تبیان، دستیار زندگی
غلامرضا تختی در 4 دوره از بازیهای المپیک 1952 هلسینکی، 1956 ملبورن، 1960 رم و....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پدر از کلام پسر

بابک تختی پسر جهان پهلوان تختی

غلامرضا تختی در 4 دوره از بازیهای المپیک 1952 هلسینکی، 1956 ملبورن، 1960 رم و 1964 توکیو حضور داشت، این خود حدنصابی بود که 12 سال طول کشیده بود.

آن مرد 34 ساله بود که با جوانان نام آور جهان همانند مدوید از شوروی، آئیک از ترکیه، مصطفی اف از بلغارستان، گاتزلر از سوئد، کانین از آمریکا و... مبارزه می کرد.

34 سال، سنی متعارف برای کشتی که ورزشی سنگین است، نبود. تختی نه خودخواه و نه عاشق سفرهای ورزشی ، چمدان انباشته از جنس نداشت و از تجارت کردن بیزار بود. وی شاید آخرین افسانه ای باشد که می توان پیراهنش را بویید.

تختی آخرین افسانه ای است که هنوز هستند کسانی که کنارش نشسته اند و با وی نفس کشیده اند. چند سال که بگذرد آنها هم دیگر نخواهند بود آن وقت او دیگر خود افسانه خواهد شد، ابدی ، بی دسترس ، خیال محض ، پوریای ولی و آرش و سیاوش.

این آخری را بابک می گوید که مثل ما هیچ گاه غلامرضای بزرگ را ندیده است. تختی برایش همانی بود که برای ما، داستانی که دیگر تکرار نمی شود. وجود بی همتایی که هر چه می گذرد از زمین دورتر می شود و به آسمان نزدیک تر.

* خیلی ها می خواهند بدانند تنها یادگار تختی چرا زیاد در محافل و مصاحبه ها نیست؟

- خیلی راغب نیستم. دلیلش هم این است که زندگی خودم را می کنم و این طوری راحت ترم.

* آیا باورهای شما هم با عموم درباره تختی یکی است؟

- همیشه با شخصیت تختی یک برخورد سیاسی شده است، چه داخل ایران و چه در خارج. با این که خود تختی یک شخصیت سیاسی بود. در کنگره شرکت می کرد ولی با این دید خیلی چیزها را درباره شخصیت تختی از دست می دهیم.

مهم این است که تختی توانست بموقع موضع خودش را مشخص کند و خودش را نفروشد و گرنه گرایش سیاسی تختی به این گروه یا آن دسته اهمیت ندارد.

بابک در دستان پدر

* به نظر شما چرا از تختی به عنوان یک اسطوره یاد می کنند؟

- البته هر آدمی می تواند اسطوره بشود. تختی آدم خوبی بود و فکر می کنم آدم خوب شدن کار ساده ای نیست. وی میان مردم و شاه قرار گرفته بود، اما در نهایت دست به یک انتخاب مهم زد. من با همه دوستان تختی صحبت کرده ام.

میان این همه دوست و آشنا فقط همان مدیر هتل بود که از تختی ناراضی بود و قصه اش را می دانید، و گرنه من این طور به داستان تختی نگاه نمی کنم. به خودم می گویم چطور تختی توانست از امکانات محدودی که داشت استفاده نامحدود بکند.

* علت اصلی اسطوره شدن وی را در چه چیزی می بینید؟

- رابطه محبت آمیزی که با مردم داشت ، تختی را از صورتهای واقعی جدا کرد و به حوزه اسطوره برد. من می خواهم بگویم حقش بود.

می شود آن را نقد و بررسی کرد. من چند سال پیش هم گفتم تختی یک ویژگی به دست آورد که توانست با همه مردم یگانه شود، ولی هیچ وقت از این ویژگی سواستفاده نکرد. فکر نمی کنم تعریفی که از تختی می دهند غلط باشد.

* از مرگ تختی بگویید؟

مرگ تختی برای خود من هم روشن نیست. نمی توانم بگویم تختی را کشته اند و نمی توانم بگویم خودکشی کرده و در عین حال برای هر دو دلایلی دارم، ولی فکر می کنم کشتن یک آدم فقط تیر خالی کردن توی مغزش نیست. اینجا خودکشی عین کشتن است و حکومت پهلوی بدون تردید در مرگ تختی مقصر بود.

* برای این حرفتان دلیلی هم دارید؟

فکرش را بکنید آدمی با موقعیت تختی کارش را از دست بدهد. توی استادیوم راهش ندهند. نگذارند حقوق بگیرد و نگذارند کشتی بگیرد.

وقتی هویت اجتماعی را از آدمی مانند تختی بگیرند چه چیز دیگری برایش باقی می ماند؟ کشتی فرع زندگی تختی بود ولی راهی برای شناخته شدن و مطرح شدن و مردمی شدنش بود.

تمام امکانات اجتماعی را از او گرفته بودند. حتی چند نشریه پیش از مرگ تختی به او اتهام های اخلاقی زدند. تمام این مستندات را دارم و آنها را آرشیو کرده ام.

بابک تختی پسر جهان پهلوان تختی

* مهمترین خاطرات تختی کدام هستند؟

- یکی خاطره زلزله بویین زهراست و دیگری واردشدنش به سالن کشتی همزمان با غلامرضا پهلوی است.

* سایه تختی چقدر روی زندگی شما تاثیر گذاشته است؟

- هم سخت است و هم خوب است. 4 ماهه بودم که پدرم مرد ولی هیچ وقت احساس نکردم که پدر ندارم. همین که سعی کردم راههای زندگی ام را خودم انتخاب کنم، دلیلش تختی بود.

دلم می خواست از جهان سر دربیاورم. دلم می خواست خوبی های توی دل آدمها و جهان دوروبرم را کشف کنم و همیشه فکر می کنم مهمترین ویژگی تختی راستین بودنش بود.

* از وسایل تختی کدامیک را دارید؟

- مدالهایش که امام رضاست. یک پولیوری داشت که سال 76 آن را همراه دیپلم مدال طلایش برای موزه کشتی به آقای طالقانی دادم. یک پیراهن هم از تختی دارم به اضافه سوغات هایی که از خارج آورده بود.

* دست خطی هم دارید؟

- بله. دست خطش پشت بعضی از کتابهاست. مثلا موقع تولدم ، اسمم را پشت قرآن نوشته است.

* دیگران چه می گویند؟

- منوچهر لطیف می گوید: « هر چه درباره این بزرگمرد تاریخ ایران بگوییم و بنویسیم، چیز تازه ای نخواهد بود، چرا که درباره غلامرضا تختی بسیار گفته اند و نوشته اند. برخی از این اظهارات و نوشتار اغراق آمیز است که ستایش از اخلاق و صفات مردگان ریشه در فرهنگ ما دارد. چرا که مرده پرستی از صفات بارز مردم ایران است.

در خصوص تختی باید به فتوای عقل، خرد و تکیه بر واقعیت ها داوری کرد و به قضاوت نشست. تختی تاریخی با تختی اسطوره ای تفاوت بسیار دارد.

خیلی از مردم بخصوص نسل جوان ما که آن بزرگمرد کشتی ایران و جهان را ندیده اند، از تختی نقش آن پهلوانی را در ذهن خویش ترسیم کرده اند که در این زمانه نظیرش را در هیچ نقطه جهان نمی توان دید.

تختی زندگیش را فدای آرمان های آزادیخواهی مردم کرد. تختی با مردم زیست ، مدال قهرمانی را از مردم گرفت و سرانجام از دروازه تاریخ گذشت و به اسطوره ها پیوست.»