پیشگوییهای نهجالبلاغه در باره حضرت مهدی
(2)
مالك پارههای جگر زمین
یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی، إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی، و یَعطِفُ الرَّأی عَلَی القُرآنِ، إذا عَطَفُوا القرآنَ علی الرَّأی، حتَّی تَقُومَ الحَربُ بِكم عَلی ساقٍ، بادِیاً نَواجِذُها، مَملُوءَةً أَخْلافُها، حُلْواً رَضاعُها، عَلْقَماً عاقِبَتُها.(1)او هوای نفس را به هدایت و رهنمود الهی بر میگرداند؛ آن هنگام كه مردم هدایت الهی را به خواستههای نفسانی بر گرداندهاند. و آنگاه كه مردم قرآن را تفسیر به رأی كنند او آرأ و نظریات را به قرآن گرایش دهد.
ابن ابی الحدید میگوید:
این كلام اشاره به امامی است كه خداوند او را در آخرالزمان به وجود میآورد و همو باشد كه در روایات و آثار به او نوید داده شده است و مقصود از گرایش به قرآن، لغو احكام صادر شده از روی رأی و قیاس، و منع از عمل بر طبق گمان و تخمین، و جایگزین كردن عمل بر طبق قرآن است.
بدین ترتیب ابن ابی الحدید به پیشگویی امیر مؤمنان علیه السلام از ظهور و قیام حضرت مهدی و نقش او در حاكمیت هدایت الهی و قرآن به جای هوا و هوس و رأی و قیاس اعتراف نموده، اما ولادت حضرت را نپذیرفته و تصریح میكند كه بعد از این متولّد خواهد شد.
آنچه ما از كلام امیر مؤمنان علیه السلام میفهمیم ایناست كه روش آن امام بزرگوار و موعود اسلام، همچون زمامداران جهان، بر هوا و هوس و دینسازی و زورگویی و قوانین تحمیلی استوار نیست، بلكه بر اساس رشد عقلی و پیشرفتهای علمی است. همانگونه كه پیامبر عالیمقام اسلام صلی الله علیه و آله در پرتو قرآن و دستورهای اسلام، در مدت كوتاهی روح ایمان، یكتاپرستی، عدالت و نظم و امنیّت همه جانبه را جایگزین عقاید شرك آمیز، رذایل اخلاقی و انواع تبعیضات نمود و سرانجام وضع نكبتبار زندگی جاهلی را از ریشه دگرگون ساخت و عالیترین راه و رسم زندگی و كسب سعادت را به مردم آموخت.
امام علیه السلام در بخش بعد چنین میفرماید:
رویدادها بدانجا منتهی میشود كه جنگ همه را به پا خیزاند و مانند حیوان درندهای كه در موقع حمله دهان خود را برای دریدن شكار و بلعیدن آن، تا آخرین حد باز میكند به شما نیشخند زند. پستانهای آن از شیر پر گشته(2) مكیدن شیر آن بس شیرین است و سرانجام بس زهرآگین.
امام علیه السلام سخن خود را چنین ادامه میدهد:
لَا وَ فِی غَدٍ - و سَیأْتی غَدٌ بِما لا تَعرِفوُن - یَأخُذُ الْوَالِی مِن غَیرِها عُمَّالِها عَلی مَساوِیءِ أَعْمَالِها، و تُخرِجُ لَهُ الأَرضُ أَفالِیذَ كَبِدِها، و تُلقِی إِلَیهِ سِلماً مَقالیدَها، فَیُریكم كیفَ عَدلُ السِّیرةِ، وَ یُحیِی مَیِّتَ الكِتابِ و السُّنَّةِ؛ آگاه باشید، در فردا - فردایی كه از آمدنش و آنچه همراه دارد ناآگاهید - والی و زمامدار، كارفرمایان و گماشتگانِ آن حكومتها رابه سبب تجاوزات و خیانتهایشان محاكمه نموده، به كیفر رساند و زمین پارههای جگر خود را برای او بیرون آورد و از فروتنی كلیدهای خود را به سوی او اندازد و آنگاه او روش زمامداری و آیین دادگستری پیامبر را به شما نشان دهد و آثار مرده و فراموش شده كتاب و سنّت را دگر بار زنده سازد و به اجرا و گسترش درآورد.
ابن ابی الحدید نوشته است:
بدون شك مقصود از والی در این عبارت، امامی است كه خداوند او را در آخرالزمان خواهد آفرید.
كلمه «أفالیذ» جمع در جمع «فلذ» به معنی پاره جگر و كنایه از گنجهای زیر زمینی مانند طلا، نقره، الماس و نفت است كه برای آنحضرت آشكار خواهد شد. در بعضی از تفاسیر، كلام خداوند متعال «وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَالَها»(3) به همین امر تفسیر شده است.
آنگاه میگوید:
این مطلب در روایتی با تعبیر "وقائت له الارض أفلاذ كبدها"(4) آمده كه معنای آن چنین است: زمین پارههای جگر و ذخایر خود را به خارج پرتاب خواهد كرد.
همچنین ابناثیر پیرامون لغت فلذ گوید:
از اخبار الساعه كه گویای حوادث پیش از قیامت است؛ یكی جمله "و تقیء الارض أفلاذ كبدها" است. معنای این جمله آن است كه زمین گنجهای نهفته خود را خارج میكند. و مانند این كلام است آیه "وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقَالَها".(5)
علامه قندوزی نیز این كلام امیر مؤمنان علیه السلام را با عنوان "فی ایراد الكلمات القدسیة لعلی - كرم اللَّه وجهه - التی ذكرها فی شأن المهدی فی كتاب نهجالبلاغه" آورده است.(6)
حاكم در مستدرك به نقل از مجاهد از ابنعباس آورده است:
مهدی اوست كه زمین را از عدالت پر میكند، چنانكه آكنده شده باشد از ستم. در این موقع چهارپایان و درندگان در امنیت به سر خواهند برد و زمین پارههای جگرش را بیرون اندازد.
مجاهد پرسید: پارههای جگر زمین چیست؟
ابنعباس پاسخ داد: قطعاتی مانند ستون طلا و نقره.(7)
1. خطبه 138
2. شاید كنایه از مواد و مهمات جنگی باشد كه از هر سو به جنگجویان اعطا و بدین وسیله آتش جنگ برافروختهتر میگردد.
3. زلزال/2 :99.
4. شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 46.
5. نهایه، ج 3، ص 470 - زمخشری، الفائق، ج 3، ص 141.
6. ینابیع المودة، باب 74، ص524.
7. مستدرك، ج 4، ص 514.
برگرفته از منشورات دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی