گل های خنده
*مادر مایکل در آشپزخانه داشت غذا درست می کرد که ناگهای صدای شکسته شدن چیزی بگوش رسید و یک ثانیه بعد مایکل جلوی در آشپزخونه ظاهر شد و گفت:مامان! تو با کسی که گلدون توی پذیرایی رو شکسته باشه چیکار میکنی؟
مادر جواب داد: او را کتک میزنم،بعد توی اتاقش زندانیش میکنم و تا یک هفته هم از بازی و تلویزیون محروم است!
مایکل جواب داد: جالب خواهد شد! گلدان را پدرم شکست.
*صاحبخانه: هر وقت میایم میگویم اجاره خانه را بده، میگویی وقتی حقوق بگیرم ، آخه داداش پس كی حقوق می گیری؟
مستاجر: هر وقت استخدام شدم.
*گرگه میرود در خانه شنگول و منگول را می زند و می گوید: در را باز كنید منم مادرتون غذا آوردم براتون.
بزبزكها می گویند: برو گرگ ناقلا ما آیفون تصویری داریم.
* به یک نفر میگونند: چرا باغچه ات را آب جوش میدهی؟
میگوید: چون چایی کاشتم.
*مردی داشت میخ را برعکس به دیوار می زده . یک نفر گفت: آقا این میخ برای دیوار روبرویی است.
*مشتری: ببخشید اقا یکی از آن دو طوطی را می خواهم. قیمت آن چند است؟
فروشنده: متاسفم آقا! این دو طوطی با هم هستند چون یکی از آنها خارجی حرف میزند و فقط آن دومی زبان اولی را می فهمد و ترجمه میکند.
**خبر نگار: دکتر میشود بگویید اولین عمل خود را در چند سالگی انجام داده اید؟
دکتر: بله ! در 7 سالگی.
خبرنگار: چه جالب! میشود بگویید چه عملی بود؟
دکتر: عمل جمع.
*مردی در خیابان پوست موزی را می بیند و می گوید: ای وای دوباره باید زمین بخورم!
*یک روز بچه ای از پدر خسیسش ده هزار تومان پول خواست.
پدر گفت: چی ؟ نه هزار ؟ هشت هزار را می خواهی چه کار؟ تو هفت هزار هم زیادته، چه برسه به شش هزار! بابام به من پنج هزار نداده که حالا من به تو چهار هزار بدهم. حالا سه هزار را می خواهی چه کار؟ دوهزار کافیه؟ بیا این هزار تومان را بگیر.
بچه می شمارد، می بیند پانصدتومان است!
*مردی بدهی و قرض زیاد داشت. در همان زمان یک ماشین مدل بالا خرید. زنش پرسید : آخه مرد با این وضعی که ما داریم چه وقت ماشین مدل بالا خریدن بود؟
مرد گفت: ماشین را خریدم تا سریع تر بتوانم از دست طلبکارها فرار کنم.
*پدر: پسرم بگو ببینم چرا دریا كف می كند؟
*پسر: فكر كنم به خاطر حمام کردن ماهی هاست.
پسری از سربازی برای پدرش این طور تلگراف زد: " من کاظم پول لازم "
پدرش هم در جواب گفت: " من تراب وضع خراب !"
* از شخصی می پرسند: «چرا قرص هایت را سر وقت نمی خوری؟»
پاسخ می دهد: «می خواهم میكروب ها را غافلگیر كنم.»
* یك روز یكی خرش را در جنگل گم می كند. موقعی كه به دنبالش می گردد یك گورخر پیدا می كند.
می گوید: ای كلك لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت!
*یك روز یك مامور آتش نشانی را جو می گیرد، می رود مشعل المپیك را خاموش می كند.
*معلم :حسن بگو بین فیل و كك چه تفاوتی هست؟
حسن: یك فیل ممكن است در بدنش كك وجود داشته باشدولی كك ممكن نیست در بدنش فیل داشته باشد.
*من یك فیل هستم. یك فیل خیلی چاق با گوش های بزرگ. من آرزو دارم یك روزی آن قدر لاغر بشوم كه چشم همه حسود ها بتركد! بعد هم بروم دماغ درازم را عمل كنم! تا آنقدر كوچك شود كه حتی سوراخ دماغم معلوم نباشد! آن وقت به كلاس های اسكی روی آب بروم تا بالاخره یك روزی در این رشته قهرمان جهان بشوم.
*احمد: حسن تو وقتی یواشکی می روی سر یخچال چی میخوری؟
حسن: كتك !