دعا سه جور است
آنها كه هستى و زندگىشان را در رفتنها دیدهاند و ماندن را گندیدن و پوسیدن، اینها در این جریان، در این حركت، در این رفتن، با مانعها و درگیرىهایى روبرو مىشوند؛ مانعها و درگیرىهایى كه همه جا خانه گرفتهاند، در درون آنها، در خانه آنها، در محل و شهر و جامعه و در تمام جبههها.
این درگیرىهاى مستمر، ناچار بحرانها، التهابها، اضطرابها و زلزلههایى، به وجود مىآورند و روحها هرچند به قدرت كوهها باشند، با چنین زلزلههایى همراه خواهند شد.
و در این حركت و در این درگیرىهاى وسیع و در كنار تحولها و تغیرهاى مستمر، آنها كه در كنار متغیرها لرزیدهاند و زیر و رو شدهاند، ناچار به ثابت و حق؛ به الله نزدیك مىشوند و اوست كه آنها را به ثبات مىرساند و به آنها امن را مىبخشد، كه : "ان المتقین فى مقام امین و یثبت الله الذین آمنو بالقول الثابت".
سرچشمه اصلى این قطرههاى امن و امان دو چیز است : یكى قرآن و دیگر پیوند و دعا.
این دو چشمه براى آنهایى معنى دارد كه تشنه هستند و عطش راه، آنها را سوزانده است. كسانى كه به نیازهاى عظیم در هنگام درگیرى نرسیدهاند به چنین عوامل ثباتى هم نیازمند نیستند.
دعا
... دعا سه گونه است:
1. وسیلهای هنگام شكستن وسیلهها و كلیدی پس از به كار افتادن كلیدهای دیگر.
آنها كه از تمام وسیله ها و امكاناتشان استفاده كردهاند و در راه ماندهاند،اینها كه به وسیله سازی معتقد شدهاند و به نظام آفرینی پیوند خوردهاند،اینها در یأسشان امید هست همان طور كه در امیدشان یأسها و تنهاییها یار میسازند و امیدها میآفرینند.
اینها بر همین اساس، به آنچه امید ندارند امیدوارترند. چون امیدها و بتها. (1) قطعا شكسته میشوند، اما آنچه بدان امیدی نیست، شاید باری بیاورد.
و این است كه میگوید: "كن لما لا ترجوا رجی"، به آنچه امید نداری امیدوارتر باش، "فان موسی جاء مقتبسا و رجع نبیا" چون موسی به امید آتش آمد و به آتش نرسید، اما پیامبر بازگشت. (2)
2. وسیلهای همراه وسیلهها. آنها كه از آن تجربهها و عبرتها برخوردارند. آنها كه عقم و عجز و نازایی وسیلهها را دیدهاند، دیگر حتی همراه تمام وسیلهها نمیگویند كه رسیدیم و بدون وسیله نمیگویند كه ماندیم. و این كه دعا وسیلهای حتی در هنگام وجود وسیله هاست و امید حتی همراه امیدها.
3. در یك مرحله دیگر دعا وسیلهها نیست، مقدمه نیست كه تو را به چیزی برساند، بلكه خودش عمل است، خودش مقصد است.(3) آنها كه بخواهند نشان بدهند كه غنی و سمیع و مجیبی هم هست. اینها با دعا فقط میخواهند از این ربط و پیوند و از این وجود ربطی و وابسته نشانی بدهند و میخواهند كه غنا و قرب و سمع. اجابت او را یك جا امضاء بنمایند.
برای نمونه، دعای ابو حمزه، كه دعایی است از امام سجاد (ع).
راستی این دعا درس است، برای آنهایی كه به جز از خویشتن درس نمیگیرند و جز با زبان خود اصلاح نمیشوند و جز از خویش از كسی نمیپذیرند.
آنها كه دیوارهای غرور و كبر و حساسیت و بدبینی، وجودشان را فرا گرفته و از بیرون به آنها راهی نیست. اینها میتوانند با دعا و با زبان خویش به خود بیاموزند.
با این دید، دعا درسی است كه باید آن را آموخت و سپس همراه نیازها و در لحظه های بحرانی با جملههایی از آن، زندگی كرد، همان طور كه قران را دو نوع قرائت میكردیم.
و اگر این چنین دیدی در ما پدید آمد، كه از دعا درس بگیریم، آن هم در لحظههایی كه اسیر دیوارهای كبر و غرور هستیم و یا در لحظههایی كه در جایگاه بلندی از پستها و مقامها نشستهایم كه صدای پایینیها به ما نمیرسد، همچون زمینهای بلندی كه جز از باران آب نمیگیرند و قلههایی كه جز با ابرها دوست نمیشوند، اگر با چنین موضعی به دعا رو بیاوریم، ناچاریم كه پیش از بررسی نمونهها، با زمینههایی آشنا شویم و از روشهایی گفت و گو كنیم كه امكان بهره برداری بیشتر فراهم شود.این روشها در روایات وارد شدهاند و به اشاره از آن همه سخنی میآوریم.
_____________________
1- و عزتى و جلالى و ارتفاعى على عرشى لاقطعن امل كل امل سواى . كافى ، ج 2، ص 66 ح 7.
2- كافى ، ج 5 ص 83 ح 2.
3- كافى ، ج 2 ص 446 تا ص 468 باب فضل الدعا و الحث علیه .
با تصرف از كتاب: بشنو از نى؛ على صفایى حائرى