تبیان، دستیار زندگی
اگر بدون هیچ پیش زمینه و آگاهی از مضمون كار جدید حاتمی كیا به تماشای سریال جدید او بنشینیم سكانس افتتاحیه كار می‌تواند حتی نشانه آغاز یك داستان با مضمونی پلیسی باشد اما كمی بعدتر ماجرا ماورایی یا به اصطلاح معنا گرا می‌شود ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرده ای كه نمی خواهد بمیرد! ( حلقه سبز )

حلقه سبز

اگر بدون هیچ پیش زمینه و آگاهی از مضمون كار جدید حاتمی كیا به تماشای سریال جدید او بنشینیم سكانس افتتاحیه كار می‌تواند حتی نشانه آغاز یك داستان با مضمونی پلیسی باشد اما كمی بعدتر ماجرا ماورایی یا به اصطلاح معنا گرا می‌شود.

یك نفر معلولی را كه روی ویلچر نشسته است از بلندی به وسط جاده پرتاب می‌كند و همه ماجراها با مصدوم شدن و مرگ مغزی معلول گمنام شروع می‌شود این سكانس نقطه آغاز خوبی برای داستانی با مضمون مرگ مغزی و اهداء اعضا است.

حمید فرخ نژاد كه دیدنش مخاطب را به یاد بازی‌های حرفه‌ای و ماندگارش در ارتفاع پست و.. می‌اندازد ،حالا در نقش روح این معلول در بیمارستان می‌چرخد و سرگردان است و روایت داستان جوری است كه بعد از یكی دوقسمت و به كندی می فهمیم كه او روح همان معلول مرگ مغزی است و خواسته و هدفش از تعقیب خانم دكتر جوان بازگشت به زندگی است و نمی خواهد با اعلام مرگ، اعضای بدنش را به كس دیگری بدهند.

چند قسمت اول سریال به معرفی طولانی شخصیت‌ها و موقعیت داستان و فضاسازی ماجرا در بیمارستان می گذرد در اتاقی دربسته روابط و دیالوگ‌های بین دكتر‌ها را می‌بینیم كه با میزانسنی كمی تئاتری اجرا شده اند و هنوز خط اصلی داستان معلوم نیست و حتی تا چند قسمت اول دقیقا نمی دانیم موضع سریال و كارگردان در برابر موضوع مرگ مغزی و پیوند اعضاء چیست.

ماجرای سریال در این قسمت ها و حتی قسمت های بعدی دوگانگی جالبی دارد كه مخاطب را هم به نوعی در قضاوت درست و غلط بودن جریان اصلی با ظرافت به چالش می‌كشد تاكید بر نجات جوان معصومی از مرگ در اثر نارسایی قلبی از یك سو و به تصویر كشیدن روح معلول مرگ مغزی كه نمی خواهد بمیرد از سوی دیگر كشمكش ظریف و خوبی را نشان می دهد. حسن سریال تا اینجا همین  نگاه متفاوت حاتمی كیا به چنین مضمونی است اینكه ما حرفهایی را از زبان روح انسانی كه دچار مرگ مغزی شده است می‌شنویم .

چیزی كه در عالم واقع هرگز اتفاق نمی افتد و در این شرایط این دیگران هستند كه درباره موجودی انسانی كه در این شرایط به سر می‌برد تصمیم می‌گیرند و تكلیف تعیین می‌كنند این روح كه هنوز بدنش نفس می كشد نمی خواهد او را مرده حساب كنند و نمی‌خواهد اعضایش را ببخشد.

این دیدگاه جالبی است كه تا امروز در هیچ فیلم و سریال یا حتی متنی به آن اشاره نشده است و هرگز كسی این روی سكه را نگاه نكرده است و صرفاً به جنبه فداكارانه این موضوع توجه می شود بدون در نظر گرفتن تردید در این باره كه شاید این موجود قابل برگشت به زندگی باشد.

البته چیزی كه مسلم است هنوز خط و ربط دقیق داستان و نتیجه گیری آن معلوم نیست و هنوز زود است و نمی‌توان درباره بازیگران و یا روایت آن در كل، نظر داد .اما مسلما وقتی  پای یك سریال  امضای كارگردانی مثل حاتمی كیا باشد توقع همه از كل كار  صد چندان خواهد شد و همه انتظار دارند با سریالی  كاملا بی نقص طرف باشند.

هنوز برای قضاوت درباره سریال زود است و سریال تازه دارد وارد قالب اصلی ماجرا می شود و روایت آن شكل می‌گیرد و حتی این كه بالاخره سرنوشت جوان و معلول چه می شود تعلیق خوبی به داستان بخشیده است البته باید منتظر ماند تا ببینیم حاصل كار  چه می‌شود.

هر چه باشد این سریال ساخته كارگردان با تجربه‌ای مثل حاتمی كیاست كه تا كنون  علاوه بر مدیوم سینما در رسانه‌ای مثل تلویزیون هم موفق عمل كرده است.

منبع : همشهری