تبیان، دستیار زندگی
بابی هارولد، كارگردان انگلیسی فیلم « بیداری» به همراه همسرش، توری تانل كه او نیز از دست‌اندركاران حرفه فیلمسازی است سازندگان این فیلم هستند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هشیاری زیر تیغ جراحی

بیداری

بابی هارولد، كارگردان انگلیسی  فیلم « بیداری» به همراه همسرش، توری تانل كه او نیز از دست‌اندركاران حرفه فیلمسازی است سازندگان این فیلم هستند

فیلم «بیداری» اولین طرح فیلمسازی هارولد در مقام كارگردان و فیلمنامه نویس محسوب می‌شود. او كه پیش از این فیلم، در كارنامه كاری خود تنها یكبار دستیار كارگردان بوده است، در اولین فیلم خود، مجموعه عوامل قابل توجهی را گرد آورده است. علاوه بر ایده جذاب فیلم و فیلمنامه نسبتا خوب آن،  حضور بازیگران مطرح و محبوب آمریكایی و فیلمبرداری خوب كار سبب شده‌ تا در مجموع، بیدار فیلمی دیدنی از كار در آید.

این فیلم كه نمایش آن از 30 نوامبر در سینماهای آمریكا آغاز شده‌ تا كنون با استقبال خوبی از سوی تماشاگران و اغلب منتقدان روبه‌رو شده است تا جایی كه  منتقد سختگیر شیكاگو سان تایمز، راجر ابرت آن را اثری قابل توجه نامیده ‌است. او بیدار را چنین توصیف می‌كند: درباره این فیلم پیش از دیدن آن از دیگران چیزی نپرسید و تا خودتان فیلم را ندیده اید، هرچه درباره آن می‌شنوید باور نكنید! حتی سعی نكنید از روی پوستر یا آنونس فیلم درباره آن قضاوت كنید؛  چرا كه این كار یا حتی فاش كردن مضمون داستان پیش از دیدن آن، در مورد چنین فیلمنامه و طرح نسبتاً پیچیده‌ای ظالمانه است.

كسانی كه این فیلم را دیده‌اند آن را هیجان انگیز، غافلگیر‌كننده و حتی تأثیر‌گذار یافته‌اند.من در حالی كه هیچ پیش سابقه ذهنی درباره فیلم نداشتم و چیزی درباره آن نمی‌دانستم به تماشای آن رفتم و تنها بر اساس یكسری شایعات فكر می‌كردم فیلم درباره مرگ است ، اما وقتی شروع به تماشای فیلم كردم، آن را اثری جذاب یافتم.

فیلم داستان مرد جوان بسیار ثروتمندی به نام كلایتون برسفورد (با بازی هیدن كریستنسن ) و فرزند جوان تاجر بزرگ وال استریت است كه می‌خواهد جانشین پدر در تجارت شود، اما از ناراحتی شدید قلبی رنج می‌برد. او مادری دوست داشتنی با بازی لنا اولین دارد كه بسیار بر او مسلط است تا جایی كه كلی می‌ترسد درباره نامزد خود، سامانتا ( با بازی جسیكا آلبا ) كه دستیار مادرش است، چیزی به او بگوید.

آنها پنهانی با هم ازدواج كرده‌اند و مادر كلی چیزی نمی‌داند و همین راز‌های عاشقانه سامانتا و كلی و ترس از مادر ماجرا را كمی پیچیده می‌كند. ازدواج زود هنگام این دو زمان كوتاهی قبل از مشكلات قلبی خطرناك كلی انجام گرفته است.كلی دوستی صمیمی به نام جك هاوارد با بازی ترنس هاوارد دارد كه جراح قلب قابلی است و مدام در مورد بیماری كلی به او هشدار می‌دهد. هاوارد قبلا هم یكبار كلی را در جریان یك ناراحتی قلبی از مرگ نجات داده است. جك وضعیت بیماری كلی را برای او تشریح می‌كند و می‌گوید او باید درفهرست بیمارانی قرار بگیرد كه به علت نارسایی قلبی نیاز به تعویض و پیوند قلب دارند.

برای روشن شدن این موضوع، جك همه جزئیات را برای كلی توضیح می‌دهد و او را برای مدتی كوتاه به اتاق جراحی برده و از نزدیك پروسه این كار و خطرات و مزایای آن را برایش توضیح می‌دهد. كلی تصمیم می‌گیرد‌ نام او در فهرست  قرار گرفته تا قلب مناسبی برای او پیدا شود و توسط جك جراحی شود اما مادرش با جراحی او توسط جك موافق نیست و ترجیح می‌دهد این كار را آرلیس هاوارد كه او هم در نوع خودش جراح مشهوری است انجام دهد.درست در لحظاتی كه جراحی شروع می‌شود،كلی در عین این كه ظاهرا بیهوش است در می‌یابد كه كاملا هوشیار است و همه چیز را می‌فهمد و تمام كارهایی را كه روی بدن او انجام می‌دهند می‌بیند و حتی چاقوی جراحی را حس می‌كند .كلی یكباره می‌فهمد كه همه چیز آن طور كه او تصور می‌كرد نیست و تعلیق فیلم از اینجا آغاز می‌شود.

راجر ابرت درباره احساس شخصی خودش از دیدن این صحنه‌ها این‌طور می‌گوید: تماشای این لحظات فیلم، حس وحشتناكی برایم داشت. در این لحظه‌ها صدای كاراكتر اصلی فیلم را روی تصاویر می‌شنویم كه تلاش می‌كند چشم‌هایش را باز كند. او در عین بیهوشی كامل، كاملا هوشیار و آگاه است. در این دقایق كلی چیزهای غیرقابل انتظار و غیرقابل توضیحی را حس می‌كند و ما آنها را می‌بینیم... چیزهایی كه در اینجا حتی دلم نمی‌خواهد درباره‌شان حرف بزنم. از این به بعد فیلم شامل صحنه‌ها و لحظه‌هایی است كه اصلا مایل نیستم با تعریف كردنشان آنها را یادآوری كنم. آنها جوری بودند كه حتی دوست نداشتم با دیدن شان در حس این لحظه‌ها با كاراكتر اصلی شریك شوم.

جدا از این قضایا و از منظر كلی و  از جنبه شخصیت‌پردازی، این فیلم قصه پسر پولداری است كه نمی‌تواند خودش را با زندگی پدر و مادرش تطبیق دهد. او نمی‌خواهد مادرش آنقدر روی او تسلط داشته باشد. مادر می خواهد به همه چیز مسلط باشد.دكتری كه او به جای جك اصرار دارد پسرش را جراحی كند ( آرلیس هاوارد) دكتری مشهور و بسیار خودستاست و مدام در تمام صحنه‌ها از خودش تعریف می‌كند و می‌گوید كه دست‌هایی معجزه گر دارد.او درباره پیوند عضو و جراحی قلب كتاب معروفی نوشته است. آنقدر از خودش و كتابش تعریف می‌كند كه كلایتون بالاخره كلافه شده و به او می‌گوید بسیار خب،  سخت نگیر دكتر جان. من امیدوارم دكتر جك موقع جراحی من كتاب تو را خوانده باشد!

شاید اغلب وقایع فیلم اتفاقاتی معمولی و پیش پا افتاده‌اند اما همه این حواشی‌ها  ما را به سمت داستان اصلی فیلم می‌برند كه ماجرایی قابل ملاحظه است وتقریبا برای اولین بار در سینما شاهد چنین مضمونی هستیم . نمی‌دانم این فیلم و اتفاقات آن چقدر برای دیگران تأثیر‌گذار است اما من را واقعا تحت‌تأثیر قرار داد و به شدت درگیر تعلیق و كشش آن شدم.

به عقیده من، لنا به‌عنوان یك مادر بسیار خوب ظاهر شده است و هر چه از زمان حضور او در فیلم می‌گذرد عمق و ظرافت بازی او بیشتر به چشم می‌آید.

بازی و كاراكتر او جوری متقاعد‌كننده است كه تمام كشمكش‌ها و تنش‌های بین او و سامانتا كاملاً واقعی و باور پذیر است.فیلم در قسمت‌های دیگر هم بسیار تأثیر‌گذار است مثل صحنه‌هایی كه كلی طی جراحی و بیهوشی تصور می‌كند روحش بدنش را ترك كرده و در حال سیر و سیاحت و گشت و گذار در بیمارستان است. روی این صحنه‌ها اغلب مونولوگ‌های كلی را می‌شنویم كه بسیار خوب از كار در آمده‌اند.

چنین فیلمی و با چنین مضمون و ساختاری تقریباً تازه و بدیع است. جابی هارولد فیلم بیدار را در 78 دقیقه نوشته و كارگردانی كرده است و این زمان كاملاً متناسب با وقایع فیلمنامه است. روند روایت  اصلا خسته‌كننده نیست. داستان فیلم در یك آخر هفته شروع می‌شود و مرحله به مرحله با سرعت و دقت پیش می‌رود. این فیلم در شرایطی در سینماهای آمریكا روی پرده می‌رود كه ذهن همه به نوعی درگیر كریسمس است اما وقایع آن آنقدر تأثیر‌گذار هست كه فكر تماشاگر را كاملا به خود مشغول سازد.

از سوی دیگر، فرانك شك منتقد هالیوود ریپورتر هم درباره اولین ساخته جابی هارولد نظراتی كمابیش مشابه دارد. او معتقد است كمپانی‌های فیلمسازی گاهی برای جلوگیری سریع از نوشتن نقد‌های منفی درباره یك فیلم و پیش قضاوت‌هایی كه به سرعت اثری را بی‌ارزش قلمداد می‌كنند ماجرای تأثیرگذاری را محور فیلم قرار می‌دهند كه در آن كاراكتری محبوب و دوست داشتنی، با مشكلی بزرگ دست به گریبان است.

هیدن كریستنسن به‌رغم نقش مهمی كه دارد حضورش كمرنگ به‌نظر می‌آید اما در عین حال بسیار جذاب است و كاملا با سامانتا تناسب دارد. الین در نقش مادر كلی بسیار دقیق و ظریف احساسات عمیق خود را به نمایش می‌گذارد و به این نقش هویت بخشیده است.ترنس هاوارد هم مثل همیشه با توانایی فوق‌العاده و ذاتی خود در مجذوب كردن دیگران، تأثیری عالی روی مخاطب دارد. باقی بازیگران هم اغلب خوب ظاهر شده‌اند؛  مثل كاراكتر كریستوفر مك دونالد، كهنه سرباز قدیمی و استیون و ارلیس هاوارد كه بازی‌هایشان به‌رغم نقش‌های فرعی تأثیر‌گذار است.

روی هم رفته با این كه گاهی ایراد‌های اساسی در فیلمنامه وجود دارد اما فیلم بیدار اثری قابل تحسین و دیدنی است.

منبع : همشهری