مثل در قرآن
(3)
پشه ضعیف
"ان الله لا یستحی اَن یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم و اما الذین كفروا فیقولون ماذا أراد الله بهذا مثلا یضل به كثیرا و یهدی به كثیرا و ما یضل به الا الفاسقین." (بقره / 26)"خداوند از این كه مثال – به موجودات ظاهراً كوچكی مانند – پشه و حتی بالاتر از آن بزند شرم نمی كند ؛ زیرا مؤمنان می دانند كه حقیقتی است از طرف پروردگارشان و اما كسانی كه كافر شدند – این موضوع را بهانه كرده – و می گویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟ آری خدا جمع زیادی را با آن گمراه و عده كثیری را هدایت می كند ولی فقط فاسقان را با آن گمراه می كند."
در این كه چرا خداوند متعال در این آیه پشه را مثال زده است نكات متعددی را بیان كرده اند اما مَثل وسیله ای است كه برای تجسم حقیقت به كار می رود و گاهی گوینده در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است. بلاغت سخن ایجاب می كند كه برای نشان دادن ضعف آنها موجود ضعیفی را برای مثال انتخاب كند مثلاً در آیه 73 سوره حج آمده است: آنهایی كه – بتها – مورد پرستش شما – كفار – هستند هرگز نمی توانند مگسی بیافرینند، اگرچه دست به دست هم بدهند، حتی اگر مگس، چیزی از آنها برباید قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب كننده ضعیف است و هم طالب شونده.
یا در تشبیه تكیه گاه بت پرستان، خداوند متعال از خانه عنكبوت مثال می زند كه سست ترین خانه هاست زیرا نه عنكبوت را از سرما و گرما و باد و باران حفظ می كند و نه از حمله دشمنانش.
معلوم است كه برای ضعف كفار، اگر مثال از آفرینش آسمانها و زمین و سیارات و كهكشانها زده شود، تناسب با قدرت كفار ندارد.
شیخ محمود شبستری در گلشن راز درباره حكمت این مثل چنین سروده است:
هزاران آدم اندر وی هویداست | به هر جزوی ز خاك ار بنگری راست |
در اسماء، قطره ای مانند نیل است | به اعضاء پشه ای هم چند پیل است |
جهانی در دل یك ارزن آمد | درون حبه ای صد خرمن آمد |
درون نقطه چشم آسمانی | به هر پشه در جای جانی |
خداوند دو عالم راست منزل ... | به آن خردی كه آمد حبه دل |
هر آینه كه گویی نیست باطل | اگر فكر گردی مرد كامل |
كه باطل دیدن از ضعف یقین است | كلام حق همی ناطق بدین است |
نباشد در وجود تیر و بهرام | وجود پشه دارد حكمت ای خام |
مانند حیوانات
" و مثل الذین كفروا كمثل الذی ینعق بما لا یسمع الا دعاء و نداء صم بكم عمی فهم لا یعقلون." (بقره / 171)" وَ مثل – دعوت كننده ی – كافران چون مَثَل كسی است كه حیوانی را كه جز صدا و ندایی مبهم، چیزی – نمی شنود بانگ می زند. – آری – كرند، لالند، كورند. و در نمی یابند."
در این آیه، خداوند كفار را به حیوانات فاقد درك و شعوری تشبیه فرموده است كه از صدای چوپان فقط توجه به طرز ادای كلمات و تن صدا دارند نه مفهوم و حقیقت آن.
چوپانان و گله داران در هنگام چرای گوسفندانی وقتی می خواهند آنها را از مسیری باز دارند و یا به مسیری هدایت كنند با فریاد و سر و صدا به سوی آنان می دوند. حیوانات معنی كلمات چوپان را نمی فهمند فقط صدای آنها را می شنوند و از مسیری بر می گردند یا به مسیری می روند. كفار نیز چشم و گوش و زبان دل خویش را بر حقایق بسته اند هر چه با آنها از راه استدلال و محبت صحبت شود آنها اعمال و سنتهای پدران و گذشتگان خویش را مطرح می كنند و یا این كه تابع هواهای نفسانی و نیت های شیطانی خویش هستند و نظر خود را از نظر سایرین بهتر و مفیدتر می پندارند به همین جهت دائم در پیله ای كه خود بافته اند، به دور خویش رشته های ظن و گمان باطل می پیچند و اسیر خود بافته های خویش اند. درست مانند حیواناتی كه از زندگی كردن فقط خوردن و خوابیدن و جفت گیری را می فهمند و با بقیه حقایق حیات كاری ندارند. در قرآن كریم در چهارده آیه اشاره به كری و كوری و لالی جاهلان شده است و در چندین مورد نیز جاهلان و كفار به حیوانات و چهارپایان تشبیه شده اند.
جامی شاعر معروف ایران درباره این آیه چنین سروده است:
حیوانی است مستوی القامه | حد انسان به مذهب عامه |
به دو پا راهبر به خانه و كوی | پهن ناخن برهنه پوست زموی |
می برندش گمان كه انسان است | به دو پا راهبر به خانه و كوی |
می فزاید بر این معانی خاص | وانكه خود را گمان برد ز خواص |
كه همین اوست آنكه انسان است | هر كسی را به خود گمان آن است |
زده از وی بقدر خویش نفس | لفظ انسان یكی ولی هر كس |
روی هر كس به فكر ورای وی است.(1) | جنبش هر كسی زجای وی است |
سرگذشت گذشتگان
"ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یاتكم مثل الذین خلوا من قبلكم مستهم الباساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول والذین امنوا معه متی نصرالله الا ان نصرالله قریب." (بقره / 214)" آیا پنداشتید كه داخل بهشت می شوید و حال آن كه هنوز مانند آنچه بر – سر – پیشینیان شما آمد، بر – سر – شما نیامده است؟ آنان دچار سختی و زیان شدند و به – هول و – تكان در آمدند، تا جایی كه پیامبر و كسانی كه با وی ایمان آورده بودند گفتند: "یاری خدا كی خواهد بود؟ هش دار، كه یاری خدا نزدیك است."
در این آیه خداوند متعال حوادثی را كه بر اساس سنت الهی برای امتهای گذشته پیش آمده را برای این امت مثل زده است و می فرماید: شما تصور می كنید كه همین كافی است كه به زبان ایمان آورید و دیگر برای رفع مشكلات فردی و اجتماعی خویش نیاز به هیچ تلاش و كوشش و مجاهده و زحمتی ندارید!؟
فقط باید ایمان بیاورید و بقیه كارها را از خداوند متعال توقع داشته باشید انجام دهد!؟
هرگز چنین نیست . بلكه مؤمنان باید پس از ایمان آوردن و تقویت آن به استقبال مشكلات بروند، فداكاری كنند، جهاد نمایند، سختی ها را تحمل كنند، صبور و بردبار باشند و در كوره عمل، آبدیده و صیقل خورده شوند. اتفاقاً در میدان عمل مومنان واقعی از كسانی كه شعار ایمان می دهند اما عملاً حاضر به هیچ كاری نیستند شناخته می شوند!
البته خداوند متعال مومنانی را كه حتی الامكان و تا توان دارند صادقانه در راه ایمان و عقیده خویش مجاهده می كنند بر دشمنان پیروز می گرداند چنان كه موسی و بنی اسراییل را بر فرعون و محمد (ص) و مسلمانان صدر اسلام را بر كفار پیروز گرداند.