تبیان، دستیار زندگی
دیشب همه خندیدند؛ در جشنواره فیلم‌های کمدی گل آقا بسیاری از سینماگران آمده بودند، خیلی‌ها هم نیامده بودند و جایشان سبز بود. دیشب جمعیت دو بار به احترام دو بزرگ سینمای ایران ایستاد، جنگ را از زاویه طنز دید و همه چشم‌ها خندید ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جشنواره کمدی گل آقا

جشنواره کمدی گل آقا

شبی که  همه چشم‌ها خندید

دیشب همه خندیدند؛ در جشنواره فیلم‌های کمدی گل آقا بسیاری از سینماگران آمده بودند، خیلی‌ها هم نیامده بودند و جایشان سبز بود. دیشب جمعیت دو بار به احترام دو بزرگ سینمای ایران ایستاد، جنگ را از زاویه طنز دید و همه چشم‌ها خندید.

فرهنگستان هنر جمعه‌شب در شمالی‌ترین نقطه تهران میزبان گروهی از هنرمندان و دوستداران سینمای ایران است. عزت‌الله انتظامی و حمید جبلی و مرضیه برومند زودتر از ساعت شش که قرار بود زمان آغاز رسمی مراسم باشد، خود را به سالن رسانده‌اند. دو نفر اول در ردیف اول نشسته‌اند و برومند هم چند ردیف عقب‌تر در حال مصاحبه است.

هوا سرد است و در آن سرما خانمی برگه به دست در آستانه در از کسانی که وارد سالن می‌شوند نام و شماره تماس‌شان را می‌پرسد. به نظر می‌رسد مراسم به این زودی‌ها آغاز نشود. آخرین شماره گل آقا را همان دم در گذاشته‌اند و تقریباً هر کس که وارد می‌شود یک نسخه برمی‌دارد. تعداد چهره‌های آشنا به تدریج بیشتر می‌شود.

ساعت هفت شب است که صدای سرود ملی به گوش می‌رسد و جمعیت به احترام بپا می‌خیزد. سالن تقریبا پر شده است. پخش قرآن و سپس حضور سیاه روی سن دیگر نویدبخش آغاز رسمی مراسم است. سیاه به چند زبان زنده و مرده دنیا سلام می‌کند و کمی بعد علیرضا خمسه وارد می‌شود.

جشنواره کمدی گل آقا

رفت و برگشت خمسه مساوی است با تغییر لباس و عینکی عجیب که بر چشم اوست. حالا خمسه به عنوان دبیر جشن گزارش می‌دهد و جمعیت را آماده تقدیر از دو چهره دوست‌داشتنی می‌کند. حمید جبلی و ایرج طهماسب با درخواست خمسه روی سن می‌روند و هر کدام با چند جمله خنده بر لبان حاضران می‌نشانند.

فرشته طائرپور و مرضیه برومند برای تقدیر از این دو بابت نشاندن غنچه بر لب کودکان، نوجوانان، بزرگسالان، پیران و ... هر کدام یک سینی شاغلام نشان و یک دستگاه دوربین می‌گیرند. برومند حمید و ایرج را مثل کودکان خود می‌داند و از خاطره کار با آنها می‌گوید. طائرپور هم می‌گوید نمی‌داند چرا بین این همه آدم شیرین او را برای جایزه دادن انتخاب کرده‌اند.

حالا نوبت یکی از توپ‌ترین بخش‌های جشن گل آقاست؛ یعنی تقدیر از یک چهره غیرسینمایی و غیرهنری که توانسته بین حرفه خود و طنز ارتباطی منطقی و ماندگار برقرار کند. با پخش کلیپ این بخش جمعیت از خنده روده‌بر می‌شود. فیروز کریمی همین طور پست سر هم دارد نقل و نبات پخش می‌کند و جمعیت هم می‌خندد.

کریمی که دیروز برای بازی استقلال با ذوب آهن اصفهان به این شهر سفر کرده بود، در مراسم حضور نداشت و تقدیر از او در غیبتش برگزار شد. ایلیا منفرد و دوست نوازنده‌اش برای اجرای چند قطعه موسیقایی روی صحنه می‌آیند و منفرد قطعات "گل ارکیده" و "کولی" را می‌خواند به علاوه یک قطعه شاد شاد شاد.

احمد عربانی برای تقدیر از جواد علیزاده کاریکاتوریست پیشکسوت روی صحنه می‌رود و به درخواست خمسه خاطره‌ای از دوران حضور خود در گل آقا می‌گوید؛ اینکه هیچکدام از اجزاء چهره یکی از وزیران دولت در اوایل دهه 70 با هم تناسب نداشته و عملا کشیدن کاریکاتور از چهره او را غیرممکن می‌کرده است. خمسه هم نقل و نبات پرت می‌کند و می‌گوید: "ایشون اون موقع هنوز با من و این قیافه آشنا نشده بود!"

علیزاده هم در سفر اصفهان بود و همسرش جایزه او را گرفت. فرهاد آئیش و همسرش مائده طهماسبی برای اجراء یک قطعه نمایشی روی صحنه می‌آیند و بخشی از نمایش "تقصیر" را اجرا می‌کنند. در تمام مدت این نمایش کوتاه طهماسبی روی زمین نشسته و آئیش روی صندلی آن بالاست و البته یکی از پاهایش روی شانه همسرش است.

گلاب آدینه و فرهاد توحیدی برای دادن جایزه فیلمنامه‌نویس برتر سینمای کمدی روی صحنه می‌آیند و نام پیمان قاسم‌خانی از پاکت بیرون می‌آید. او جایزه‌اش را برای شفافیت، بشاشیت و خلاقیت می‌گیرد و پیشنهاد می‌کند به نویسندگان عرصه طنز به یاد شادروان کیومرث صابری سوپاپ بلورین جایزه بدهند.

نوبتی هم باشد نوبت تقدیر از مرتضی احمدی است. کلیپ این بخش پخش می‌شود. احمدی در خانه خود نشسته و در مقابل دوربین از علی حاتمی، "اتوبوس"، "کلاه قرمزی و پسر خاله"، کارتون "پینوکیو"، مجموعه "آرایشگاه زیبا"، سماوری که هزاران بار دست مادرش به آن خورده و تبرک است و فوتبال می‌گوید.

جشنواره کمدی گل آقا

احمدی می‌گوید: "تمام عشقم غیر از سینما و تئاتر فوتبال و کشتی بود. اولین بار که رفتم استادیوم هفت تا اسکناس صدی تو جیبم بود. بازی تاج و پرسپولیس. گفتم یا حضرت اباالفضل هر گلی که پرسپولیس به تاج بزنه یکی از اسکناس‌ها رو به عشق تو نذر می‌کنم ... آقا بازی شروع شد و پرسپولیس یکی، دو تا سه تا زد تا شیش تا. گفتم یا حضرت عباس غلط کردم، بسه دیگه، حداقل بذار یه صدی تو جیبم بمونه برگردم خونه. اون بازی حضرت عباس به تاج رحم کرد."

احمدی آلبوم عکس خانوادگی را باز می‌کند و با اشاره به عکس‌ها می‌گوید: "این بابامه، اینم مادرم، این مامان بابامه ... نمی‌دونم چرا همه فامیل ما جوونمرگ شدن. این یکی 104 سالگی مرد، او 106 سالگی، یکی هم 121 سالش بود که جوونمرگ شد." تصاویر قطع می‌شود به ضربی خواندن احمدی و ...

مرتضی احمدی بالای سن می‌رود و جمعیت ایستاده او را تشویق می‌کند. همه سالن ایستاده‌اند. می‌رود بالا و می‌گوید: "همیشه از پیشکسوت خودم آقای انتظامی اجازه گرفتم." عزت‌الله انتظامی هم در میان تشویق جمعیت ایستاده بالا می‌رود. کمی دلخور است و می‌گوید: "این کارا خوبه، ولی باید گلریزون بگیرن. قدیما گلریزون می‌گرفتن ... باید شورای شهر و اون سازمان‌هایی که بخش فرهنگی دارن کمک کنن."

انتظامی اظهار امیدواری می‌کند بعد از این گلریزان برای کسانی که عمرشان را در این راه گذاشته‌اند باشکوهتر باشد و بامعناتر. پوپک صابری فومنی هم صحبت می‌کند و می‌گوید تقدیرها در حد وسع مجله بوده و از خیلی‌ها تشکر می‌کند. احمدی هم یک سینی نقره‌ای شاغلام نشان جایزه می‌گیرد و یک تلویزیون 42 اینچ پلاسما.

انتظامی می‌گوید کاش ایران خودرو که به تمام دنیا ماشین صادر می‌کند، یک ماشین می‌فرستاد در خانه احمدی و خمسه می‌گوید ما حتی به وانت هم راضی بودیم، اما گفتند امکان ندارد. جعفری جلوه معاون سینمایی وزیر ارشاد کوتاه سخنرانی می‌کند و می‌گوید مومن کسی است که اندوهش در دل باشد و شادی‌اش در چهره.

ژاله علو و رضا کیانیان برای اهداء جایزه بهترین بازیگر کمدی روی صحنه می‌روند و کیانیان خاطره‌ای از سفر به کاشان می‌گوید با گویش کاشانی. بعد ضمن تقدیر از حمید جبلی جایزه را به فرهاد آئیش می‌دهد. می‌گوید همه از حمید بیچاره تقدیر می‌کنند و هیچکس جایزه به او نمی‌دهد.

جشنواره کمدی گل آقا

آئیش هم از حمید جبلی تشکر می‌کند و جایزه‌اش را می‌گیرد. بده بستان کلامی خمسه و کیانیان لحظاتی شاد برای حاضران فراهم می‌کند و ساعت از 9 گذشته که دوربین شبکه خبر وارد سالن می‌شود. ماشاءالله شاهمرادی‌زاده ملقب به مرشد روی سن می‌آید تا از خاطرات جبهه و جنگ بگوید.

مرشد به گویش مشهدی می‌گوید: "جنگ ما 100 روز بود. 90 روزش پا رو من گذاشتیم تا 10 روزش پا رو مین بذاریم. من بعد از جنگ تا حالا یه شکم سیر نخندیدم. بهترین لحظه‌های طنز ما تو دوران جنگ بود." بعد چند خاطره از دوران جنگ می‌گوید و همه سالن را به خنده وامی‌دارد. بعد هم هندی می‌خواند و ...

خمسه هم خاطره‌ای از سفرش به مشهد می‌گوید و از داریوش کاردان می‌خواهد بیاید روی صحنه و حرف بزند. کاردان چند لحظه پیش سالن را ترک کرده و به درخواست خمسه هنرمندی روی صحنه می‌آید و آهنگی شبیه "ترنج" محسن نامجو را به طنز پلی‌بک می‌کند.

کاردان که بیرون رفته بود حالا برگشته و روی سن می‌رود. دلش پر است و با یکی دو متلک شروع می‌کند که "تو رو خدا بس کنین، آخه چقدر برنامه طنز و کمدی. چقدر خنده، چقدر دلخوشی. پس این دکترای اعصاب و روان از کجا بیارن بخورن. اگه این کارخونه‌های تولید قرصای اعصاب تعطیل بشن کی جواب زن و بچه کارگرا رو می‌ده ... بس کنین. پیچ رادیو رو باز می‌کنی طنز و خنده. تلویزیون طنز و کمدی، سینما ... بس کنین!"

منبع  : خبرگزاری مهر