محیط زیست فرهنگی(1)
جستوجو برای نظم فرهنگی جدید
در حالی كه روابط بینالملل به منافع و ساختارهای گوناگون، از حوزه نظامی تا سیاسی، و از حوزه اقتصادی تا فرهنگی وارد میشود، پرسش محیطزیست ارتباطی نقش چشمگیری مییابد. رشد مباحث و ادبیات درباره ابعاد اخلاقی و معنوی روابط بینالملل در سالهای اخیر، اهمیت نظامهای ارزشی و توجه به محیط نمادینی كه توسط فناوری اطلاعات ایجاد شده را نشان میدهد. منازعات ایدئولوژیك، دینی و مذهبی ده سال گذشته اهمیت و عمق اختلافات فرهنگی در روابط بینالملل را برجسته میكند.
در گفتار و كردار اهمیت سیاست بینالملل در طول این دوره شواهد كافی برای درهم پیچیدگی ایدئولوژی و تكنولوژی دیده میشود و درخواستی مستقیم یا غیرمستقیم از سوی افراد و حتی دولت ـ ملتها برای محیط اطلاعاتی جدیدی كه فرهنگ در رأس آن است به چشم میخورد. این امر در هیچ كجا بهتر از وقایع خاورمیانه و حضور ایالات متحده در این بخش از جهان در طول دهههای گذشته قابل مشاهده نیست. مثلاً در حالی كه در 1991 استراتژی «تسلط اطلاعاتی» و فناوری پیشرفته ایالات متحده را قادر ساخت در برابر حكومت سكولار و خشن عراق پیروز شود، در سال 1979 تلاش پیگیرانه واشینگتن برای حفظ حكومت شاه ایران و جلوگیری از انقلاب اسلامی ناموفق بود. بنابراین، هر بحثی از نظم نوین جهانی باید به زمینه وسیعترِ محیطی / ارتباطی و همچنین تنوع فرهنگ جهانی توجه كند. منابع مشروعیت و اقتدار در سیاست جهانی معاصر چیست و این منابع چگونه در مناسبات نهادی كنونی روابط ملی و بینالمللی قرار دارد؟ چه نوع شیوههای پاسخگویی را میتوان نهادینه كرد تا دفاع از منافع عمومی جهانی و جامعه جهانی در كل تضمین شود؟ آیا نظم نوین جهانی به شكلی بینالمللی آغاز خواهد شد كه كشورهای در حال توسعه به گونهای فزاینده وابسته شوند؟
بسیار قبل از آنكه عبارتِ «دهكده جهانی» مارشال مك لوهان كانادایی مشهور شود، وندل ویلكی امریكایی با اشتیاقی ناشی از حمل و نقل هوایی مدرن، اصطلاح «جهان واحد» را ترویج كرد. البته احساسات و افكار پیچیدهای كه امروز با این عبارات تداعی میشود در اصل گفتمان ویلكی یا مك لوهان نبود. این عبارات سابقهای طولانی دارند. این واقعیت كه جهان به لحاظ تكنولوژیك یا ستارهشناختی یكی است ـ سیارهای واحد كه در میدان جاذبه ستارهای خاص قرار دارد ـ اهمیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ندارد. جغرافیای تاریخی بیشتر كاركردی اینشتینی دارد تا نیوتنی. با وجود پیشرفت علمی و تكنولوژیك، از جمله رشد حیرتانگیز نرمافزار و سختافزارهای اطلاعاتی و ارتباطاتی در طول چندین دهه گذشته، اكثریت بزرگ ساكنان این «دهكده جهانی» در شرایط نامناسب بیسوادی، بیماری، گرسنگی، بیكاری و سوءتغذیه زندگی میكنند و هنوز از ابزارهای اساسیِ دانش، اطلاعات و ارتباطات مدرن محرومند. نویسندهای هندی به خوبی شگفتی آن را دریافته است:
اگر 100 نفر در این دهكده جهانی ساكن باشند، تنها یك نفر فرصت تحصیل بالاتر از سطح مدرسه را داراست، 70 نفر قادر به خواندن و نوشتن نیستند. بیش از 50 نفر از سوءتغذیه رنج میبرند، و بیش از 80 نفر در خانههای زیراستاندارد زندگی میكنند. شش نفر از این 100 نفر كل درآمد دهكده را در دست دارند. چگونه این شش نفر در صلح با همسایگان خود زندگی خواهند كرد بدون آنكه خود را تا دندان مسلح كنند و به كسانی كه به نفعشان میجنگند تسلیحات بدهند؟
به عنوان مثال، با ظهور به اصطلاح «انفجار اطلاعات» و «جامعه اطلاعاتی»، یكی از مهمترین پرسشهای فراروی جوامع اسلامی، كنترلكننده نهایی پردازش اطلاعات و تكنولوژی در عصر الكترونیك كنونی و نابودی تدریجی فرهنگ شفاهی یا سنتی ـ كه نیرویی مهم در مقاومت علیه سلطه فرهنگی بوده ـ خواهد بود. مفهوم جامعه سكولار زمانی به زندگی پیچیده سرزمینهای اسلامی وارد شد كه نیروهای مقاومت در حداقل بود. در نتیجه خودآگاهی جدید و درجه آمادگی و تجدید حیات فرهنگی كه در طول دهههای اخیر در جوامع اسلامی سراسر جهان شاهد بودهایم، آغاز «انقلاب اطلاعات» و ورود به «جامعه اطلاعاتی» احتمالاً بستری نامساعد خواهد داشت.
سؤال حیاتی جوامع اسلامی این است كه آیا جامعه اطلاعاتی و ارتباطاتی جهانی در حال ظهور، جامعهای اخلاقی و معنوی است یا تنها مرحلهای دیگر از تحولاتی است كه غرب در مركز و جهان اسلام در حاشیه آن قرار دارد. در طول تاریخ اسلام، به ویژه در قرون اولیه، اطلاعات «كالا» نبود بلكه ضرورتی اخلاقی و معنوی بود. آیا جامعه اطلاعاتی نوعی «جامعه شبكهای» است كه در آن عقلانیت جدید سیاست ابزارگرایی افراطی را تحمیل میكند در حالی كه مسائل اجتماعی همچون مسائل فنی تلقی میشود و متخصصان جایگزین شهروندان میشوند؟ آیا فناوریهای جدید اطلاعات تمركز تصمیمگیری را تشویق میكند و موجب تجزیه جامعه و تبدیل به اشكالی از زندگی اجتماعی با فردگرایی شدیدتر خواهد شد؟ آیا جامعه اطلاعاتی در موقعیتی است كه در اشكال سنتی ارتباطات تغییرات كیفی ایجاد و نهایتاً ساختارهای اجتماعی را متحول كند، و آیا چنین ساختارهای جدیدی به اخلاقیات جدید نیاز دارند؟ بنابراین، بهنظر میرسد اكنون گفتمان و مفاهیم نظم جهانی در رأس سیاست جهانی، ظهور یك محیط ارتباطاتی جدیدی را جشن میگیرد و كلید كنترل بیشتر اطلاعات را در دست دارد.
پارادایم جامعه اطلاعاتی
آیا جامعه اطلاعاتی جهانی در حال ظهور، كاربرد اجتماعی اطلاعات و اهداف اجتماعی اصیل جامعه اسلامی را آسان میسازد یا از آن ممانعت میكند؟ پاسخ در بررسی عناصر «جامعه اطلاعاتی» نهفته است كه در مركز الگوی مسلط فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایالات متحده و تعدادی از كشورهای دیگر قرار دارد. همچنین مطالعه مفهوم وسیعتر زندگی اجتماعی را میطلبد كه الگوی اسلامی جامعه و دولت را نشان دهد.
در كانون بحث دو دیدگاه نسبت به جامعه وجود دارد، پارادایم جامعه اطلاعاتی و پارادایم جامعه اسلامی كه در سطوح فكری و فلسفی، فلسفه و نظریه اطلاعات و ارتباطات جایگزین گفتمان فرامادی و دغدغه اصلی تفكر فلسفی در غرب شده است. در سطوح خطمشی و اجرا، پارادایم جامعه اطلاعاتی در غرب ایدئولوژی های نئومدرنیسم، پستمدرنیسم یا فراصنعتی شدن را به تصویر میكشد بدون كنار گذاشتن نظامهای اقتصادی و اجتماعی سرمایهداری كه همچنان هسته آن را تشكیل میدهد. بنابراین پارادایم جامعه اطلاعاتی اینگونه ارائه میشود «پیدایش جامعهای كه شرایط شكوفایی كلی خلاقیت فكری انسان را فراهم میآورد، به جای تأمین شرایط مصرف مادی ثروتمندان.» (ماسودا،1981:3) براساس این گفته، رابطه بین دولت، جامعه و فرد با تولید ارزش اطلاعاتی و نه ارزش مادی تعیین خواهد شد. براین اساس، جامعه اطلاعاتی موجب تحول جامعه و شكلگیری نوع كاملاً جدیدی از جامعه بشری خواهد شد. برخی از ویژگیهای پارادایم جامعه اطلاعاتی به گفته حامیان آن عبارتند از «روح جهانیگرایی»، «رضایتمندی ناشی از دستیابی به اهداف»، «دموكراسی مشاركتی»، «درك ارزش زمان»، «اجتماعات داوطلبانه» و یك «اقتصاد همافزا» (ماسودا،3ـ31 : 1981). به علاوه، گفته میشود كه این جامعه اطلاعاتی بر خدمات مبتنی است؛ بنابراین نوعی بازی بین اشخاص است (بل، 1973). آنچه اهمیت دارد اطلاعات است. مهمترین فرد یك حرفهای است كه برای ارائه انواع مهارت های مورد نیاز جامعه اطلاعاتی آموزش دیده است. همچنین جامعه اطلاعاتی نوعی جامعه معرفتی كاملاً سكولار مبتنی بر نظام دولت ـ ملت خواهد بود.
این عناصر پارادایم جامعه اطلاعاتی، در مقایسه با پارادایم جامعه اسلامی و تجربه تاریخی آن، سه سؤال اساسی مطرح میكند: اولاً، آیا پارادایم جامعه اطلاعاتی بر ابعاد معرفتشناختی، نظری و عملی پارادایم جامعه اسلامی غلبه خواهد كرد یا اینكه تحت كنترل و هدایت آن خواهد بود؟
بهطور خلاصه، كدام پارادایم مبنای فرآیند تغییرات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خواهد بود؟ ثانیاً، آیا پارادایم جامعه اطلاعاتی یك پارادایم واقعاً اطلاعاتی و معرفتی است و روایت چه كسی از معرفت و اطلاعات مدنظر است؟ و سوم، كدام سیستمهای اقتصادی و سیاسی پیشنیاز پارادایم جامعه اطلاعاتی هستند و نتایج اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این پارادایم برای جوامع اسلامی چیست؟
پارادایم جامعه اسلامی
ایده پارادایم جامعه اطلاعاتی و جامعه جهانی اطلاعاتی در حال ظهور در چند وجه بنیادین با مفهوم اساسی جامعه اسلامی و برخی اصول مهم اسلام مغایر است. بهطور خاص در رابطه با سؤالات اصلی مطرح در این مقاله، تحقیق در چهار حوزه برای درك پارادایم جامعه اسلامی و تجربه آن در ارتباط با غرب ضروری است. این حوزهها عبارتند از:
1. دیدگاه جهانی توحید؛
2. جامعهشناسیِ دانش؛
3. انسجام شخصیت؛ و
4. معنای جامعه و دولت.
دیدگاه جهانی توحید
پارادایم جامعه اسلامی پارادایمی وحیانی است نه اطلاعاتی. اسلام و نظریه توحید (یگانگی خداوند، انسانها و جهان) است كه معیارهای اطلاعات را تعیین میكند و نه برعكس. در جهان قوانین طبیعی و فرامادی، انسان مسلمان برای دستیابی به ارزشهایی برای كنترل سیر قوانین طبیعی به قوانین فراطبیعی توجه میكند؛ بنابراین اطلاعات و دانش خالی از ارزش نیست بلكه اقتضائات هنجاری، اخلاقی و معنوی دارد. دیدگاه جهانی توحید، برای زندگی معنا، روح و هدف تعیین میكند و فرد را در عمل به اصول اخلاقی متعهد میكند. بهطور خلاصه، اصل جاودانه توحید است كه پارادایم جامعه اسلامی را تنظیم میكند و به شكل كلی یا جزئی، تابع هیچ پارادایم دیگری نمیشود.
بنابراین، از دیدگاه اسلام، پارادایم علمی كه عمدتاً به دنبال انقلاب صنعتی توسعه یافت و پارادایم اطلاعات كه اكنون در توصیف جوامع فراصنعتی ترویج میشود، هر دو ناقص و قابل تغییر است. دوگانگی و تناقض عمدهای كه در طول قرن گذشته در كشورهای اسلامی ایجاد شد دقیقاً ناشی از این واقعیت بود كه پارادایم علمی غربی به عنوان نیرویی مسلط برای هدایت فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی وارد شد. اكنون پارادایم جامعه اطلاعاتی به عنوان جامعهای تبلیغ میشود كه شكوفایی كلی فعالیت فكری و معنویت انسانی را موجب میشود. چرا جوامع اسلامی باید منتظر ظهور این پارادایم اطلاعاتی باشند تا معنویت ایجاد كند در حالی كه رویكرد جهانی اسلام بر معنویت مبتنی است و بر پایه اصول مفصل حقوقی، قضایی و اخلاقی قرار دارد.
جامعهشناسی دانش
«انقلاب اطلاعاتی» معاصر كه شالوده پارادایم جامعه اطلاعاتی است، نباید به عنوان پدیدهای بیمانند در تمدن بشری توصیف شود. همچنین نباید به عنوان پدیدهای مجزا از پارادایم جامعه اسلامی تلقی شود. همانطور كه در جایی دیگر گفتهام (مولانا، 73ـ166: 1986) در هر سه مرحله توسعه تكنولوژیك و اجتماعی ـ كشاورزی، صنعتی و اكنون فراصنعتی ـ اطلاعات گستردهترین، عمدهترین و اصلیترین عنصر در فرایند توسعه بوده است. اطلاعات در قالب مهارت و دانش مقدمه تشكیل سرمایه و از جهات مختلف ویژگی هر سه مرحله بوده است. پذیرش این فرض بدان معناست كه اطلاعاتی و دانش ویژگی انحصاری جوامع صنعتی نیست، مگر اینكه اطلاعات و دانش به عنوان محتوای معرفتشناختی و تكنولوژیك غربی تعریف شود. یك نمونه آن حجم اطلاعات و دانش علمی تولید شده در جهان اسلام در رشتههایی چون طب، ریاضیات، جغرافیا، تاریخ، نجوم، فلسفه، ادبیات، معماری و هنر، در كنارِ پیشرفت ارتباطات، حملونقل، دریانوردی، صنعت كاغذ و تولید كتاب است.
در واقع پارادایم جامعه اسلامی عامل انقلاب اطلاعاتی و علمی در قرون وسطی بود. آنچه به عنوان دوران تاریك قرون وسطی در تاریخ غرب شناخته شده، دورانی طلایی در جامعه اسلامی بود كه از اندونزی و اقیانوس آرام در شرق تا اسپانیا و سواحل اقیانوس اطلس در غرب و از آسیای میانه و هیمالیا در شمال تا جوامع افریقای جنوبی و اقیانوس هند در جنوب امتداد داشت. جامعه و تمدن اسلامی در اسپانیا در طول قرون وسطی منبع پیشرفت جهانی در اطلاعات و علم بود. در حالی كه اروپا دوران جهل را میگذراند، مدارس قرطبه (Cordoba) و غرناطه(Granada) به مراكز روشنایی این قاره تبدیل شدند. زمانی كه تفكر كلاسیك باستان در تاریكی صومعهها مدفون بود، محققان، فیلسوفان و دانشمندان مسلمان به تولید علوم گوناگون در شهرهای بخارا و سمرقند در آسیای میانه و كتابخانههای كلان شهرهای خاورمیانه از ری در ایران تا بغداد در عراق مشغول بودند. رشد دانش تنها نظری نبود بلكه در تكنولوژی حوزههایی چون مكانیك و كشاورزی نیز كاربرد داشت.
گرایش اسلام به زندگی دنیوی در این دوره بسیار اهمیت داشت و تأثیر عمیقی بر روند اطلاعات، علوم و تكنولوژی بر جای گذاشت. تفاوت بنیادین فرهنگ یونانی دوران كلاسیك و فرهنگ اسلامیِ قرون وسطی از این واقعیت ناشی میشود كه اندیشه یونانی تنها مجذوب مطالعه انسان بود، در حالی كه فرهنگ اسلامی دانشمندان را به مطالعه كلیت جهان تشویق میكرد. بنابراین، دوران اطلاعاتی و علمی كه مشخصة پیشرفت اسلام از سال 700 تا 1300 میلادی بود، شاهد جهشهای مادی و معنوی بود و باعث تأثیر عظیم اسلام در حوزههایی چون ریاضیات، نجوم، شیمی، زیستشناسی و طب، همچنین در فلسفه، ادبیات، تاریخ، جغرافیا، جمعیتشناسی، علم سیاست، جامعهشناسی و اقتصاد شد. بنابراین مسلمانان منافع خود را در روابط بین دولتی و مسائل بینالمللی توسعه دادند و در نتیجه به درك بالایی از دانش و قدرت دست یافتند.
مفاهیم یگانگی خداوند و برادری انسانها ـ دو مفهوم بنیادین در نظریه توحید ـ كاوش و تحقیقات علمی این دوران را پشتیبانی میكرد. مفهوم وحدت بشر موانع جغرافیایی و دیوارهای نژادی و زبانی را كه قبلاً زیاد شده بود فرو ریخت. یونانیان دانش را نظاممند، تعمیم یافته و تئوریزه كردند ولی مطالعه نظاممند، شیوههای علمی، سنجش و مشاهده ممتد به دوران دانش و اطلاعات اسلامی تعلق داشت. آنچه به عنوان علمی/ اطلاعاتی مدرن میشناسیم در پی این روح جدید جستوجوگیری كه پیش از رنسانس توسط دانشمندان مسلمان به اروپا معرفی شد، پدید آمد. این نكتهای مهم برای درك فرهنگ اسلامی و ویژگی دوره علم اطلاعات است كه كیفیتِ ایستای تصور كلاسیك یونانی از جهان را به جهانی پویا به لحاظ بیكرانیِ فضا و زمان تبدیل كرد. اسلام به عقل و تجربه توجه كرد و بر طبیعت و تاریخ به عنوان منابع دانش بشری تأكید كرد. به هرحال در اینجا نمیتوان بری كسانی كه از انقلابات علمی / اطلاعاتی این دوره مطلع نیستند، گزارشی كامل ارائه كرد. برخی توضیحات در منابع آمده است (سارتون، آرنولد و گیلارن، هالت و دیگران، میرزا و صدیقی، مك دونالد، ون گرونبام، سعید و زاهد، ابنخلدون، ویكنز).
در قلمرو اطلاعات، اسلام هم خود انسان و هم جهان را به عنوان منابع دانش میشناسد. روش مشاهده و آزمایش، روش علمی قیاس، و تأكید بر ادراك حسی به عنوان منبع شناخت همه به دوره انقلاب علمی و اطلاعاتی در تاریخ اسلام تعلق دارد. در واقع اگر سقوط قرطبه و غارت بغداد و ری به دست مهاجمان بیگانه در قرون دوازده و سیزده رخ نداده بود، اروپا مجبور نبود سه قرن انتظار بكشد تا سپیده دم رنسانس علمی خود را نظاره كند.
پارادایم جامعه اسلامی همچنین عامل تولید صدها اثر عظیم خلاقانه و ادبی در شعر، مكتب نمادگرایی(Symbolism) و تصوف(mysticism) توسط غولهایی چون ابن عربی، مولوی رومی، حافظ، سعدی، نظامی و عطار بوده است. همه این موارد كارهایی مهم در گسترش جهانبینی اسلامی بوده است. دیدگاه جهانی ارتباطات و اطلاعات كه هنوز به مطالعه و بررسی جامعی نیاز دارد. این موارد تنها تفسیر شاعرانه ادبی ارزشهای اسلامی نیست بلكه ابعاد مهم اجتماعی ـ فرهنگی و روحی ـ هنجاری را كه مشخصه جامعه اسلامی بوده نیز در بردارد.
برخلاف امپراطوری روم و ایران كه برای حفظ ملیت های گوناگون ناگزیر بودند، به نظام های اداری و نظامی اتكا كنند، دولت اسلامی اولیه مزیت بینظیر بهرهمندی از كتاب الهی ـ قرآن ـ و قانون الهی ـ شریعت ـ را داشت كه مرزهای سیاسی ملی را محو كرد و فرایند تحرك فیزیكی و اجتماعی در سرزمینهای وسیع اسلامی را تسریع كرد. مبادله كالاها و خدمات و انتشار علم و اطلاعات در جامعه اسلامی نیازمند ارتباطات بود. این امر به تأسیس حمل و نقل پستی و شبكه دریانوردی جدید و همچنین انتشار نقشهها و راهنماهای جغرافیایی منجر شد كه حاوی توصیفات تاریخی ـ اقتصادی دقیق هر منطقه و اسامی شهرها و شهرستانها به ترتیب حروف الفبا بود. زمان و مكان خدمات روزانه پستی در هر شهرستان از قبل توسط حاكم اعلام میشد تا نامههای خصوصی و دولتی به موقع به مقاصدی چون مصر تا آسیای میانه ارسال شود. تقویم ابداعی عمر خیام از تمام تقویم های علمی دیگر از جمله تقویم دوره گریگوری بسیار پیشرفتهتر بود. دریانوردان مسلمان شبكههای كشتیرانی از بصره عراق تا سواحل چین تأسیس كردند. امروزه واژگانی چون كشتیسازی (دارالصنع) ، كابل (Cable) ،باد، باران موسمی (monsoon) دیوان (douane) و تعرفه (tariff)، كه همگی ریشه عربی دارند، شاهدی برای عصر ارتباطات و اطلاعات كه مشخصه تاریخ اسلام در طول قرون وسطی بود هستند.
تحصیل دانش یكی از متعالیترین ارزش های اسلام است؛ با این حال، مفهوم جامعه به عنوان یك كلِ منجسم در پارادایم جامعه اسلامی بود كه روند انقلابات علمی و اطلاعاتی دوره میانی در تمدن اسلامی را هدایت میكرد نه منافع ملیگرایانه، اقتصادی، سیاسی یا شركتی. در اسلام، آرمان و واقعیت، كه همان سیاست اجتماعی و اطلاعات است، نباید جداگانه پیش روند زیرا نیروهایی متضاد نیستند.
ركود جهان اسلام در پنج قرن گذشته دقیقاً زمانی روی داد كه نیروهای داخلی در قالب منازعات و آشوبهای حكومتی و نیروهای خارجی با استعمار فرآیند تجزیه را آغاز كردند. تمایز بین علوم اسلامی و مدرن از یك سو و گرایش به تجمل، مادیگرایی و متافیزیك از سوی دیگر، جامعه اسلامی را به افول كشاند. بنابراین اندیشه اسلامی در علوم و هنر عملاً ساكن ماند. فرایند وابستگی به علوم و تكنولوژی غربی آغاز شد. حاكمان جهان اسلام تحتتأثیر دور جدید انقلابات علمی و صنعتی در اروپا، تضعیف شده به دلیل تقسیم جامعه به واحدهای كوچكتر، و وحشتزده از ظهور «نظم جدید» پذیرفتن الگوهای غربی توسعه را آغاز كردند كه جوامع آنها را تابع نظامهای اقتصادی و سیاسی بینالمللی در حال ظهور قرار میداد. پیدایش شرقشناسی كه با نظام آموزشی غربی پیوند داشت طبقهای روشنفكر و بوروكرات متجدد پرورش داد كه رهبری سیاسی آنها به تسریع و مشروعیت فرایند تجزیه و فروپاشی یاری رسانید.
پروفسور حمید مولانا
ادامه دارد...
منبع: فصلنامه رسانه