ضیافت رنگ و نور برای صندلیهای خالی
«تسوتسی» برنده اسكار بهترین فیلم خارجی 2006، جمعه هفته پیش فقط 6هزارتومان فروخت، یعنی این فیلم در یك روز تعطیل فقط 3 تماشاگر داشته است. موضوع چیست؟
یعنی در آخر هفته، تنها 3نفر علاقهمند تماشای فیلمی بودهاند كه 2 سال پیش برنده جایزه اسكار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان بوده است؟ اینكه این درام اجتماعی محصول آفریقای جنوبی بوده و بازیگران آن شناخته شده نیستند دلیل بیتوجهی سینماروها به آن بوده است؟
برای پاسخ دادن به این سؤالات، بهتر است ابتدا كمی به وضعیت اكران فیلمهای خارجی در ایران بپردازیم. در سالهای قبل از انقلاب، اغلب كمپانیهای مهم فیلمسازی هالیوود در تهران دفتر داشتند و نمایش فیلم خارجی چنان پررونق بود كه خیلیها، به درستی آن را رقیب اصلی فیلم ایرانی میدانستند. در دهه50، ورود و نمایش بیرویه فیلم خارجی، نفس سینمای ایران را گرفت كه در رقابتی نابرابر، قافیه را به آثاری كه از آن سوی آبها میآمدند، باخته بود.
شرایط به گونهای بود كه بسیاری از تهیهكنندگان ایرانی ترجیح میدادند، به جای تولید فیلم، فیلم خارجی وارد كنند. جدای از فیلمهای ارزشمندی چون «پدرخوانده»، «ارتباط فرانسوی»، «سرپیكو» و... اغلب فیلمهای خارجی كه در آن سالها به نمایش در میآمدند، آثاری نازل و مبتذل بودند.
از كمدیهای ایتالیایی گرفته تا اكشنهای آسیایی و ملودرامهای هندی كه از نظر كیفیت هندی فرق چندانی با محصولات فیلم فارسی نداشتند و ماجرا تا آنجا پیش رفت كه سینمای ایران در میانه دهه 50، رسما اعلام ورشكستگی كرد و تولیدات سالانه فیلم ایرانی به كمتر از انگشتان دست رسید.
در گزارشهایی كه در آن سالها، رسانهها درباره دلایل ورشكستگی سینما منتشر میكردند، اغلب سینماگران، فیلم خارجی را مهمترین دلیل نابودی فیلم ایرانی عنوان میكردند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در فاصله سالهای 58 تا 62، تقریبا هیچ ضابطه مشخصی برای اكران فیلمهای خارجی وجود نداشت و دفاتر پخش، هر فیلمی را كه در انبارهایشان داشتند، روانه اكران میكردند. در چنین شرایطی بود كه فیلم هندی «شعله»، بیشتر از تمام فیلمهای ایرانی، گیشه را فتح میكرد.
از سال 62، با تشكیل بنیاد سینمایی فارابی، دولت متولی ورود و اكران فیلم خارجی شد، سالهایی كه قرار بود سینمای نوین ایران، برای رشد صنعت فیلمسازی در داخل شكل بگیرد، دولت به كنترل شدید اكران فیلمهای خارجی پرداخت.
در انتخاب فیلمهای خارجی هم كوشیده میشد، تا به فیلمهای هنری اروپای شرقی، اولویت داده شود؛فیلمهایی كه برخی از آنها به مثابه الگوی سینمای مطلوب در اینجا به نمایش در میآمدند و این گونه بود كه با نمایش تمام فیلمهای تاركوفسكی و پاراجانف، نوعی رویكرد عرفان در سینمای ایران پایهگذاری شد كه محصول بیواسطه آثار این 2 سینماگر ناراضی شوروی سابق بود.
اكران فیلم خارجی، با سیاستهای كنترلی دولت، در واقع بیشتر مخاطب خاص را هدف میگرفت و دیگر رقیبی برای سینمای ایران محسوب نمیشد تا تاریخ مجدداً تكرار نشود.
فیلمهای تجاری خارجی هم كه در دهه 60به نمایش در میآمدند، از میان آثار نازل اروپای شرقی انتخاب میشد و به ندرت پیش میآمد كه مثلا فیلمی چون «انتقام» محصول سینمای رومانی، موفق به جذب مخاطب شود.
پس از پایان جنگ تحمیلی و تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی، نمایش فیلم اسكاری «با گرگها میرقصد» به مثابه نشانهای از تجدید نظر دولت در اكران فیلمهای خارجی ارزیابی شد. هرچند این سیاست در سالهای بعد دنبال نشد و اكران فیلم خارجی همچنان در سایه فیلم ایرانی و حمایت از سینمای داخلی، به شیوهای باری به هر جهت، برگزار میشد.
حالا سالهاست كه دیگر كسی اكران فیلم خارجی را رقیب سینمای ایران نمیداند. مهمترین رقیب سینمای ایران در این سالها، ابتدا خود سینمای ایران بوده كه با محصولات نازل و غیر جذابش، باعث قهر مخاطب از سالنهای سینما شده و در مرحله بعد، باید از تلویزیون نام برد كه با انبوه سریالها و فیلم هایی كه روی آنتن میبرد، رقیب جدی سینما محسوب میشود.
نكته دیگر اینكه به نظر میرسد متولیان اكران فیلمهای خارجی، چنانكه باید در جذب مخاطب علاقهمند و پیگیر سینمای جهان، موفق عمل نكردهاند. چه در سالهای قبل از انقلاب و چه در این سالها، همواره طیفی از مخاطبان وجود داشتهاند كه علاقه چندانی به محصولات داخلی نداشته و در عوض، به شدت پیگیر فیلمهای خارجی بودهاند.
داریم از مخاطبی صحبت میكنیم كه به یمن دستاوردهای تكنولوژیك، به DVD بهترین فیلمهای خارجی دسترسی دارد و قطعاً در صورت وجود برنامهای مناسب و مدون در اكران، علاقهمند تماشای این فیلمها روی پرده بزرگ سینماست.
برنامه ریزی برای اكران درست و كارشناسانه فیلم خارجی، هم الزاماً به معنای كاستن از مخاطب فیلم ایرانی نیستكه اكثریت تماشاگران سینمای بدنه، بیشتر مخاطب سریالهای تلویزیوناند تا فیلمهای روز سینمای جهان.
مخاطبی كه پیگیر تحولات روز سینمای جهان است و به تماشای آثار كارگردانانی چون دیوید لینچ، هارتلی و تارانتینو مینشیند، اگر در طول سال به سینما برود، بعید است كه تماشاگر فیلمهایی چون «هدف اصلی» و «كلاغ پر» باشد.
یعنی برای تماشاگر فیلم بین و علاقمند، تماشای بیش از 90 درصد فیلمهای ایرانی اكران، اصلا جالب توجه نیست و برآورده كردن خواستههای این طیف از مخاطب، در اكران فیلمهای خارجی، به معنای كاستن از مشتریان فیلم ایرانی نیست. در چنین شرایطی، اینكه دولت همچنان اصرار دارد با بیانگیزگی تمام، اكران فیلمخارجی را در اختیار خود داشته باشد و عملا هم گامی به پیش در این زمینه برندارد، نمیتوان چشمانداز مطلوبی در این خصوص ترسیم كرد.
متولی اكران فیلم خارجی، حتی در نمایش آنونس فیلمهایی كه میخواهد به نمایش درآورد، هم كمی سلیقه و دقت نظر به خرج نمیدهد. این گونه است كه آنونس «ماندرلی» ساخته لارس فون تریه، با كیفیت تصویری نامطلوب و با زیرنویس عربی، در سینماهای تهران پخش میشود! در چنین شرایطی نباید از اینكه فیلم برنده اسكار 2 سال پیش، در یك روز تعطیل فقط 3تماشاگر مییابد، متعجب شویم.
اكران فیلمهای خارجی چنان دچار روزمرهگی و مدیریت كارمندی شدهكه مخاطب مفروض این فیلمها، كلا قید سالن سینما را زده و ترجیح میدهد به DVDها و CDهایی كه دستیابی به آنها بسیار ساده شده، دل خوش كند.
بهطوری كه حتی تماشای فیلم در سینمایی كه معدود سالنهای واقعا استاندارد ایران را در اختیار دارد، هم جذبش نمیكند. مهیا كردن زمینههای ورود بخش خصوصی به این عرصه، كه سالهاست شعارش داده شده ولی گامی در جهتش برداشته نمیشود، شاید تنها راه حلی باشد كه میتواند اكران فیلم خارجی را از بنبستی كه دچارش شده خارج كند.
سینمای ایران اگر در دهه50، از فیلم خارجی لطمه دید، این ضربه نه از طرف «دكتر ژیواگو» و «پدرخوانده» كه از سوی فیلمهای نازل كاراتهای و ملودرامهای اشك انگیز هندی بود. بر این اساس، طرفداران بخش خصوصی نمایش فیلم خارجی را منوط به تعیین ضوابط و معیارها و نظارت دولت میدانند و با این تمهیدات بعید است اكران سینماها، جولانگاه آثار نازل خارجی شود.
مسئله اصلی، انگیزهای است كه میتوان در بخش خصوصی برای ورود به این عرصه ایجاد كرد. چیزی كه سالهاست ثابت شده و امكانش درباره مدیریت دولتی اكران فیلمهای خارجی وجود ندارد.
منبع : همشهری