تبیان، دستیار زندگی
در فرهنگ قرآنى گاه سخن از «مضطر» است. مضطر كسى است كه براى نجات از سختیها و شداید زندگى تمام راههاى عادى را بسته مى‏بیند، بیچاره و درمانده مى‏شود، با تمام وجود تنها به یك نقطه توجه مى‏كند و از همان روزنه به صفحه دل خود روشنى مى‏بخشد. در سوره نمل مى‏خوانیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دعا در قرآن

(3)

دعا در قرآن

بر بال اشتیاق

سید مهدى موسوى كاشمرى

در نوشتار پیش، پیرامون اعتقاد به ربوبیت‏حق، كه یكى از اركان مهم دعاست، به گفتگو پرداختیم. چنانكه گفتیم مقصود از اركان دعا امورى است كه اگر تحقق نیابد، اصل دعا محقق نمى‏شود. و سر عدم استجابت‏بسیارى از دعاها نیز همین است و گرنه، طبق وعده الهى، هر گاه دست نیاز به سوى حضرت حق دراز شود و دعا تحقق یابد، اجابت‏به وقوع مى‏پیوندد.

البته شیوه اجابت و زمان آن، طبق روایات، مختلف است; ولى اصل عنایت و جواب، قطعى و اجتناب‏ناپذیر است. در این نوشتار به یكى دیگر از اركان دعا مى‏پردازیم:

احساس نیاز

چنانكه گذشت عالم خلقت را فقر فرا گرفته است و خداوند جهان نیز به هر موجودى، به فراخور استعدادش، فیض مى‏رساند. اراده حضرت حق چنان تعلق گرفته است كه انسان، گذشته از اصل زندگى براى برخوردارى از حیات خاص انسانى و تامین سعادت دنیا و آخرت نیز به توجهات ویژه خداوند نیازمند باشد. سنت الهى برخوردارى از عنایات ویژه حق را به درخواست‏بنده و دعاى او وانهاده است; به گونه‏اى كه، بر اساس مفاد آیه كریمه، اگر دست نیاز به سوى حضرت حق دراز نشود، انسان از این عنایت ویژه محروم خواهد شد.

نكته مهم در مساله این است كه براى اجابت دعا تنها وجود فقر كافى نیست‏بلكه علاوه بر آن احساس فقر نیز لازم است. تا انسان به نیاز خود پى نبرد و آن را با تمام وجود درك نكند، براى پر كردن خلاهاى حیات خود اقدام نمى‏كند.

وقتى بشر به ابزارهاى مادى چشم دوخته است و از فقر و نیاز واقعى‏اش به خداى متعال غافل است، دست طلب به سوى پروردگار دراز نمى‏كند و اگر هم چیزى بگوید، چون با این احساس همراه نیست دعاى حقیقى شمرده نمى‏شود.

دعاى مضطر

در فرهنگ قرآنى گاه سخن از «مضطر» است. مضطر كسى است كه براى نجات از سختیها و شداید زندگى تمام راههاى عادى را بسته مى‏بیند، بیچاره و درمانده مى‏شود، با تمام وجود تنها به یك نقطه توجه مى‏كند و از همان روزنه به صفحه دل خود روشنى مى‏بخشد. در سوره نمل مى‏خوانیم:

«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یكشف السوء ... .»

چه كسى دعاى مضطر را اجابت مى‏كند و ناگوارى را برطرف مى‏سازد ... .

آن گونه كه از ظاهر آیه برمى‏آید اجابت دعاى مضطر از سنتهاى الهى و غیر قابل تردید است. اینكه عنوان «مضطر» موضوع كلام واقع شده است، نشان مى‏دهد كه اضطرار شخص داعى از پایه‏ها و اركان جریان این سنت الهى است; بدون آن انتظار استجابت دعا نادرست است. در واقع خداى بزرگ بطور خالص خوانده نمى‏شود. مرحوم علامه طباطبایى(ره) در تفسیر این آیه به همین نكته اشاره فرموده است.

در صحیفه سجادیه نیز این گونه مى‏خوانیم:

«... انت الذى اجبت عند الاضطرار دعوتى ... »خدایا، این تویى كه هنگام اضطرار دعایم را اجابت مى‏كنى ... .

استجابت دعاى «مضطر» نه بدان خاطر است كه عنوان اضطرار، در برابر احساس فقر، موضوع مستقلى است; بلكه بدان جهت است كه انسان در این حال دست‏خود را از همه اسباب عادى كوتاه مى‏یابد، از هر چه غیر خداست قطع امید مى‏كند، به حقیقت فقر و نیازش پى مى‏برد، با همه ذرات وجود خود هماهنگ مى‏شود، لحظه‏اى نورانى و شكوهمند به خدا پناه مى‏برد و خواسته دل را به زبان مى‏آورد. در این حالت است كه دعا محقق مى‏شود و بر اساس سنت جارى الهى اجابت تحقق مى‏یابد.

قرآن كریم اشاره مى‏كند كه انسان همواره در هنگام خطر و یاس از وسایل عادى به خدا روى مى‏آورد، از او طلب نجات مى‏كند و چون از بحران خارج مى‏شود، دوباره پروردگار را فراموش مى‏كند.

«و هو الذى یسیركم فى البر و البحر حتى اذا كنتم فى الفلك و جرین بهم بریح طیبه و فرحوابها جائتهاریح عاصف و جائهم الموج من كل مكان و ظنوا انهم احیط بهم دعوا الله مخلصین له الدین لئن انجیتنا من هذه لنكونن من الشاكرین فلما انجیهم اذا هم یبغون فى الارض بغیر الحق ...»

اوست كه شما را در خشكى و دریا سیر مى‏دهد تا آنگاه كه در كشتى قرار گرفتید و بادى خوش و ملایم كشتى را به حركت درآورد و شما شادمان شدید ناگهان طوفانى سخت و تند وزیدن گرفت و امواج دریا از هر طرف به سوى شما حمله‏ور گردید تا آن جا كه احساس كردید از هر ناحیه در احاطه‏ى امواج بلائید آن وقت‏خدا را با خلوص و توجه قلبى به كمك فرا مى‏خوانید كه اگر از این خطر ما را رهایى بخشى از سپاسگزاران خواهیم بود و همین كه آنان را از این گرفتارى و تنگنا نجات داد آنها به سوى فساد و تجاوزكارى روى آوردند و به غیر حق عمل كردند ... .

این مضمون در آیات دیگر نیز آمده است.

سبب روى‏آورى به سرچشمه‏ى نجات در حال خطر و اعراض از او هنگام آسودگى خاطر این است كه انسان در موقعیت دشوار به حقیقت ضعف، فقر و نیازش پى مى‏برد و با هدایت فطرت از همه چیز و همه كس دل بریده، به خداوند روى مى‏آورد. در این موقعیت دعاى حقیقى به وقوع مى‏پیوندد، خداوند نیز اجابت مى‏كند و انسان درمانده را نجات مى‏دهد. ولى چون موقعیت دگرگون شد و فرد رهایى یافت، دیگر بار در هوسهاى خویش فرو مى‏رود و از توجه به حقیقت‏سراسر نیازش باز مى‏ماند.

بنابراین، آنچه انسان در كشتى نشسته را به سمت‏خالق هستى كشانده، دست نیازش را به سوى او مى‏گشاید. احساس فقر و نیاز واقعى به خداوند است.

ایجاد تنگناها براى تضرع

بر اساس آیات قرآن كریم، هرگاه خداى تعالى اراده مى‏كند تا مردم گرفتار در غرقاب شهوات و لذات زندگى مادى را به سوى خود متمایل سازد، باران مصیبتها را بر آنان فرو مى‏فرستد تا تحت تاثیر مشكلات و گرفتاریها به پروردگار روى آورند و از او طلب نجات كنند. قرآن كریم مى‏فرماید: «و ما ارسلنا فى قریة من نبى الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون.»

ما هیچ پیامبرى را به سوى گروه و منطقه‏اى نفرستادیم مگر اینكه آن جمعیت را به انواع محنتها همچون فقر و كمبود امكانات زندگى و بد حالى و سختى معیشت گرفتار ساختیم تا شاید [احساس ذلت و فقر كنند و] دست نیاز به سوى او بردارند.

البته مصیبتها و بلاها تنها مى‏تواند زمینه هدایت و توجه به سوى حق را فراهم آورد و در حدى نیست كه موجب اضطرار شده، اختیار و اراده را از انسان سلب كند. در حقیقت اضطرار حالتى است كه در اثر حوادث و مصیبتها پدید مى‏آید. در چنین موقعیتى فطرت بیدار مى‏شود انسان را سمت پروردگار توانا مى‏كشاند. ناگفته پیداست كه خداى متعال هرگز از اضطرار براى هدایت انسان بهره نمى‏گیرد، زیرا در قرآن كریم هدایت كردن اضطرارى را از خود نفى كرده است. او براى راهنمایى بشر تنها به فرستادن رسولان و كتابهاى آسمانى و ایجاد زمینه‏هاى مساعد بسنده مى‏كندتا انسان در انتخاب راه صحیح زندگى كاملا مختار باشد.

راز مستجاب الدعوه بودن

بنا بر آنچه گفتیم اساس دعا احساس فقر حقیقى است. عروض اضطرار تنها شخص را بیدار كرده، ضعف و ناچیزى او و اسباب عادى را به وى مى‏نمایاند و وجودش را از احساس فقر و نیاز سرشار مى‏سازد. پس اگر كسى، در اثر كمال معرفت و یقین، به مرحله‏اى برسد كه بدون قرار گرفتن در موقعیتهاى دشوار با تمام وجود تنها خدا را مؤثر در هستى به شمار آورد، از هر چه غیر اوست دل بریده، به انقطاع از غیر خدا برسد و در هر حال خود را حقیقتا وابسته به حق بداند، مستجاب الدعوة مى‏شود.

البته دسترسى به چنین مرتبه‏اى به عزم پولادین و مساعدت عوامل بسیار نیازمند است; وصول بدان مرتبه نه تنها آرزوى همه اولیا و مخلصان وادى سلوك الى الله است، بلكه دستیابى به بالاترین درجه‏ى ممكن آن كه «كمال انقطاع‏» از غیر خداست، با همه مراتبش، خواسته امامان معصوم - علیهم السلام - است; امامان مظلومى كه در مناجات شعبانیه گفتند: «الهى هب لى كمال الانقطاع الیك ...;» یعنى، خدایا مرا به آن مقام «كمال انقطاع‏» واصل كن.

وقتى انسان بدین مقام رسید،دیگر در همه حال «مضطر» است. چنین شخصى براى بیدارى و درك فقر محض به گرداب حوادث طبیعى نیاز ندارد; زیرا همواره دست‏خود را از توسل به غیر حق كوتاه، امیدش را از غیر حق بریده و خود را مضطر واقعى مى‏بیند; شاید آیه كریمه «امن یجیب ...» نیز، در افقى عالى‏تر و معنایى بالاتر چنین مقصودى را در بر داشته باشد.

و بعید نیست كه مراد از مضطر خواندن حضرت ولى عصر - ارواحنا له الفدا - نیز همین باشد. در دعاى شریف «ندبه‏» آمده است:

«این المضطر الذى یجاب اذا دعا ... ;» یعنى، كجاست آن شخص مضطرى كه هر گاه خدا را بخواهد، خواسته‏اش به اجابت مقرون است. بسیار شایسته است كه نوشتار را با فرازى از صحیفه‏ى سجادیه به پایان بریم. حضرت سجاد(ع) با خداوند چنین مناجات مى‏كنند:

«دعوتك یا رب مسكینا مستكینا مشفقا خائفا و جلا فقیرا مضطرا الیك ... .»

پروردگارا، تو را مى‏خوانم در حالى كه تهیدست و درمانده‏ام، هراسناك و ترسانم بى‏چیز و نیازمندم و به عنایت و كمك تو مضطرم.

ادامه دارد...

منبع:

ماهنامه كوثر، شماره 4