سر رسیدند و ما را نجات دادند. شوهرم به تحریک برادرش که به تازگی از زندان آزاد شده است ، قصد جان من و فرزندم را کرده بود. با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار ماموران قرار داد، جستجو برای یافتن پدر فراری آغاز شد و وی روز 21 آذر دستگیر و برای ادامه تحقیقات به شعبه 13 بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 5تهران انتقال یافت و مورد بازجویی قرار گرفت.
اعتراف تکان دهنده پدر سنگدل در دادسرا:
مرد سنگدل در اظهاراتش به بازپرس مدیر روستا گفت: مواد مخدر مصرف می کنم و روز حادثه حالت طبیعی نداشتم. وقتی از دوستم خداحافظی کردم و به منزلم آمدم ، ابتدا به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم. صدایی به من می گفت با چاقو ضربه هایی به بالش بزن. به سمت یکی از اتاق ها رفتم ، نمی دانستم همسر و فرزندم در آنجا خوابیده اند. با چاقو ضربه هایی به آنها می زدم و گمان می کردم ، ضربه ها را به بالش می زنم. اما غافل از این که ضربه های چاقو به جان دختر خردسالم اصابت می کرد و صدای گریه و ناله های وی و همسرم فضای اتاق را پر می کرد و من چیزی نمی فهمیدم و بعد هراسان 2 نفر که می خواستند در داخل اتاق چاقو را از دستم بگیرند را به کناری هل دادم و فرار کردم.
به دنبال اعتراف متهم ، وی با قرار بازداشت قانونی روانه زندان اوین شد تا تحقیقات تکمیلی از وی صورت گیرد. بخش آی.سی.یو کودکان بیمارستان رسول اکرم روی تخت ششم ، ملیسای کوچولو خوابیده و بی قراری می کند و مدام سراغ دوستان و اسباب بازی هایش را می گیرد و مادر با نگاه نگران و صدای لرزانش او را آرام می کند.
عجیب است . میدانم. ولی واقعیت دارد این رسم پلید اعتیاد که همزاد شیطان است.
می دانم . بند بند وجودتان به درد آمد ،به یاد زخم های بدن نحیف ملیسا . ما را ببخشید که عذری نداریم جز بیان آنچه این روزها بر جان و روحمان می کشد ، این اعتیاد بی رحم و بی وجدان .
گروه تحقیقی " افتاده در باد " - تبیان
برای مشاوره ی اعتیاد اینجا کلیک کنید.
مقالات مرتبط :