تبیان، دستیار زندگی
دون مور بنیانگذار اینتل  گوردون مور (GORDON E. MOORE) در سال 1929 میلادی در سانفرانسیسكو متولد شد. پدرش قاضی و مادرش خانـه دار بود. از كودكی به شیمی علاقه مند بود و تصمیم داشت یك شیمیدان شود. به همین جهت تحصیلات دانشگاهی...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با معماران عصر دیجیتال

اندیشه های گوردون مور بنیانگذار اینتل

گوردون مور (GORDON E. MOORE) در سال 1929 میلادی در سانفرانسیسكو متولد شد. پدرش قاضی و مادرش خانـه دار بود. از كودكی به شیمی علاقه مند بود و تصمیم داشت یك شیمیدان شود. به همین جهت تحصیلات دانشگاهی را نیز در این رشته به پایان برد و در سال 1950 میلادی از دانشگاه بركلی دكترا گرفت. اما ظاهراً وقایع به سمتی سیر می كرد كه او به وادی ناشناخته ای به نام «نیمه هادی» گام نهد و البته خیلی زود با آن خو كند و حتی گامهایی بردارد كه در جهت گیری مسیر تاریخی این فناوری تعیین كننده بوده است. پس از فراغت از تحصیل، مدتی در آزمایشگاه دانشگاه جان هاپكینز مشغول به كار شد. اما این كار به هیچ وجه با روحیه موثربودن و كارایی و كارآفرینی او سر سازگاری نداشت^: انتشار مقالاتی از سوی آزمایشگاه كه طبق محاسبه خود او هزینه هر كلمه آن 6 دلار تمام می شد و معلوم نبود كسی نیز آنها را بخواند
بنابراین به دنبال كار جدید، طی ملاقاتی با «ویلیام شاكلی» مخترع ترانزیستور جذب او شد و با كار در آزمایشگاههای «بل» به حوزه صنعت نیمه هادی قدم گذاشت و در آنجا با «باب نویس» آشنا شد.
پس از دو سال كه جهت كار به نظر او و برخی دوستانش عوض شده بود آنجا را ترك و شركتFAIRCHILD را در زمینه نیمه هادی تاسیس كرد. با تغییراتی كه در آن شركت نیز پدید آمد، به همراه «باب نویس» شركت را رها كرد تا بتوانند كار بدیعی در زمینه نیمه هادیها شروع كنند و بدین ترتیب ایده تاسیس شركت «اینتل»شكل گرفت و آنها در سال 1971 میلادی آن را به ثبت رساندند.
اساس كسب و كار در شركت، تولیـد تراشه های «حافظه» برای رایانه بود اما در بحران نفتی سال 1973 میلادی و بحران اقتصادی سال 1984 میلادی، شركت با تلاطمهای مرگباری مواجه شد كه با درایت او و مدیرعامل فعلی شركت «اندی گرو» به خوبی آن را پشت سر گذاشت. در سال 1963 میلادی طی مصاحبه ای با «اندی گرو» او را استخدام كرد.
به گفته خود او مهمترین چالشی كه با آن مواجه بوده تصمیم گیری در تغییر روند فعالیت شركت از تولید تراشه های حافظه به تولید «ریزپردازنده» بوده است، تغییری كه سبب شد «اینتل» در مسیر جدید رشد موفقیت آمیزی طی كند و اكنون به قطب مطرح تولید ریزپردازنده در دنیا تبدیل شود.


«گوردون مور» در سال 1989 میلادی به عنوان رئیس هیئت مدیره «اینتل» بازنشسته شد اما اكنون نیز به طور منظم در هفته در اتاق قدیمی خود در شركت حضور می یابد. و در سال 1990 میلادی مدال ملی فناوری را از دست رئیس جمهور دریافت كرد.
پیش بینی كه او در سال 1965 میلادی در مورد دوبرابرشدن تعداد ترانزیستورهای به كار رفته در یك تراشه در هر سال و به عبارت دیگر دوبرابر شدن قدرت تراشه ها صورت گرفته و به «قانون مور» معروف گشته، به اندازه خود او شهرت دارد. او ده سال بعد باتوجه به تغییرات پدیدآمده در فناوری نیمه هادیها، آن قانون را به روز كرد و به دوبرابرشدن قدرت تراشه ها در هر دو سال نظر داد.

در این مقاله، گزیده اندیشه های او در زمینــه های مختلف فناوری و مدیریت در حوزه صنعت نیمه هادی و چگونگی تاسیس و بقای شركت «اینتل» ارائــــه شده است؛ اندیشه های كارآفرینی كه هیچ گاه از واردشدن به حوزه های بكر و ناشناخته فناوری ترسی به خود راه نداد و از هیچ، همه چیز ساخت. او افتخارات زیادی را در كارنامه خود به ثبت رسانده است: از تاثیرات مهم در ابداع ریزپردازنده و گسترش استفاه از آن تا بنیانگذاری شركت عظیم «اینتل» و ثبت قانون معروف مور و تثبیت خود به عنوان راهبر انقلاب سخت افزاری و رایانه ای و دریافت مدال ملی فناوری. اما بدون تردید اگر هیچ یك از این افتخارات نیز وجود نداشت جز انتخاب هوشمندانه و استخدام و تربیت جانشینی همچون «اندی گرو» مدیرعامل موفق فعلی شركت، برای تحكیم نام او به عنوان یك مدیر موفق از «معماران عصر دیجیتال» كافی بود.


از زمینه های مورد علاقه شما در دوران مدرسه شروع كنیم. ظاهراً به شیمی علاقه مند بودید؟

من به شیمی علاقه داشتم. همسایه ما برای كریسمس یك مجموعه بازیهای شیمی به من هدیه داد كه دائماً با آنها سرگرم بودم. آن موقع این مجموعه ها كاملاً نظیف و ایمن بود. حتی می شد با آن مواد منفجره و سایر چیزها را ساخت. ریاضیـات هم البتـــــــه برایم ساده بود و بـه خوبی آن را فرا می گرفتم. به ورزش نیز علاقه مند بودم. در دبیرستان چهار تشویق نامه از رشته های مختلف ورزشی داشتم. من هرگز بهترین نبودم اما همواره به قدر كافی خوب بودم كه در مسابقات بتوانم شركت كنم. این را باید اعتراف كنم كه آنقدر كه وقتم روی ورزش می گذشت از درس خبری نبود. این تا سال پایانی دبیرستان ادامه داشت. آنجا بود كه كمی بیشتر به درس پرداختم


پس در آن دوران علاقه شما به علم بیشتر از مهندسی بوده است؟

- بله، من از همان دوران دبیرستان تصمیم گرفتم یك شیمیدان شـــــوم، بااینكه دقیقاً نمی دانستم شیمیدان كیست.

آیا در آن دوران، الگویی در خانواده برای حركت شما وجود داشت؟
- عملاً نه. در خانواده، من اولین نفری بودم كه به دانشگاه راه یافتم. در دوران تحصیل نیز در مقاطعی استادان خوبی داشتم. البته در دبیرستان نیز معلم ریاضی نقش مهمی در تداوم علاقه من به ریاضی و علم داشت. شانس آوردم كه در حین جنگ جهانی دوم كم سن و سال بودم و به خدمت وظیفه نرفتم. برادرم كه به خدمت رفت، پس از برگشت هرگز به دانشكده نرفت و در مزرعه به گاوداری مشغول شد

چه عاملی سبب شد كه از علم (شیمی) به فناوری برتر روی آورید؟

- من ابتدا دوسال به دانشگاه سن خوزه رفتم. از آنجا كه به دنبال بخش قوی تر شیمی بودم به دانشگاه بركلی منتقل شدم و در سال 1950 میلادی در شیمی فیزیك با مدرك دكتــری فارغ التحصیل شدم.
بعد از اخذ مدرك، در یكی از آزمایشگاههای دولتی مشغول به كار شدم: آزمایشگاه فیزیك كاربردی در دانشگاه جان هاپكینز. وظیفه این آزمایشگاه توسعه موشكهای دریایی بود.
چرا آزمایشگاه را خیلی زود ترك كردید؟
- من یكسال و نیم در آنجا كار كردم. روزی حساب كردم كه هزینه مقالات چاپ شده از سوی آزمایشــــگاه چقدر است. دیدم 5 دلار به ازاء هر كلمه می شود پیش خود گفتم آیا كسی هم آنها را می خواند! مطمئن هم نبودم كه حكومت این هزینه را بدهد و یا هیچ مالیات دهنده ای. بنابراین به این نتیجه رسیدم به كاری بپردازم كه كاربرد عملی داشته باشد. البته تیمی هم كه كار می كردیم از هم پاشید


آیا كار دلخواه خود را پیدا كردید؟

- من چند جا مصاحبه كردم. از خوشوقتی من این بود كه با بیل شاكلی(SHOCKLEY) مخترع ترانزیستور در آزمایشگاههای بل (BELL) ملاقات كردم. او درصدد راه اندازی شركتی بود برای تولید وسیله جدیدش یعنی ترانزیستور سیلیكونی. این برای من بسیار جالب بود. احساس كردم این همان جایی است كه دنبال آن هستم. بنابراین، از فرصت استفاده كردم و به او پیوستم. البته من هیچ زمینه ای در نیمه هادیها (SEMICONDUCTOR) نداشتم.


چطور به كاری وارد شدید كه هیچ زمینه قبلی در آن نداشتید؟

- حدس می زنم من به طور طبیعی و ذاتی بیشتر مهندس بودم تا عالم، از آن نظر كه برایم مهم بود كه كارم خروجی داشته باشد. در كودكی كه مجموعه بازیهای شیمی را هدیه گرفتم، اگر انفجار خوبی انجام نمی دادم غمگین می شدم! البته در آن دوران نیز افراد بسیار كمی راجع به نیمه هادی اطلاعات داشتند.
با «باب نویس»(BOBNOYCE) هم در آزمایشگاههای «بل» آشنا شدید؟ - من هیجدهمین نفری بودم كه «شاكلی» استخدام كرد. «باب نویس» جمعه برای كار نزد «شاكلی» آمد و من دوشنبه هفته بعد. من همیشه فكر می كردم چه می شد اگر من زودتر حركت می كردم و می رسیدم! به هرحال «باب» شخصیت والا و دوست داشتنی داشت و نسبت به گروهی كه نزد «شاكلی» آمده بودند در نیمــه هادیها صاحب تجربه بود. او دكترای خود را در فیزیك الكترونیك گرفته بود.


چه عاملی سبب شد آزمایشگاههای «بل» را ترك و شركت جدیدی تاسیس كنید؟

- ابتدا كه آنجا رفتم «شاكلی» می خواست ترانزیستور بسازد اما بعد تصمیم گرفت دیود چهار لایه بسازد. او یك نابغه فنی بود. گروهی از ما كه هشت نفر می شدیم با شرایطی كه پدید آمده بود آنجا را ترك و شركت نیمه هادیFAIRCHILD را تاسیس كردیم. البته شركتFAIRCHILD در زمینه های دیگر مثل ابزار و دوربین فعالیت می كرد، اما ما در زمینه نیمه هادی فعالیت خود را با كمك شركت مادر در سال 1957 میلادی شروع كردیم با این شرط كه بعد از دو سال مالكیت شركت در اختیار شركت مادر باشد.
اولین هدف ما در آنجا ساخت ترانزیستورهای سیلیكونی بود، چیزی كه «شاكلی» آن را كنار زده بود. ما كا ر را بین خود تقسیم كردیم و از تجاربی كه در آزمایشگاههای «بل» اندوخته بودیم استفاده كردیم. برآوردی كه ما داشتیم این بود كه حدود 35 شركت به محصولات ما نیاز خواهند داشت. البته می دانید بین مدل آزمایشگاهی و دستگاه تولیدی تفاوت و فاصله زیادی وجود دارد.

مسئله مهم برای ما پیداكردن فلزی بود كه با سیلیكون نوعN و نوعP اتصال خوبی داشته باشد، به عنوان پایه ترانزیستور و منتشركننده نور. بنابراین، می توانستیم از فتولیتوگرافی روی فلز برای ساختن الگوها روی آن استفاده كنیم. روزی «نویس» پیشنهاد كرد كه از آلومینیم استفاده كنیم. ما با تاكید بر آموزش حین كار خیلی سریع رشد كردیم وبه درآمد 150 میلیون دلاری رسیدیم.

پتنت «نویس» در مورد مدارهای مجتمع(
IC) نیز در این سال به ثبت رسید؟

- بله، در سال 1959 میلادی یعنی سالی كه مالكیت شركتFAIRCHILD توسط شركت مادر خریداری شد.


چه شد كه این شركت را نیز رها كردید و ایده تاسیس شركت اینتل(INTEL) را در سر پروراندید؟

- این را باید در زمینه و فضایی كه من در آن بودم تحلیل كرد. من یكی از موسسان شركت نیمه هادیFAIRCHILD بودم؛ مدیر تحقیقات و مسئول راه اندازی آزمایشگاهها. ناگهان در شركت مادر تغییراتی رخ داد كه من هرگز نفهمیدم. شركت از لحاظ مدیریتی مشكل داشت و رفته رفته مشكلات انتقال و تبدیل ایده به فناوری نو بیشتر می شد. در این زمان «باب نویس» تصمیم گرفت شركت را ترك كند. من هم تصمیم گرفتم تا دامنه تغییرات بیشتر نشده است آنجا را ترك كنم. بنابراین، ما آنجا را ترك كردیم و در وادی نیمه هادیها كار كاملاً بدیعی را شروع كردیم و آن راه اندازی «اینتل» بود. ما راه جدیدی برای ذخیره اطلاعات (حافظه) در رایانه دیده بودیم، یعنی حوزه ای كه شركتهای نیمه هادی موجود در آن فعال نبودند. باز هم بگویم من در آزمایشگاه كار می كردم و انتقال به كار تولیدی و ساخت بسیاربسیار مشكل بود، اما كار ما بیش از آنچه فكر می كردیم رونق گرفت. اولین محصول «اینتل» در سال 1969 میلادی به بازار آمد. در سال 1971 میلادی سودده شد و آن را به عنوان شركت ثبت كردیم.


در زمان تصدی مدیرعاملی «اینتل» با چه بحرانهایی مواجه شدید؟

- بحرانی را كه می توانم به یادآورم زمانی است كه كسب و كار اساساً به دلیل فقدان نیاز و تقاضا راكد شده بود. ما دو مقطع زمانی در تاریخ «اینتل» داشته ایم: سال 1974 میلادی و 1984 میلادی. در سال 1974 میلادی بحران نفتی در دنیا روی داد و كسب وكار از قله رونق فرو افتاد. نتیجه آن كه ما مجبور بودیم سازمان را كوچك كنیم، به قدر كاری كه می كردیم. در سال 1984 میلادی نیز حالت مشابهی پدید آمد و آن زمانی بود كه صنعت نیمه هادی دچار بحران اقتصادی شد و نیاز بازار به یك سوم توانایی تولید ما تقلیل پیدا كرد. بنابراین، باوجود ظرفیتهای فوق العاده زیاد، قیمت افت كرد و ما مجبور بودیم 12 كارخانه مان را ببندیم و یك سوم نیروهایمان را آزاد كنیم.


بحران فنی چطور؟

- ما بحران فنی هم داشته ایم. مخصوصاً یكی از آنها را به یاد دارم، وقتی تراشه نیمه هادی حافظه(MEMORY) محصول تولیدی ما بود. روزی یكی از مشتریان گفته بود كه سیستم او گاه اشتباه می كند. ما ایده ای نداشتیم كه مشكل چیست، لذا تیمی را از كارشناسان مختلف جهت بررسی موضوع فراهم آوردیم تا بالاخره موفق به حل آن شدند و دریافتند كه ذراتX با برخورد با سیلیكون می تواند شارژ كافی برای جفت الكترون ایجاد كند و اطلاعات را روی یك بیت از بین ببرد. این امر هم به دلیل مكانیسم كوچك كردن ماست كه با كافی نبودن الكترون در یك بیت، محافظت و مقاومت در برابر ذره ورودیX از بین می رود.


نقش شما در مواجهه و پشت سرگذاشتن این بحرانها چه بود؟


- من اول باید مطمئن می شدم منابع كافی برای انجام كار در اختیار داریم.
دوم باید تمام موانع اداری و كاغذبازی را كنار می گذاشتیم تا بتوان پیشنهادی فنی را انجام داد. البته من فكر می كنم یك راه حل واحد و عمومی وجود ندارد. شما اگر مراقب نباشیـــد می توانید یك راه حل را به قدری مشكل كنید كه افراد نتوانند كارشان را انجام دهند.
چگونه شد كه از ساخت حافظه به ساخت ریزپردازنده (MICRO PROCESSOR) تغییر جهت دادید؟
- همانگونه كه اشاره كردم بحرانهای زیادی پشت سر گذاشتیم اما به دلیل سوددهی و حاشیه سود مناسب در آن دوره باقی ماندیم. پایه مدل كسب وكار «اینتل» ساخت مدارهای مجتمع (IC) پیچیده بود و تراشه حافظه اولین تولیداتی بود كه اینIC ها در آن به كار می رفت و در حجم بالایی به فروش می رسید. اما باتوجه به آن بحرانها ما به دنبال چیزی فراتر از حافظه بودیم.


چه چیزی؟
- یكی از ایده ها در آن زمان كار روی ماشین حسابهای الكترونیكی بود. بنابراین، ما به دنبال یك شركت سازنده این نوع ماشین حسابها بودیم اما همه شركتها قبلاً با یك شركت نیمه هادی ساز قرارداد بسته بودند. ما ارتباطاتی با شركت ژاپنیBUSICOM داشتیم كه برای ساخت 13 تراشه خیلی پیچیده ماشین حسابهایشان به دنبال منبعی بودند. آنها همه كارها را نیز طراحی كرده بودند. تیم مهندسی ما آن موقع كوچك بود و نمی توانست این حجم كار را انجام دهد. یكی از اعضای تیم ماTED HOFF تلاش داشت این كار صورت گیرد. او می گفت ما با یك معماری عمومی و ساختار كلی برای رایانه می توانیم تمام این ماشین حسابها را راه بیندازیم و این تراشه - كه بعدها ریزپردازنده نامیده می شد - از تراشه حافظه كه امروز می سازیم پیچیده تر نیست. البته او قبلاً در مورد چنین كنترل كننده های عمومی در آسانسور و چراغ راهنمایی نیز پیشنهاد داده بود.

با ژاپنی ها به كجا رسیدید؟ آیا ایده شما را پذیرفتند و طرحهای خود را رها كردند؟

- من راجع به امكان داشتن یك عملگر منطقی عمومی و تولید انبوه آن بسیار هیجان زده بودم.
روزی رئیس فنی و مهندسان آن شركت برای بازدید نزد ما آمده بودند. وقتی موضوع را مطرح كردیم. انتظار بحثهای طولانی داشتیم. اما آنها گفتند این كار را انجام دهید. من شوكه شده بودم. آنها بخشی از هزینه های توسعه را پرداختند و حقوق طرح را صاحب شدند. آنها متقاعد شدند كه كلیه طرحهای خود را رها كنند و روش ما را در استفاده از یك تراشه مركزی رایانه كه برنامه ها و حافظه را برای همه ماشین حسابها انجام می داد بپذیرند. حاصل تلاش ما ریزپردازنده ای بود كه در سال 1971 میلادی عرضه شد. بعدها آنها تحت فشار قیمت قرار گرفتند و خواستار كاهش قیمت شدند. ما به آنها گفتیم می توانیم قیمت را كاهش دهیم اگر حجم زیادتری از ما بخواهید، كه نپذیرفتند. راه حل دیگر اجازه دادن به ما بود كه بتوانیم تراشــه ها را برای سایر مصارف غیر از ماشین حساب به كار ببریم. با بالاگرفتن بحران اقتصادی آنها، 65000 دلار دادیم و تمام حقوق طراحی و فروش را در غیرماشین حساب از آنها پس گرفتیم.

یعنی ژاپنی ها در آن مقطع به خاطر 65000 دلار، دانش فنی نیمه هادی را برگرداندند؟
- بله.

از چه موقع استفاده از ریزپردازنده در رایانه ها مطرح شد و گسترش یافت؟
- سال 1981 میلادی كه رایانه های شخصی (PC) از سوی شركتIBM به بازار عرضه شد. ما در آن موقع با شركت «موتورولا» روی تولید ریزپردازنده 16 بیتی كار می كردیم.
تراشه 4004 كه اولین ریزپردازنده تجاری «اینتل» بود، چه مدت زمان برای طراحی و ساخت به آن اختصاص یافت و چند مهندس روی آن كار می كردند؟ - در آن روزها تمام تراشه ها حدود 9 ماه كار می برد. ما به دلیل نداشتن نفرات كافی برای طراحی، افرادی را از بیرون به كار می گرفتیم. روی 4004 چهار مهندس كار می كردند. الان برای طراحی یكی از تراشه هایمان 400 مهندس داریم كه اغلب در مكانهای مختلف پراكنده هستند و زمان نیز 4 سال طول می كشد.

پس زمانه بسیار دگرگون شده است. آیا «اینتل» هم تغییر كرده است.


- من تغییرات را در اینتل می بینم، در روزهای نخست ما افراد زیادی را برای كار در خط تولید به كار می گرفتیم، آن هم صرفاً براساس چالاكی دستی آنها. وقتی آنها را تست می كردیم تنها توجهمــــان به این بود كه آیا فرد به راحتی می تواند این اشیاء كوچك را جابه جا كند. آنها هیچ چیز دیگربلد نبودند. تنها به آنها جابه جایی سریع و صحیح اشیاء را كه به آن نیاز داشتیم آموزش می دادیم. امروزه تمامی آن كاركنان كارهای اتوماتیك انجام می دهند. اپراتورهای ما مجبورند یاد بگیرند كه با رایانه هایی كار كنند كه ماشین ها را كنترل می كند. آنها بایــد به خوبی انگلیسی بدانند. قادر باشند به راحتی با رایانه كار كنند. اینها مستلزم ارائه آموزشهای پایه ای به آنهاست، در حالی كه قبلاً چنین نبود.

مشكل ترین تصمیمی كه به عنوان مدیرعامل گرفته اید چه بوده است؟
- خارج شدن از كسب و كار «حافظه» و روآوردن به كسب و كار «ریزپردازنده». موفقیت اولیه «اینتل» با تراشه های حافظه بود اما بسیاری از شركتهای تولیدكننده موقعیت خود را از دست دادند.
«اینتل» نسل بعد فرآیند و محصول خود را توسعه داد و آن یك حافظه یك مگابایتی بود كه برای راه انــــدازی آن 400 میلیون دلار سرمایه گذاری نیاز بود. این امر مشكل بود و ما مجبور به ترك كسب و كار حافظه بودیم كه دشواریهای زیادی داشت. افراد بسیاری در شركت داشتیم كه 15 سال در این زمینه كار كرده بودند. آنها باید در جای دیگر شركت جا داده می شدند. برخی جابه جا می شدند. برخی را از دست می دادیم. این تصمیم سختی بود. اما تصمیم سخت تر آن چیزی بود كه ما انجام دادیم و به سمت ریزپردازنده رفتیم. با اندی گرو (ANDY GROVE) نشستیم. گرچه كمی اختلاف نظر در چگونگی تصمیم گیری داشتیم اما تصمیم گرفتیم آن را انجام دهیم. ما بازار 15 میلیون دلاری فروشLCD برای ساعتهای دیجیتالی را نیز كه در آن زمان پیشرو بودیم كنار گذاشتیم.


از «اندی گرو» ذكر كردید. از سال 1963 میلادی بگوییـــد و مصاحبه ای كه بااو انجام داده اید.
- من هنوز آن مصاحبه را به خاطر دارم. او تازه از بركلی دكترا گرفته بود و كارهای جالبی در زمینه مكانیك سیالات انجام داده بود. گرچه تجربه او مستقیماً در حوزه نیمه هادی كاربرد نداشت اما مصاحبه خوبی انجام داد. من هم همان تجربه را داشتم؛ وقتی به «شاكلی» پیوستم تقریباً هیچ چیز راجع به نیمه هادی نمی دانستم.

بااینكه او در حوزه مورد نظر شما كار نكرده بود، چطور قانع شدید كه او را استخدام كنید؟


- من از عنوان پایان نامه او و استادش سوال كردم. در توصیه نامه ای كه استادش نوشته بود از او تعریف كرده بود و نوشته بود «هركس او را به كار گیرد خوشوقت خواهد بود.» و من موفق شدم او را استخدام كنم و او به خوبی پیشرفت كرد.

نام شما همواره «قانون مور» را به یاد می آورد و آن پیش بینی معروف شما در مورد روند افزایش قدرت تراشه ها. چه موقع این پیش بینی را مطرح كردید؟- در سال 1965 میلادی در سی وپنجمین سالگرد چاپ مجله الكترونیك من مقاله ای در آنجا چاپ كردم. خلاصه حرف من این بود كه فناوریIC الكترونیك را ارزان خواهد كرد. من تلاش داشتم این حقیقت را بیان كنم كه این فناوری راهی است برای كاهش قیمت در صنعت الكترونیك. من واقعیت را دیدم و آن را برای 10 سال بعد برون یابی(EXTRAPOLATE) كردم. ترانزیستور در سال 1959 میلادی ساخته شد و سپس اولینIC كه در 1961 میلادی 8 جزء روی آن قرار داده شده بود. طبق استنتاج و پیش بینی من، در سال 1965 میلادی باید 60 جزء روی آن قرار می گرفت و ظرف ده سال از 60 به 60000 می رسید.

آیا این قانون واقعاً دقیق است و در عمل جواب داده است؟
- من واقعاً هیچ احساسی نسبت به دقت این قانون ندارم. بیشتر «دقت» نسبت به آنچه سعی در بیان كردن آن داشته ام برایم مهم بوده است. بنابراین، در سال 1975 میلادی مقاله ای منتشر و مطلب را به روز كردم و پیش بینی رشد دوبرابر در هر سال را به هر 2 سال تغییر دادم و این وضعیتی است كه ما الان در آن هستیم. من هرگز نگفته ام 18 ماه، در حالی كه اغلب در انتشارات چنین نوشته می شودهمانگونه كه اشاره كردم هدف اصلی من در آن مقاله تلاش برای تبیین والقاء این ایده بود كهIC ها ارزان خواهد شد، چون تا آن زمان،ICها بیشتر كاربرد نظامی داشتند و بسیار گران بودند.

اما به هرحال این سرعت افزایش قــدرت تراشه ها امروزه كندتر شده است. به نظر می رسد با ادامه پیشرفت فناوری، وقتی به سطح اتم مـــی رسیم محدودیتهای فیزیكی پدید می آید. پس از آن چه اتفاقی می افتد؟

- ما فقط ضریب «قانون مور» را تغییر خواهیم داد این به معنای پایان پیشرفت نیست. پیشرفتهای بسیاری كه ما در فناوری نیمه هادی داشته ایم نتیجه كوچك و كوچكتركردن بوده است. بااین كار همه چیز بهتر می شود. اما راست می گویید، محدودیتهایی وجود دارد. این واقعیت كه مواد از اتم ها ساخته شده اند ما را در چند نسل آینده تحت فشار قرار خواهد داد. اما راههای دیگــــری نیز وجود دارد كه می توانیم به حركت ادامه دهیم. مثلاً می توانیم برای مدارهای پیچیده تر تراشه های بزرگتر بسازیم.
نوآوری، به دلیل اینكه ما نمی توانیم چیزهای كوچكتر بسازیم متوقف نمی شود. این بدان معناست كه زمان دوبرابر برای این عوامل از 2 سال به 4 یا 5 سال تغییر می كند اما به هرحال این راهی است كه در صنایع دیگر قابل تعقیب نیست.


بسیاری كارشناسان معتقدند به محدودیتهای فناوری اپتیك (OPTIC) در مورد ساخت مدارهای كوچكتر رسیده ایم. برخی معتقدند پرش كیفی در گذر از دوران اپتیك، هزینه های ساخت را بالا می برد. وضعیت چگونه است؟

- حركت به مرزهای فرااپتیك یك چالش حقیقی است. ما فناوری اپتیك را فوق حد تصور جلو برده ایم. قبلاً فكر می شد حداقل ضخامت یك مدار خطی در یك تراشه یك میكرون است كه می توان با اپتیك انجام داد. امروز ما می توانیم یك چهارم میكرون انجام دهیم. به نظر می رسد تا 0/18 و شاید 0/13 میكرون نیز بتوان انجام داد. از سوی دیگر سه یا چهارگزینه نیز وجود دارد: كار روی اشعه X كه می تواند جایگزین مثلاً0/13 میكرون شود اما برای جذب اشعهX ضخامت لایه ماسك باید زیاد باشد. سپس ایده نوشتن پرتوالكترونی كه مشخصه های كوچكتری به دست می دهد اما سرعت آن پایین است. این سرعت در ساختارهای پیچیــــده و ابعاد نازك تر كمتر می شود. انتخاب دیگر طول موج متوسط است بین اشعه X و نور ماوراء بنفش كه الان مورد استفاده است. گاه به آن اشعهX نرم می گویند. این محدوده طول موج 13 نانومتر است. البته به دلیل نازكی پوشش، مواد باید با ماسك پوشانده شوند، آن هم ماسك منعكس كننده كه یك تغییر واقعی برای فناوری است و به سیستم خلاء و گازهای خنثی برای تثبیت مواد نیاز دارد.

افزودن لایه ها به تراشه چطور؟

- این چیزی است كه الان انجام می دهیم. رفتن از یك لایه به دو لایه ساده ولی از دو لایه به سه لایــه مشكل و از 5 به 6 یك تكه كیك درست می كند. اینجا بحث پویش دقیق شیمیائی مكانیكی مطرح است. باید روی فناوری پولیش ساختارهای چندلایه كار شود.


تصور وجود یك میلیارد جزء روی یك تراشه واقعاً تعجب آور است. قیمتها به كجا خواهد رسید؟

- اولین ترانزیستورهای شركت FAIRCHILD ، 150 دلار فروخته می شد و وقتی تولید انبوه شروع شد به چنددلار رسید. چندسال پیش بااین چنددلار شما یك تراشه RAM&،64 مگابایتی با 68-67 میلیون ترانزیستور روی آن می خریدید. من فناوری دیگری سراغ ندارم كه هزینه تولید آن چنین وحشتناك افت كند.


مقایسه فضای كار كنونی با زمانی كه شما كار را شروع كردید می تواند جالب باشد.

- بله، ما وقتیFAIRCHILD را راه انداختیـم فناوری نیمه هادی تازه در حال توسعه بود. كسی آن را نمــی فهمید. فیزیك تجهیزات و دستگاهها كاملاً شناخته نبود. تمایل ما بكارگیری دانشمندان بود تا مهندسان، زیرا محل بحث فهم موضوع بود نه بهره برداری. همه چیز تازه بود. راه اندازی شركتها در آن مقطع تقریباً ایده جدیدی بود. یك فضای كاملاً متفاوت وجود داشت. اما امروزه فناوری پخته شده و پیش رفته است. افراد باید تخصصی تر در این وادی وارد شوند. حتی طبیعت كیفی مشاغل نیز تغییر كرده است. ما افراد آموزش دیده داریم.

شما خود بخشی از این انقلاب یعنی انقلاب فناوری اطلاعات بوده اید. چه چیز الان برای شما جالب است؟

- سرعت تغییر. این كسب و كار بسیار سریع تغییر می كند و این پدیده جالبی است. البته من الان ظاهراً بازنشسته هستم اما هفته ای یك روز به
«اینتـــــل» می آیم تا در جریان باشم چه می گذرد. به هرحال همین چندسال پیش بود كه ما درست در مركز انقلاب بودیم. من به راستی نمی دانم بعد چه اتفاقی می افتد اما آشكار است كه حوزه ارتباطات توسعه و رشد سریعــی خواهد داشت و مسلماً تحول ادامه می یابد.


«اینتل» هم اكنون در 300 شركت، 8 میلیارد دلار سرمایه گذاری كرده است. آیا راهبرد «اینتل» سرمایه گذاری و پشتیبانی از راه اندازی شركتهای جدید است.

- به نظر می رسد حوزه ارتباطات از حــــــوزه هایی است كه تقریباً به صورت نامحدود استعداد سرمایه گذاری را دارد.


شما دهها سال در یكی از نوآورترین شركتهای دنیا مشغول كار بوده اید. به نظر شما منشاء «نوآوری» چیست؟
- نوآوری منشاهای مختلف دارد. شما باید در محیط و فضایی باشید كه نوآوری مورد پذیرش باشد و این در هرجا واقعیت ندارد. ما دائماً باید به دنبال ایده های نــو باشیم. من خوشوقت بوده ام كه در شركتهایی كار كرده ام كه در این مسیر بوده اند. اما به هرحال نوآوریهای واقعی یا اموری كه مسیر را تغییر دهند گاه اتفاق مـــی افتد. من وقتی به سابقه خودم در صنعت نیمه هادی بر می گردم می توانم بگویم سه نوآوری اصلی پدید آمده است. اولین آن ترانزیستور بود كه كلید اصلی را به ما معرفی كرد. دومین آن IC بود. IC حقیقتاً آن چیزی بود كه قیمتها را شكست و به نظر من كاهش قیمت، پایه نیروی محرك برای اتفاقات بعدی بود و سومین آن ریزپردازنده بود كه به ما ماشین هایی با برنامه ذخیره شده را در هرجا معرفی كرد. شما مــــی دانید ریزپردازنده فقط در رایانه مصرف ندارد. هر تجهیز اصلی كه دارای كاربردهای كنترلی است به آن نیاز دارد. ریزپردازنده واقعاً یك محصول انقلابی بوده است.

به نظر شما بزرگترین دستاورد مهندسی و بزرگترین شكست مهندسی در قرن بیستم چه بوده است؟

- بزرگترین دستاورد «رایانه» بوده است. من معتقدم رایانه و بمب اتمی بیشترین تاثیر را بر بشریت داشته است. بمب اتمی كم شده در حالی كه رایانه های دیجیتالی هنوز تا قرن بعد ادامه دارد. هواپیما نیز در حمل و نقل یك انقلاب كامل ایجاد كرد. اما فكر می كنم انقلاب در ارتباطات قدرتمندتر از آن خواهد بود.


شكست چطور؟

- حقیقتاً نه. با دید مهندسی كه من دارم، شكست امسال فرصت سال آینده است كه باید دوباره تلاش كرد. البته گاه تلاش شده بعضی چیزها قبل از زمانشان عرضه شوند. اگرامر مخالف قوانین فیزیك در آنها نباشد، زمانی بعد خود را اثبات و عرضه خواهند كرد. این راهی است كه ما پیشرفت می كنیم. شكست چیزی نیست كه از آن اجتناب كنیم. باید بخواهیم كه آنها به سرعت اتفاق بیفتد تا بتوانیم به سرعت پیشرفت كنیم. افراد فنی را می شناسم كه از انجام تجاربی كه ممكن است نتیجه آن غلط یا درست باشد اجتناب می كنند. اینگونه افراد بهره وری چندانی ندارد. اما افـــرادی را هم می شناسم با همان درجه هوش كه حول محور مشكلات كار می كنند و به وسط مـــوضوع می پرند! آنها بیشترین بهره وری را دارند. بنابراین، توصیه می كنم در انجام آزمونهای بحرانی شك نكنیم . این همان چیزی است كه به ما می گوید درست یا غلط حركت می كنیم و قدم بعد چیست.


سیر زندگی شما به ویژه زندگی شغلی شما تغییرات جالبی داشتـــه است. ابتدا به شیمی علاقه مند بودید اما سر از نیمه هادی درآوردید. از آزمایشگاه دانشگاه به آزمایشگاه «بل» و از آنجا به FAIRCHILD و سپس «اینتل». آیا این می تواند الگوی جوانان امروز هم باشد؟
- فناوری بسیار سریع تغییر می كند و بنابراین پس از فراغت از دانشگاه نیز باید به صورت مداوم در جریان آن بود. من فكر می كنم در این راه شاید مهمترین مسئله داشتن پایه های قوی و خوب است.
امروزه بعیـد است یك نفر در رشته ای فارغ التحصیل شود و در تمام طول عمر خود به آن مشغول باشد. من كار راهه(CAREER) خودم را می بینم. همانگونه كه گفتید دانش آموخته شیمی هستم اما راهم را در نیمه هادی یافتم. من از آنچه در مدرسه آموختم بسیار دور شدم. به نظر من دانشجویان امروزه مجبورند به دنبال امكان داشتن سه یا چهار كار راهه باشند. چه كسانی را تحسین می كنید؟

- بسیاری از دانشمندان پیشرو را. بسیاری از همكارانم را مثل «اندی گرو» و «باب نویس» كه حقیقتاً افراد فوق العاده هستند. همسرم را و فرزندانم را دوست دارید

صد سال بعد چگونه از شما یاد كنند؟


- فكر می كنم به عنوان كسی كه سهمی در توسعه این صنعت جذاب داشته است.
البته می ترسم اصلاً مرا از یاد ببرند

ترجمه و تدوین: مسعود بینش
برگرفته از سایت سازمان مدیریت صنعتی