تبیان، دستیار زندگی
كسى كه مى خواهد خود به تفسیر برسد باید كلیدهایى داشته باشد. این كلیدها خیلى كوچك هستند، اما همین كلیدهاى كوچك هستند كه درهاى بزرگ را می گشایند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلیدهای تفسیر قرآن

(1)

قرآن

براى رسیدن به تفسیر به اصولى نیازمندیم. كسى كه مى خواهد خود به تفسیر برسد باید كلیدهایى داشته باشد. این كلیدها خیلى كوچك هستند، اما همین كلیدهاى كوچك هستند كه درهاى بزرگ را می گشایند. در قسمت ترجمه و درك مفهوم و درك مفهوم آیه، به چیزى بیش از درك زبان نیاز نیست، كه قرآن به زبان مردم است و آنها می توانند مفهومش را درك كنند و در این قسمت حرفى نیست، اما در قسمت تفسیر وتوضیح مصداق ها و نمونه ها، نمى توان قرآن را جز با خودش توضیح داد و نمى توان آن را با حرف ها واستحسان ها و رأ یها، تفسیر كرد.

قرآن كه خود تبیان و روشنگر همه چیزهاست، 1با دیگر چیزها روشن نمى شود، كه : انَّ الْقُرآنَ یفَسرُ بعضُه وبعضَاً. 2

اگر به روایات و كلام معصوم مراجعه مى كنیم فقط به خاطر این است كه آنها با این روش آشناترند وبر قرآن آگاه ترند و به استناد آیه ها مى گویند نه از روى هوس و استحسان.

این همه دستور به قرائت قرآن و حتى براى كسانى كه سواد ندارند، دستور به نگاه كردن قرآن، ما را به این فكر مى اندازد كه این نگاه، مقدمه ى قرائت و این قرائت، مقدمه ى تسلط و این تسلط، مقدمه ى دستیابى به معنى و تفسیر و مقدمه ى دست یابى به روح قرآن و مقدمه ى رسیدن و بهر ه بردارى از نور قرآن است .

در هر حال براى رسیدن به تفسیر،کلیدهایی خواهیم:

1- تسلط،

2- طرح سؤال،

3- حلم در برابر سؤال ها،

4- تفكر در قرآن : در سوره ها، در زمینه ى آیه ها، در رابطه ى آیه ها با هم، در ارتباط یك آیه،

5- سیر فكرى

الف) تسلط

قرآن كتابى پراكنده است. آیه هایش تحت عنوان هاى مشخص و در یك جا دسته بندى نشده. قرآن كتاب حادثه هاست. در كنار هر حادثه و به مناسبت هر رویداد آیه هایى نازل مى شد و دل ها را مى گرفت و سرها را راه مى برد. و این پیداست كه حادثه ها هماهنگى ندارند و منظم نیستند و در نتیجه این چنین تنزیلى منظم نخواهد بود.

و از این گذشته حتى آیه ها به ترتیب نزول هم جمع آورى نمى شدند، كه رسول دستور مى داد، آیه را دراینجا یا آنجا بگذارند. و این تقدیم و تأخیر باعث پراكندگى بیشتر مى گردید، خلاصه عوامل سه گانه:

1- نبود دسته بندى،

2- وابستگى به حادثه ها،

3- و دستور و تنظیم رسول،

قرآن رابه گونه اى در آورده كه به ابهام و گنگى كشیده شده تا حدى كه آن جوانك مى گوید:

بله من قرآن راخوانده ام، چیزى براى ساختمان انسان و جامعه و شكوفایى و رهبرى این دو ندارد، فقط به تصویرهایى مى پردازد كه براى انسان امروز چندان جالب هم نیست، تا جایى كه مى گوید: أَولَم یرَوا إلى الطَّیرِ فَوقَهم صافَّات ویقْبِضْنَ3پرنده ها بال گسترده و بال می بندند و چیزهایى از این قبیل.

او خیال می كرد كه قرآن باید یك فصل درباره ى هستى و یك فصل درباره ى جامعه ى انسان و فرهنگ وحكومت و طاغوت و مبارزه داشته باشد، با زیر بناها و هدف ها و راه هاى عملیش، در حالى كه هر كجاى قرآن ر ا باز مى كرد، نامى از این فصل ها و نشانه اى از این عنوان ها نمی  یافت و احیانا به آن آیه برمى خورد وبه ترجمه اش كه نگاه مى كرد به همان مى رسید كه گفته بود، پرنده ها در حالى بال گسترده و بال مى بندند.

همین این كه چرا قرآن این گونه پراكنده است و چرا مثل الف با آیه ها را كنار هم گذاشته اند؟ سؤال درستى است كه به آن جواب می دهیم:

1- تمام ژرفایى و تمام وسعت معانى قرآن، به خاطر این است كه به اصطلاح مانند حروف الفباست، می توان هر آیه را با آیه دیگر جمع كرد و از آن یك معنا و یك كلمه دیگر ساخت . خوبى قرآن در این است كه راسخون در علم مى توانند از آن كلمه هایى تازه تهیه كنند، همانطور كه راسخ در زبان و آگاه از زبان مى تواند با تلفیق الفبا كلمه هایى تازه بیافریند.

همان طور كه اگر قرآن به صورتى منظم درآمده بود، فقط همان یك كلمه بود و دیگر نمى توانست تمام رویدادها را در بر بگیرد. مى بینیم كه على از تلفیق و هماهنگ كردن دو آیه ى جدا از هم، حتى كمترین مدت باردارى را شرح مى دهد :والوالدات یرْضعنَ أَولادهنَّ حولَینِ كا ملَین. 4 حملُه وفصالُه ثَلثُون شَهراً. 5

این آیه ها با این كه به هم نظرى ندارند و از هم جدا هستند، اما هنگامى كه در دست راسخها مى افتد، مى بینیم چه بارهایى كه مى آورند. و اگر در قرآن خوانیم: لا رطْبٍ و لایابِسٍ الاَّ فى كتابٍ مبین، 6نباید تعجب كرد. هنگامى كه از سى و دو حرف الفبا، این همه كلمه بوجود می آید، از تركیب آیه ها و تلفیق آنها قطعاً كلمه هایى و مطالب زیادترى مى توان بدست آورد كه حتى وسعت هستى را دربر بگیرد و تمام هستى را توضیح بدهد و هیچ خشك و ترى را فرو نگذارد.

2- و بر این جواب می توان این را هم اضافه كرد، قرآن بدین گونه نامرتب جمع آورى شد تا نیاز به عدل دیگر و ثقل اصغر داشته باشد و مشتى بر دهان كسانى باشد كه مى گفتند قرآن به تنهایى براى ما كافیست، چگونگى قرآن راسخون در علم را ثابت می كند.

3- وقُرْآناً فَرَقْناه لتَقْرَأه علَى النَّاسِ على مکثْ . 7 و این جواب سومى است كه خداوند مى دهد كه ما قرآن را پراكنده و جدا كردیم تا نه یك مرتبه كه به آرامى و به تدریج بر مردم بخوانى و هنگام بروز حادثه ها از آن استفاده كنى.

وقالَ الَّذینَ كَفَرُوا لَولا نُزِّلَ علَیه الْقُرْآنُ جملَةً واحدةً كَذالک لنُثبت بِه فُؤادك ورتَّلْناه تَرْتیلا. 8

هنگامى كه قرآن به خاطر آن سه عاملِ نبود دسته بندى، وابستگى به حادثه ها و تنظیم رسول و به خاطر این سه جهت، به این پراكندگى می رسد، ناچار كسانى كه می خواهند آن را از سرچشمه بنوشند و به تفسیر قرآن دست یابند و از آن بهره مند شوند، باید بر تمام قرآن مسلط باشند تا در سایه این تسلط آیه هایى كه به یكدیگر نظر دارند در كنار هم جمع شوند و بارور گردند.

1- تمام ژرفایى و تمام وسعت معانى قرآن، به خاطر این است كه به اصطلاح مانند حروف الفباست، می توان هر آیه را با آیه دیگر جمع كرد و از آن یك معنا و یك كلمه دیگر ساخت . خوبى قرآن در این است كه راسخون در علم مى توانند از آن كلمه هایى تازه تهیه كنند، همانطور كه راسخ در زبان و آگاه از زبان مى تواند با تلفیق الفبا كلمه هایى تازه بیافریند.

تسلط دارویى است كه آیه هاى پراكنده و عقیم را بارور مى كند. و براى رسیدن به این تسلط و در نتیجه براى رسیدن به این تفسیر صحیح، قرائت قرآن مطرح مى شود.

این همه دستور به قرائت قرآن و حتى براى كسانى كه سواد ندارند، دستور به نگاه كردن قرآن، ما را به این فكر مى اندازد كه این نگاه، مقدمه ى قرائت و این قرائت، مقدمه ى تسلط و این تسلط، مقدمه ى دستیابى به معنى و تفسیر و مقدمه ى دست یابى به روح قرآن و مقدمه ى رسیدن و بهر ه بردارى از نور قرآن است .

بوده اند كسانى كه در شبانه روز یك قرآن ختم مى كردند و یا در سه روز و یا بیشتر و كمتر به قرائت تمام قرآن موفق مى شدند. این قرائت براى كسانى كه چنین هدفى دارند، دیگر یك امر خسته كننده و تكرارى نخواهد بود، چون با هر مرتبه تكرار به یك نوع تسلط وسیع تر دست مى یابند. نتیجه ى این قرائت هاى مداوم این است كه كلمه هاى قرآن و سپس ترجمه ى قرآن براى آنها آشكار مى شود و آنگاه مى توانند مصداق هاى مجهول را در یك جا بنویسند تا با آیه هاى دیگر آن را تفسیر كنند و آیه هاى مشكل را همین طور بررسى نمایند.

ادامه دارد...


پی نوشت ها:

1- تبیانٌ لكُلِّ شَیء. نحل/89

2- بحارالانوار، ج 29 ، ص 352

3- ملك/ 19

4- بقره/ 233

5- احقاف/ 15

6-انعام/59

7- اسرا/1-6

8- فرقان/32

منبع:

صفایی حایری، علی،  روشهای برداشت از قرآن، صص30-29