تبیان، دستیار زندگی
تصمیم دارم كه گفتگوی امام صادق علیه السلام با یكی از یارانش به نام ‏‏"مُفضَّل" را كه در موضوع خدا شناسی می‌باشد برایتان به صورت مختصر و در ‏چند نوشتار بیاورم. و باید بگویم كه امام علیه السلام در چند جلسه‌ای كه با ‏مفضل به گفتگو نشسته است با بیان شگفتی‌...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توحید مفضل؛ اعجازی از امام صادق!‏

كتاب

با سلام خدمت همه‌ی دوستان و كاربران محترم تبیان:‏

تصمیم دارم كه گفتگوی امام صادق علیه السلام با یكی از یارانش به نام ‏‏"مُفضَّل" را كه در موضوع خدا شناسی می‌باشد برایتان به صورت مختصر و در ‏چند نوشتار بیاورم. و باید بگویم كه امام علیه السلام در چند جلسه‌ای كه با ‏مفضل به گفتگو نشسته است با بیان شگفتی‌های آفاقی و انفسی از طریق ‏براهینی چون نظم و علیت به زبانی زیبا وجود و وحدانیت خدا را بر دل او نوش ‏كرده است.‏

این مباحثه‌ی دلنشین كه در پی یك اتفاق میان مفضل و امام رخ داده است ‏بارها به صورت كتابی به نام "توحید مفضّل" ترجمه و متشر شده است.‏

من در این سری نوشتار از ترجمه‌ی آقای نجفعلی میرزایی همراه با نگاهی به ترجمه علامه مجلسی استفاده خواهم كرد.‏

ابتدا مقدمه‌ای درباره خود "مفضل" و "كتاب توحید مفضل" تقدیمتان می‌شود تا ‏وقتی به محتوای كتاب پرداختیم جایگاه آن برایتان روشن باشد.‏

حسین عسگری
اى مفضل! به خدا سوگند تو را و دوستدار تو را دوست دارم. اى مفضل! اگر همه ‏اصحاب من آنچه را كه تو می‌دانى می‌دانستند، هیچ گاه میان دو كس از آنان اختلافى ‏رخ نمی‌داد

1- مُفضّل كه بود؟

نامش “مفضل “، نام پدر “عمر” و كنیه‌اش “ابو محمد” یا “ابو عبدالله “ است.(1) در ‏اواخر قرن اول یا آغاز قرن دوم هجرى در شهر كوفه به دنیا آمده است.(2)

وى از اصحاب جلیل القدر امام صادق و امام كاظم علیهما السلام بوده است.(3) او در ‏نزد ائمه علیهم السلام از جایگاه رفیع و منزلت عظیمى برخوردار بوده و از اصحاب ‏خاص آنان به شمار می‌رفته است.

در عصر امام صادق (ع) و امام كاظم (ع) در كوفه وكیل آنان بوده، نیز از جانب امام ‏صادق (ع) وظیفه داشت با اموالى كه از طرف او در اختیارش گذاشته شده بود و یا ‏اجازه اخذ آنها را از مردم داشت، میان مردم را اصلاح كند و اختلافها را بردارد.(4) ‏

‏2- مفضل در كلام امامان

مهمترین دلیل عظمت این شخصیت كم نظیر اسلامى، روایات بسیارى است كه در ‏فضیلت و برترى او از خود امامان علیهم السلام رسیده است. این روایات به قدرى زیاد ‏است كه ذكر همه آنها در این مقدمه نمی‌گنجد، اما چون مهمترین دلیل ما در اعتبار ‏این مرد به شمار می‌رود،(5) به برخى از آنها اشاره می‌كنیم:‏

  • شیخ مفید از امام صادق (ع) نقل می‌كند كه فرمود:

اى مفضل! به خدا سوگند تو را و دوستدار تو را دوست دارم. اى مفضل! اگر همه ‏اصحاب من آنچه را كه تو می‌دانى می‌دانستند، هیچ گاه میان دو كس از آنان اختلافى ‏رخ نمی‌داد.(6)‏

  • “محمد بن سنان “(10) می‌گوید:

‏“به خدمت امام كاظم (ع) شرفیاب شدم. در این هنگام فرزند بزرگوارش، على بن ‏موسى علیهما السلام در نزد او بود. امام كاظم (ع) به من فرمود: اى محمد! عرض ‏كردم: بله بفرمایید. فرمود: اى محمد! مفضل انیس و همدم و راحتى بخش من ‏بود.”(7)

  • “یونس بن یعقوب “ می‌گوید:

‏“امام صادق (ع) فرمانم داد كه به نزد مفضل بروم و مرگ اسماعیل (ع) را به او ‏تسلیت بگویم. آنگاه امام (ع) فرمود: به مفضل سلام برسان و به او بگو: مصیبت مرگ ‏اسماعیل بر ما وارد شد و صبر كردیم: تو نیز چون ما در این مصیبت صابر باش. ما ‏چیزى خواستیم و خدا چیزى دیگر اراده كرد و ما تسلیم امر خداى جل و علا ‏شدیم.”(8)

آیت الله خویى در كتاب “معجم رجال الحدیث “ در ذیل این حدیث می‌گوید: “این روایت ‏نشان از شدت علاقه امام صادق (ع) به مفضل بن عمر دارد و روایت، صحیح ‏است.”(9)

‏3- معرفی كتاب توحید مفضل

امام صادق (ع) این حدیث بلند را در چهار روز و چهار نشست، بر مفضل املا فرموده ‏است. شاید بتوان براى هر مجلس عنوانى كلى را بر شمرد.

  • مجلس اول: درباره شگفتیهاى آفرینش انسان
  • مجلس دوم: درباره شگفتیهاى آفرینش حیوان
  • مجلس سوم: درباره شگفتیهاى آفرینش طبیعت
  • مجلس چهارم: درباره ناملایمات و گرفتاریها

‏4- مشابهت استدلالهای "كتاب توحید مفضل" با "قرآن كریم"

دعوت مردم به تأمل و تدبر درباره اشیا و موجودات پیرامون خود، یك شیوه قرآنى است. با ‏یك نگاه در می‌یابیم كه قرآن كریم بارها و بارها مردم را به تدبر و نگریستن در چیزهایى ‏فراخوانده كه مردم در طول روز و بلكه هر لحظه و هر ساعت با آن در تماس هستند.

قرآن كریم مردم را تشویق می‌كند كه به “شتر”، “آسمان “ و “كوهها” و “زمین “  و... ‏بنگرند. راستى مگر مردم آنها را ندیده‌اند؟ در پاسخ باید گفت: آرى دیده‌اند. اما در آنها ‏درنگ و اندیشه نكرده‌اند. اگر مردم در همین امور به ظاهر "بدیهى" بنگرند و براستى در ‏آنها اندیشه و تدبر نمایند، به شگفتیهاى تمام اجزاى آفرینش پى می‌برند. امام صادق (ع) ‏نیز كه قرآن ناطق است مردم را به تأمل در كوه، دشت، دریا، آسمان، زمین، حیوان، ‏انسان، پرنده، درنده، و... فرا می‌خواند.

نظم، تدبیر، حكمت، اندازه گیرى و هماهنگى در اشیا محیر العقول است. در این جهان ‏هستى همه اجزا، از ستاره تا ذره با حكمت شگفتى همراه است. اما چون انسان تدریجا ‏با این جهان هستى آشنا می‌شود براى او همه چیز عادى و طبیعى جلوه می‌كند. ‏هنگامى كه انسان به دنیا می‌آید هیچ نمی‌فهمد. اندك اندك رشد می‌كند و با پیرامون ‏خود آشنا می‌شود. این شناخت چنان آرام و تدریجى است كه ملموس نیست. اگر انسان ‏در آغاز تولد از درك بالایى برخوردار بود و ناگاه وارد این عالم هستى می‌شد، حیرت و ‏شگفتى مانع حیات طبیعى او می‌شدند.

دعوت مردم به تأمل و تدبر درباره اشیا و موجودات پیرامون خود، یك شیوه قرآنى است. با ‏یك نگاه در می‌یابیم كه قرآن كریم بارها و بارها مردم را به تدبر و نگریستن در چیزهایى ‏فراخوانده كه مردم در طول روز و بلكه هر لحظه و هر ساعت با آن در تماس هستند

خواننده عزیز، سخنان امام (ع) را دست كم و آسان مگیر. راه نجات همین است كه با ‏اندیشه در همین نظم و حكمت حاكم بر همه عالم، به مبداء متعال پى ببرى و نیك فرجام ‏شوى.

امام (ع)، مفضل و همه مردم را به اندیشه در آفاق و انفس فرا می‌خواند؛ زیرا آیات الهى ‏را در آنها می‌توان مشاهده كرد. ‏

قرآن كریم می‌فرماید: “بزودى آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان ‏خواهیم داد تا برایشان آشكار شود كه او حق است.”(10)

پس اندیشه در سخنان امام صادق (ع) انسان را به سوى حقیقت رهنمون می‌سازد و ‏انسان وجود خدا را در همه جا می‌یابد. ‏

خداوند در ادامه آیه مذكور می‌فرماید:“آیا اینكه پروردگار تو در همه جا حاضر است، كافى ‏نیست “

گویى اگر انسان در آفاق و انفس بیندیشد بر اثر حكمتهاى شگفت، خداى را نیز در همه ‏جا جلوه‌گر می‌بیند.

باید انسان عادت كند كه در همه چیز بیندیشد. اگر كسى دیده عبرت‌بین داشته باشد، به ‏قول حضرت على (ع) همه چیز آفرینش عبرت آور است.

پس بى جهت نیست كه در روایات ساعتى تفكر برتر از هفتاد سال عبادت شمرده شده ‏است (11)؛ زیرا تفكر و اندیشه، انسان را به خدا می‌رساند. گاه انسان چیزى را می‌داند ‏ولى دانستن كافى نیست باید در دانسته‌ها اندیشید. امام صادق (ع) در همین كتاب، ‏بارها مفضل را چنین خطاب می‌كند: “اِنَّكَ تَرَى...”؛ یعنى: “تو می‌بینى كه...” براستى ‏درحالیكه مفضل “مى داند” و بالاتر اینكه “مى بیند” پس امام از او چه می‌خواهد؟ امام از ‏او اندیشه و عبرت می‌خواهد؛ از این رو همواره می‌فرماید: “اى مفضل در...اندیشه كن و ‏از... درس عبرت بگیر”.

همه مردم می‌دانند كه چوب بر روى آب می‌ماند و این در نظر آنان امرى عادى است و ‏مساله خاصى در آن نیست اما امام (ع) می‌فرماید: در همین امر اندیشه كنید عادى ‏بودن یك امر نباید مانع اندیشیدن شود، انسان از اندیشه در همین امور به ظاهر ساده به ‏مسائل بزرگى می‌رسد.

همه مردم بارها سقوط سیبى را از درخت دیده اند واى بسا گاه بر سر عده‌اى خورده ‏باشد و آخى! هم گفته باشند اما چرا در این میان تنها “نیوتن “ از سقوط سیب بر زمین و ‏طرح پرسشهاى فراوان به یك قانون بزرگ علمى (جاذبه عمومى) پى می‌برد؟ زیرا بدیهى ‏بودن و ساده بودن امور مانع اندیشیدن او نشده است. باید همه اجزاى این عالم را به ‏چشم اندیشه بنگریم.

غالب مردم از شگفتیهایى چون، كهكشانها، آسمان، موشك، هواپیما، سفر انسان به ‏كرات دیگر، شكافته شدن اتم و دیگر امور خارق العاده، بهت‌زده، عبارت “جل الخالق “ را ‏بر زبان جارى می‌سازند، در حالى كه “جلیل “ و “حكیم “ بودن خدا در همه چیز، جارى و ‏سارى است و این همان چیزى است كه امام از مفضل و همه انسانها می‌طلبد.

به مضمون آیه برگردیم: "در جهان طبیعت و آفاق و در جهان درون و انفس ‍ اندیشه كنید تا ‏پى به وجود «حق»  ببرید".‏

هنگامى كه امام (ع) درباره عجایب آفرینش ماهى سخن می‌گویند، می‌فرمایند: ‏‏“ماهى، آب را از دهان می‌گیرد و از دو گوش بیرون می‌كند تا چون دیگر حیوانات از فواید ‏هوا بهره ببرد.”

این سخن به روشنى بیانگر تنفس و استفاده ماهى از "اكسیژن" است كه قرنها پس از ‏سخن امام كشف شده است

‏5- "توحید مفضل"؛ معجزه‌ی امام صادق

‏“معجزه “، عملى است كه دیگران از آوردن آن عاجز باشند. همیشه وقتى كه مردم ‏بخواهند از معجزه‌هاى ائمه علیهم السلام نام ببرند، فكرشان به سوى، زنده كردن مرده، ‏برگرداندن خورشید، شفا دادن بیمار لاعلاج و دیگر امور می‌رود. در حالى كه “نهج البلاغه ‏‏“ معجزه است، “صحیفه سجادیه “ معجزه است، و “توحید مفضل “ نیز معجزه است و ‏ضرورتى ندارد كه آنها را بكاویم تا یك سخن از آینده و یك پیشگویى ببینیم.

این كتاب یك معجزه است، امام صادق (ع) به فلسفه و اسرار آفرینش ‍ كاملا احاطه ‏داشته و در القاى این درسها به صورت فیلسوفى الهى، دانشمندى كلامى، پزشكى ‏حاذق، تحلیلگرى شیمیدان، تشریح كننده‌اى متخصص، كارشناس كشاورزى و درختكارى ‏و به یك كلام، “عالم و آگاه از همه پدیده‌هاى میان آسمان و زمین “ جلوه گر شده ‏است.

براستى چه اعجازى از این بالاتر؟!

ناگفته نماند، از همان نوع معجزهاى “جلى“ و آشكار كه درك اعجاز در آن به تدبر و ‏اندیشه زیاد نیاز ندارد در این كتاب وجود دارد؛ از جمله:

‏1- هنگامى كه امام (ع) درباره عجایب آفرینش ماهى سخن می‌گویند، می‌فرمایند: ‏‏“ماهى، آب را از دهان می‌گیرد و از دو گوش بیرون می‌كند تا چون دیگر حیوانات از فواید ‏هوا بهره ببرد.”

این سخن به روشنى بیانگر تنفس و استفاده ماهى از "اكسیژن" است كه قرنها پس از ‏سخن امام كشف شده است.

‏2- هنگامى كه امام (ع) درباره ستارگان و حركت آنها سخن می‌گوید، براى هر ستاره دو ‏حركت را ذكر كرده اند، آنگاه این دو حركت را به حركت كردن مورچه بر روى سنگ آسیاب ‏به سمت چپ و حركت سنگ به سمت راست تشبیه كرده‌اند. در چنین صورتى سنگ به ‏جانب راست می‌گردد و مورچه با اینكه با سنگ می‌گردد اما خود نیز به جانب مخالف و از ‏راست به چپ می‌گردد.

از سخن و مثال امام (ع) می‌توان به حركت “وضعى" و “انتقالى" و جهت حركت ستارگان ‏پى‌برد. البته امام (ع) در این بخش و بسیارى از قسمتهاى دیگر مفصلا بحث كرده‌اند و اگر ‏دانشمندان متخصص هر رشته به گرد هم آیند و به بحث بنشینند بى شك دهها و صدها ‏قانون حتى كشف نشده را در می‌یابند. اما افسوس كه بشر با بى اعتنایى به سخنان ‏معصومین علیهم السلام بزرگترین ستم را بر خود روا می‌دارد.

‏3- امام (ع) در بحث “هوا”، آن را عامل حركت امواج صدا دانسته‌اند، امروز نیز به اثبات ‏رسیده كه در مكان بى هوایى (خلا) امواج به حركت در نمی‌آیند. نیز مركب بودن هوا و ‏جسم بودن آن بدرستى از سخن امام (ع) فهمیده می‌شود در صورتى كه در آن اعصار ‏مردم به مركب بودن هوا و جسم بودن آن پى‌نبرده بودند.

‏4- می‌توان “حركت زمین “ و “كروى “ بودن آنها را از عبارات آنان در این بخشها فهمید. ‏امام (ع) فرموده است:‏

فجعلت تطلع اول النهار من المشرق فتشرق على ما قابلها من وجه المغرب؛ یعنى: ‏خورشید چنین آفریده شد كه از جانب مشرق طلوع كند و بر آنچه كه از جانب مغرب با آن ‏رو به رو می‌شود بتابد.

بویژه تكیه ما بر روى “ما قابلها من وجه المغرب “ است. و اینكه امام (ع) نفرمود: “قابلته “ ‏كه ضمیر به خورشید برگردد و این نشان از آن است كه بر اثر گردش زمین نور خورشید به ‏همه جاى آن می‌رسد.

نیز در جاى دیگر هنگام ذكر فواید غروب كردن خورشید از جمله می‌فرماید: و غروب ‏می‌كند تا بر آنچه كه در آغاز صبح نتابیده بتابد” براستى چه عبارت شگفتى است! شما ‏اگر درست دقت كنید می‌یابید كه در این جمله كروى بودن زمین و حركت آن نهفته است.

در جاى دیگر می‌فرماید “و خورشید بر زمین می‌تابد تا هر بخش از زمین نصیب خود را از ‏نور آن بگیرد” این جمله نیز هم بیانگر كروى بودن زمین و هم حركت آن است؛ زیرا در ‏عبارات امام (ع) “قسط” است كه ما آن را “نصیب “ ترجمه كردیم. و “قسط” نوعى ‏همانندى نسبى است و این در حالت كروى بودن زمین درست است.

در هر حال سراسر كتاب اعجاز و شگفتى است و تنها باید در آن اندیشید و به مبداء ‏اعلى یقین پیدا كرد.‏

‏ هر جا كه عبارتى از امام را در‌نیافتیم باید اینگونه در معانى كلمات و قرائن آن اندیشه ‏كنیم و به حقیقت برسیم. اگر نرسیدیم دانش خود را اندك بشماریم نه خاندان وحى و ‏علم مطلق را متهم نماییم.‏

‏6- رفع یك شبهه! (حتماً بخوانید)

ممكن است كسى عبارتى را بخواند و خیال كند كه با علم جدید نمی‌سازد. چنین فردى ‏باید به چند نكته توجه كند:

  • دانش انسان عادى محدود و اندك است و خداوند می‌فرماید: و ما اوتیتم من العلم الا ‏قلیلا(12)

یعنى: جز اندكى، به شما دانشى نداده‌ایم. پس انسان نباید بر منبع نور و دانش الهى ‏یعنى سخن امام معصوم خرده بگیرد؛ زیرا ما دانش اندك داریم و هنوز به جایى ‏نرسیده‌ایم، به عبارت دیگر معیار علم، علم امام (ع) است به علم ما و اگر نكته اى را در ‏نیافتیم بدانیم كه هنوز به حكمت دانش امام نرسیده‌ایم.

  • بسیارى از سخنان امام صادق (ع) در گذشته‌ها غریب می‌نمود ولى امروزه با ‏كشفهاى تازه حقیقت آنها روشن شده. اى بسا این سخنان نیز امروزه معلوم نگردد و ‏بشرهاى آینده با پیشرفت دانش به آنها دست یابند، مگر همه دانش را در اختیار این ‏نسل گذشته‌اند تا قضاوت نهایى با ما باشد؟

  • هر جا كه شبهه‌اى پیش آمد باید از دانشمندان اسلامى و متخصصان لغت شناس ‏پرسش نمود؛ زیرا بسیارى از رازها با “الفاظى “ بیان شده كه قابل تدبیر و اندیشه است ‏و چه بسا در مرحله اول معنى خاصى ندهد ولى وقتى در آن لغت و معناى آن در آن ‏اعصار و... تدبیر شود به كشف عظیمى دست یابیم.

در جایى امام (ع) سردى زمین را یكى از شگفتیها شمرده‌اند. اى بسا كسى به محض ‏دیدن این عبارت _خدای ناكرده_ بر منبع علم الهى خرده بگیرد كه درون زمین داغ و ‏سوزان است، این شخص غافل، به عمق سخن امام و اینكه با قرینه‌هاى فراوان مقصود ‏امام همین پوسته زمین بوده است، بدرستى پى نبرده و توجه نكرده است. براستى ‏شگفت نیست كه كره‌اى بیرون و درونش آتش باشد اما مردم از پوسته سرد و مناسب آن ‏بهره ببرند؟

در جاى دیگر، امام (ع) فرموده اند: “درس عبرت بگیر كه اگر زمین ثابت و آرام نبود، ‏مردم...”

باید دانست كه ثابت بودن دو معنى دارد، یكى در برابر لرزش و حركتهاى نامتعادل و ‏دیگرى در برابر مطلق حركت. امام (ع) در این قسمت تصریح نموده‌اند كه اگر زمین همواره ‏در لرزه و اضطراب بود...” پس این ثبات و آرامش با حركت دورانى و متعادل زمین تضادى ‏ندارد.

هر جا كه عبارتى از امام را در‌نیافتیم باید اینگونه در معانى كلمات و قرائن آن اندیشه ‏كنیم و به حقیقت برسیم. اگر نرسیدیم دانش خود را اندك بشماریم نه خاندان وحى و ‏علم مطلق را متهم نماییم.‏

  • این را نیز نباید فراموش كرد كه امام همیشه مخاطب خود و سطح فكریش را نیز در ‏نظر گرفته، آنگاه پاسخ می‌دهد. البته نباید پنداشت كه پاسخهای دستِ‌پایین امام در ‏مقابل پرسشهای عوام، نادرست یا ضعیف است بلكه یا اشاره به گوشه‌ای كه در فهم ‏آنان باشد است و یا كلامی تمثیل‌گونه برای نزدیك كردن پرسشگر به حقیقت.‏

حال كه با "مفضل" و "كتابش" آشنا شدید، حتماً‌ در نوشتار آینده؛ ماجرایی كه باعث شد ‏تا مفضل از امام درخواست اثبات خدا را كند را بخوانید.‏

‏1- الذریعة الى تصانیف الشیعة ، ج 4، ص 482.

‏2- “توحید المفضل “ با مقدمه و تعلیقه هاى آقاى “كاظم مظفر”، ص 4.

‏3- “رجال شیخ طوسى “، در اصحاب امام صادق (ع )، ص 314 و اصحاب امام كاظم (ع )، ص 360.

‏4- “اصول كافى “، ج 2، ص 209.

‏5- اعتبار كتاب را منوط به اعتبار او ندانستیم ؛ زیرا به تعبیر مرحوم مجلسى كه در آینده مى آید، متن كتاب ‏بخوبى گویاست كه سخنان معصوم است و حتى ضعف راوى و...زیانى به حدیث نمى رساند، بویژه آنكه ‏حدیث درباره احكام نیست و عقل در آن نقش بیشترى دارد.

‏6- “الاختصاص “، ص 216، حدیث مفضل و آفرینش ارواح شیعیان از ائمه (ع ).

‏7- “محمد بن سنان “ در سند روایت مفضل هست و این روایت دلیل اعتبار و منزلت او در نزد امام (ع ) است ‏‏.

‏8- “عیون اخبار الرضا (ع “) ج 1، باب 4، حدیث 29.

‏9- “اصول كافى “، ج 2، كتاب الایمان و الكفر، باب صبر، حدیث 16.

‏10- “معجم رجال الحدیث “، ج 18، ص 302.

‏11- سوره فصلت ، آیه 52..

‏12- سوره اسراء، آیه 85‏

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.