آسیبشناسی تربیتدینی جوانان (1)
دینگرایی در ایران
اشاره:
مخاطبشناسی در گفتوگوی دینی با جوانان، نكتهای است كه نمیتوان آن را نادیده گرفت. بیتردید، در دهههای اخیر، بخش جدیای از ناكارآمدیها در حوزهی تبلیغ و تعمیق تفكر دینی، از كمتوجهی بدان سرچمشه یافته است.
برگزاری سخنرانی و پرسش و پاسخ جناب آقای دكتر گلزاری در «كانون گفتمان دینی» (مدرسهی فیضیه قم) به انگیزهی یافتن چشماندازهایی در این زمینه بوده است. ضمن سپاس از ایشان و برگزار كنندگان نشست، خلاصهای از سخنان ایراد شده را در چند نوشتار تقدیمتان خواهیم كرد كه اكنون قسمت اول آن را ملاحظه میكنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
گرایش دنیای معاصر به دین در آستانهی ورود به قرن بیستم، خیلی زیاد شده است. در كتابهای مربوط به تاریخچهی برخورد روانشناسی با دین، سه مقطع را میبینیم. استادان روانشناسی در طلوع علمی شدنش (تجربی شدن) تقریبا در اوایل سال 1900 میلادی و در سی سال نخست آن، كسانی بودند كه تحصیلات حوزوی داشتند؛ همان طور كه پس از تاسیس دانشگاه تهران، عدهای از استادان آن، كسانی بودند كه در حوزه تحصیل كرده بودند، مثل مرحوم فروزان فر، مرحوم همایی و دیگران. در آغاز روانشناسی و در سی سال نخست، كسانی مثل ویلیام جیمز، استانلی هال و... افرادی دیندار بودند كه سعی كردند روانشناسی را با این روش و متدلوژی جدید علوم تجربی در خدمت تبلیغات دینی بگیرند.
ما مجلهی تربیتی دینی نوجوانان را در اوایل قرن بیستم به وسیلهی استانلی هان ـ كه مؤسس تحقیقات نوجوانی و بلوغ است ـ داریم.
ویلیام جیمز در سال 1902 كتاب «انواع تجربههای مذهبی» و یا تنوع تجربههای مذهبی را منتشر كرد كه در آن سخنرانیهای مفصلی كرده و تجربههای عرفانی و مذهبی را نقل كرده است. بخشی از این كتابِ مفصل، سالها قبل در ایران به نام دین و روان به وسیلهی آقای قائمی ترجمه شده است. در سی سال اوّل روانشناسی، خیلی از كارها و تحقیقات و رسالههای دكترای روانشناسی، به تحقیقات دینی گرایش داشته است.
تقریبا در سی سال بعد ـ یعنی 1930 تا 1960 ـ انكار و اعراض و روگردانی از دین در روانشناسی دیده میشود.
یك استاد معروف دانشگاه و صاحب نظر معروفی مثل "آن پُرد" در سال 1950 میگوید: من پنجاه كتاب روانشناسی درسی را در امریكا بررسی كردم، حتی یك بحث كوچك دربارهی مذهب، به عنوان یك بحث انسانی و عاطفی مطرح نشده بود.
مخاطبشناسی در گفتوگوی دینی با جوانان، نكتهای است كه نمیتوان آن را نادیده گرفت. بیتردید، در دهههای اخیر، بخش جدیای از ناكارآمدیها در حوزهی تبلیغ و تعمیق تفكر دینی، از كمتوجهی بدان سرچمشه یافته است.
در سی سال پس از آن، با ظهور و اوج رفتار گرایی كه صبغهی مادیگرایی داشته و مسایلی كه كلیسا ایجاد كرده بود، روگردانی از دین، در كارهای علمیِ روانشناسی و علوم جدید به شدت دیده میشود. بسیاری از مجلههای علمی روانشناسی دینی تعطیل میشود،
دوباره از حدود سالهای 60 ـ 70 به این طرف، شاهد این هستیم كه بررسیهای روان شناسانه نسبت به مسایل دینی و مذهبی زیاد میشود؛ به طوری كه در سالهای اخیر، دهها مجلهی معتبر و دهها سمپوزیوم و سمینار برگزار میشود. انجمن روانشناسی امریكا شعبهی سی و ششم خود را به عنوان روانشناسی و دین تاسیس میكند و از روانشناسان دنیا میخواهد كه در این زمینه ثبت نام بكنند. تعداد متخصصانی كه عضو انجمن روان شناسان مسیحی بودند، تقریبا از 200 نفر در سالهای 1993، به یكباره در سالهای اخیر به 000/16 نفر میرسد و دهها مجله در روانشناسی دین فعالیت میكنند و در نتیجه حجم وسیعی از تحقیقات دینی را در این حوزه میبینید. كسانی كه با اینترنت سر و كار دارند، میبینند كه تحقیقهای مربوط به دین در ابعاد علوم انسانی و نظری آن، خیلی زیاد شده است. این تحقیقات در سطح دنیا مطرح
است.
دین گرایی در ایران
كششها و علاقههای دینی نسل جوان ما زیاد است. پرسشها نسبت به دین و عرفان و معنویت زیاد است. چون ما نمیتوانیم پاسخ درستی به آنها بدهیم، آنان به طرف مكاتب دیگر میروند، مثل بودیسم و شعبههای مختلفی از مسایل معنوی و مذهبی مثل عرفان سرخ پوستی و ترجمهی كتابهای مسیحی و هندی كه در ایران هم زیاد است. اگر دقت كنید، میبینید كه فروش كتابهای علوم انسانی است، خیلی زیاد شده است حجم زیادی از این كتابها با یك صبغهی عرفانی، اما ساده كه ترجمه شدهی آثار هندیها است، مثل كریشنامورتی یا عرفان سرخ پوستی كاستاندا و كتابهایی در زمینهی مسایل فالگیری موجود است. وقتی شما با جوانان سیزده تا بیست و پنج ساله برخورد میكنید، میبینید كه به دنبال مسایلی هستند كه به پرسشهای آنان در حوزهی هستیشناسی و انسانشناسی جواب داده میشود. علاقهی به شعرهای عرفانی زیاد شده است؛ مانند اشعار حافظ، مثنوی و.... این گونه نیست كه ما فقط بدحجابی را ببینیم؛ این گونه علاقهها هم زیاد است.
اعراض فرزندان و جوانان ما نسبت به مسایل دینی، یك اعراض سطحی و گذرا است. ما اصلاً جوان دین ستیز و دین گریز نداریم.
بحث ما در این جا این است كه چگونه این نسل جوان را تبلیغ كرده و علاقهمند به این بكنیم كه از سرچشمهی ناب عرفان اسلامی بهرهمند شود، تا آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا نكند.
بچههای ما در باطن دیندار هستند، نه به صورت فطری، بلكه به طور تاریخی، سابقهی دینداری ما بیش از تاریخ اسلام است. پیش از اسلام در ایران دین زردشت وجود داشت و پیش از آن هم ما دیندار بودیم. ایرانیان در تاریخ، همیشه متدین بودهاند. ما همیشه در تاریخ با حُجب و حیا بودهایم.
كسانی كه به عنوان جهان گرد به ایران آمدهاند، مثل شارون، وقتی عدهای از آنها در زمان صفویه به ایران آمدند، از این كه ما در حمامها از لنگ استفاده میكردیم، تعجب كردند و میگفتند كه چقدر اینها محجّب و با حیا هستند. به گفتهی شهید مطهری، وقتی آن نجابت ایرانی با نورانی بودن اسلام، ممزوج میشود، از ما یك ملت مقاوم، نجیب، عفیف و دیندار میسازد.
بنده معتقدم اعراض فرزندان و جوانان ما نسبت به مسایل دینی، یك اعراض سطحی و گذرا است. بنده عمقی در آن ندیدم. در برخوردهای زیاد دیدهام كه ما اصلاً جوان دین ستیز و دین گریز نداریم.
ادامه دارد...
... این بحث در نوشتار آتی با موضوع نقض در مخاطب شناسی پی بگیرید