توان بی پایان
توان بىپایان، جملهاى كوتاه ، ولى ژرف و عمیق است و در نگاه نخست ، تنها مخصوص ذات لایزال الهى است كه قدرت نامتناهى او تمام خلقت را در بر می گیرد.
از یكى از روان شناسان پرسیدند كه كلید موفقیت چیست؟
او بعد از تأمل زیاد جواب داد: هر چه گشتم كلید موفقیت را تعریف كنم ، نتوانستم؛ زیرا خرد نامتناهى آدمى ، انواع كلیدها و روشها را در خود دارد؛ و لیكن مىتوانم به شما كلید اصلى شكست را معرفى كنم و آن این كه سعى كنید همه را راضى كنید.
این سخن بدین معنى نیست كه عدهاى را ناراضى كنیم؛ بلكه بدین معنى است كه نمىتوان رضایت همه را كسب كرد و خلّاق بود؛ چون بالاخره عدهاى حسود و عدهاى مانع و عدهاى نیز ترمز خواهند بود. مهم آن است كه با حداقل اصطكاك و با قبول اصل ریسك و حتى شكست احتمالی و البته مهم تر از همه توکل به خدامىتوان مرزهاى دانش و رشد را طى نمود.
هدف عمده ی افراد تسلط گرا كه به معنى تسلط بر خویشتن است، این است كه مشكل را به تجربهاى آموزنده تبدیل مىكنند. آنها نیازى ندارند كه كارها به آسانى پیش رود. این افراد ، وقتى احساس مىكنند كه از تلاش خود نتیجهاى گرفتهاند ، دیگر شكست یا موفقیت برایشان مهم نیست.
افراد مسلط بر خویشتن كه از توانمندىهاى بىپایان خود بهره مىبرند و از این سرچشمه قدحى بر مىدارند ، به جاى این كه نگران قضاوت دیگران در مورد خود باشند، سعى مىكنند با تقویت مهارتها و توانایىهایشان، انگیزه ی خود را قوى كنند.
این افراد، میل دارند عبارت زیر را به خود گوشزد كنند:
«چه چیزى مىتوانم از این چالش (مشكل) یاد بگیرم؟»
باز این عبارت را به كار مىبرند: «قضاوتهاى دیگران درباره ی من، نباید مرا از تفریح كردن و تقویت مهارتهایم باز دارد.»
یا این كه مىگویند: «حتى اگر در مقابل این مشكل شكست بخورم ، باز هم مىتواند تجربه ی مفیدى براى من باشد.»
تسلطگرایى هم در مورد مشكلات آسان و هم مشكلات سخت، روش سازگارانهاى است. زندگى لویى پاستور، ملاصدرا، ابن سینا، دكتر حسابى، حضرت امام خمینى، گالیله و دهها فرزانه و انسانهاى جاویدان، گواه این مدعاست.
مشاهده ی افراد با استعداد ، خردمند و نخبه ، تجربه ی ارزشمندى است. یكى از توصیههاى روان شناسان خلاقیت جهت به حركت در آوردن دریاى توان بىپایان كه در درون هر فرد به ودیعه نهاده شده است ، مطالعه ی زندگى انسانهاى موفق و كتابهاى زندگى خردمندان و انسانهاى جاویدان است. این مهم، در دوره ی نوجوانى و جوانى و به ویژه در دوره جوانى، عنصر خلاقیت و توان خرق عادت را حتى با داشتن استعداد و هوش متوسط رقم مىزند و نوعى ایمان به توان بىپایان را در انسان، شعلهور مىكند.
گاهى ما فكر مىكنیم كه دانشمندان بزرگ، هنرمندان، عالمان، ریاضىدانان، فیزیكدانان، شیمىدانها، پزشكان، موسیقىدانان، ورزشكاران و نویسندگان با مهارت مادرزادى به دنیا مىآیند. ما ساعتهاى زیادى را كه آنها به تمرین و خویشتندارى مىپردازند، نادیده مىگیریم.
ما همواره از این نكته غفلت مىكنیم كه این بزرگان، در حوزههاى تخصصى خود ، جرأت نگاه كردن به جهان با شیوهاى امتحان نشده و حتى غیرممكن را دارند.
نگاه ژرف، كاوشگر، تیز، دقیق، باز، دور، روشن و ظریف لازم است و باید خلاف جهت رود حركت كرد؛ زیرا ماهى مرده هم به موازات آب و در جهت حركت رودخانه مىتواند شنا كند.
روانشناسى مدرن به ما مىگوید كه چهار سطح تغییر وجود دارد كه مهمتر از همه ی آنها ، تغییر نگرش است. این چهار سطح از پایین به بالا عبارتند از:
1. تغییر فرد 2. تغییر گروه 3. تغییر جامعه 4. تغییر نگرش
نكته اینجاست كه روانشناسان اذعان دارند كه در دوران جوانى، رویكرد تسلطگرایى چون بر انگیزش درونى تأكید دارد، خلاقیت را تسهیل مىكند ؛ یعنى زمانى ما مىتوانیم نسبت به مشاغل و تكالیف، نگرشهاى خلاقانه و مهارتى اتخاذ كنیم كه انگیزش درونى ما به حركت در آید؛ از این رو، خلاق بودن، آسان مىشود.
افراد تسلطگراى باانگیزه، همواره به خود مىگویند: «آن چه كه برایم مهم است، لذت بردن از كارم است».
نكته ی كاربردى: یكى از چالشهاى مهم روان شناسان، آموختن نحوه ی مقابله ی مؤثر با شكست است ، از طریق استفاده از توان بىپایان، به صورت مناسب و مؤثر است.
آگاهى از این نكته كه «كودكان و بزرگسالانى كه ناموفق هستند ، غالباً ارزیابىهاى انطباقى از موفقیت و شكست خود نمىكنند»، نباید تعجب برانگیز باشد. زیرا افراد یاد نگرفتهاند مزه ی موفقیتهاى خود را بچشند. آنها همچنین به طرز غلطى میل دارند تا تقصیر بسیارى از شكستهایشان را به فقدان توانایى خود نسبت دهند.
به راستى چگونه قادر مىشویم به خود و همچنین دیگران بیاموزیم كه مبارزهجو و پایدار در صحنه ی زندگى و علم و عمل ظاهر شویم و حتى بعد از شكست، مقاومت كنیم؟
یك مسئله ی مهم كه افراد ناموفق باید یاد بگیرند ، این است كه از انتساب تقصیر شكست مسائلى كه خارج از كنترلشان است، اجتناب كنند.
ما باید اهداف خاصى را گزینش كنیم و در مواقع سخت از دیگران یارى بجوییم. غلبه بر شكست ، یعنى مقاومت كردن تا زمانى كه راهحل بهترى پیدا شود. وقتى چنین نگرشى داشته باشید ، انگیزه ی شما بیشتر و بالاتر مىرود و انتظارات شما براى موفقیت افزایش مىیابد و احتمال موفقیت شما زیادتر مىشود.
در تقویت و به اوج رساندن بهرهورى از مهارت توان بىپایان، باید دست به تقویت حس توانمندى زد؛ یعنى از طریق كسب موفقیت و یادگیرى مسئله و نسبت دادن موفقیتها به تلاش و توانایى خویش، مىتوان آن را دو برابر كرد و با هر شكست و توقفى، مقابله نمود.
قلم و كاغذى بردارید و آن را به 4 قسمت مساوى خطكشى كنید. در دو قسمت بالا، در یك طرف موفقیتهاى چشمگیر و در قسمت روبهرو، موانع دلگیر را قید كنید و سپس آنها را مرور كنید و بین خود و خداى خود قضاوت كنید كه آیا توان بىپایان شما بسیار بسیار فراتر از تمام فرازها و فرودها نیست؟ پس منتظر چه هستید؟ فتیله آن را روشن كنید.
شما مهارتى دارید كه تنها در وجود خداوند است:
مهارت توان بىپایان؛
قدرت تغییر پنهان؛
مهارت تحول جاودان
و جهانى از توان.
شما تبلور وجودى كیهانى، در یك انسان هستید.
تمام اوجها، خاكستر زیر پاى شما مىشود؛ اگر بخواهید؛
پس توكل كنید.
منبع : برگرفته از نشریه پرسمان
نویسنده : دکتر حسین خنیفر
مقالات مرتبط :