اندرین عید سعید ای ساقی سیمین عذار زینهار از کف مده جام شراب خوشگوار مست کن ما را ز عشق حیدر دلدل سواردر فلک خیل ملک گویند هر دم آشکار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1386/10/05
عید سعید غدیر
اندرین عید سعید ای ساقی سیمین عذار | زینهار از کف مده جام شراب خوشگوار |
مست کن ما را ز عشق حیدر دلدل سوار | در فلک خیل ملک گویند هر دم آشکار |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
ساقیا جامی بده سرشار در عید غدیر | گشت عالم مهبط الانوار در عید غدیر |
شد معین حجت احرار در عید غدیر | هر زمان بر خوان تو این اشعار در عیدغدیر |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
چون اجل خواهد بساط جسم را ویران کند | مرغ زرین بال روح از کالبد طیران کند |
آن دو سائل مسئلت از مذهب و ایمان کند | این عبارت بر تو نیران را به از رضوان کند |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
مرغ روحت چون کند آهنگ پرواز از قفس | با دو صد وحشت به دام عنکبوت افتد مگس |
هیکلت را چون نماید قابض الارواح مس | این سخن بر گوی با اخلاص در آخر نفس |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
آدم خاکی چو بیرون شد ز گلگشت جنان | در سرندیب بلا گردید با غم هم عنان |
گفت: یا رب من ندارم هیچ تاب امتحان | آخر آمد این سخن از غیب او را بر زبان |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
چون که ابراهیم را شد آتش سوزان مقام | سوی حق نالید و گفت: ای جاعل نور و ظلام |
طاقت آتش ندارد قالب لحم و عظام | این سخن را گفت، آتش شد بر او برد و سلام |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
در شب معراج پیغمبر به عرش کبریا | شکل شیری دید و انگشتر بدادش از وفا |
گفت: یا رب کیست این شیر و چه باشد ماجرا | از زبان بی زبان آمد به گوشش این صدا |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
غزوه خیبر به پیغمبر نشد ممکن ظفر | شد به اردوی مسلمانان یهودی حملهور |
غرق غم شد مصطفی، نالید پیش دادگر | جبرئیلش عاقبت بر این سخن شد راهبر |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
طینت خاصان حق از طینت حیدر سرشت | مصطفی نام علی را بر ضمیر دل نوشت |
«اشرف الدین» غیر تخم مِهر او در دل نکشت | این سخن را کرد حق سر لوحه باغ بهشت |
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار | |
اشرف الدین گیلانی |