تبیان، دستیار زندگی
وقتى با حدود 500 نفر دیگر هنگام برخاستن از زمین صلوات فرستادیم باورمان شد كه به سوى سفرى در اعماق تاریخ روانیم، پرنده آهنین پس از سه ساعت و نیم و در میان بادهاى شدید و لرزش‏هاى مداوم شب هنگام، در فرودگاه جده به زمین نشست. تشریفات ورود به كشور عربستان، به
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گمشده ای که هرگز ...

کعبه

وقتى با حدود 500 نفر دیگر هنگام برخاستن از زمین صلوات فرستادیم باورمان شد كه به سوى سفرى در اعماق تاریخ روانیم، پرنده آهنین پس از سه ساعت و نیم و در میان بادهاى شدید و لرزش‏هاى مداوم شب هنگام، در فرودگاه جده به زمین نشست. تشریفات ورود به كشور عربستان، به دلیل كندى مأمورین و كمى باجه‏ها، بیش از سه ساعت به طول انجامید و در این فاصله، گوشه سالن از كتاب‏هاى دعا و مفاتیح كه به رغم آنها اسباب دورى از خدا و رسول است آكنده شده بود! براى حجاج قسمت خاصى بنا كرده‏اند كه از قسمت بین المللى كاملاً مجزا است و ارتباطى با فرودگاه اصلى ندارد زیرا حجاج حق ورود به جده را ندارند و فقط مى‏توانند یكبار به مدینه و یكبار به مكه و سپس مجددا به جده و عزیمت بر بازگشت نمایند. محوطه انتظار حجاج پس از بازدید گذرنامه‏ها، بسیار وسیع و شامل بیش از پنجاه چادر هر یك به مساحت بیش از یك جریب است. این كه گفتم «چادر» در واقع تشبیه به چادر است، زیرا سرپوش‏هایى است به بلندى بیش از 50 متر كه بر روى پایه‏هاى عظیمى بنا شده و از دور، هر یك شبیه به چادر صحرانشینان است.

طراحى و ساخت اینها بسیار بدیع و با تكنولوژى بالا صورت گرفته است. از میان ستون‏هاى این خیمه‏ها، هواى خشك تهویه و از سوراخ‎هاى تعبیه شده در آنها به بیرون تراوش و گرماى محیط را مى‏كاهد ...

شام را مى‏خوریم و در انتظار حركت به سوى مدینه چهار ـ پنج ساعتى را در خواب و بیدارى به سر مى‏بریم ساعت سه بعد از نیمه شب، سوار اتوبوسى كه راننده‏اش مصرى بود شدیم و بدون حتى عبور از جده، به طرف مدینة‏النبى حركت كردیم. ما كه جده را ندیدیم ولى كسانى كه دیده‏اند و در آن اقامت گزیده بودند آن را تشبیه به یكى از شهرهاى اروپایى مى‏كنند و مى‏گویند: بافت و حتى بسیارى از مقررات آن، با شهرهاى مذهبى عربستان تفاوت فاحش دارد.

* * * ***

مدینه شهرى است خشك، با زمین سنگلاخ، كه سنگ‏هاى آتشفشانى تا اعماق آن وجود دارد. شهر در محاصره كوه‎هاست و به لحاظ وجود مقادیرى آب، نخلستان‏هاى زیبایى، به ویژه در جنوب آن وجود دارد. آنچه كه موجب رونق و توسعه مدنیّت در آن شده، همانا آثار باقى مانده از پیامبر و اسلام است. شهر در واقع دو قسمت مجزا دارد، قسمتى كه شامل حرم پیامبر اکرم و مسجدالنبى و محوطه اطراف آن، از جمله بازار است و قسمتى دیگر كه زندگى عادى در آن جریان دارد، گرچه زندگى عادى نیز متأثر از زیارت است. وجود ساختمان‎هاى چهار ـ پنج طبقه پراكنده جهت اسكان زائرین فراوان است.

مؤسسات بزرگ حمل و نقل حجاج، تجارتخانه‏هاى مختلف و مؤسسات آب‏رسانى (مدینه شبكه لوله كشى ندارد) حكایت از تأثیر عمیق و ریشه‎دار حج و زیارت در این شهر است. با این حال در پاره‎اى از نقاط شهر، رگه‏هایى از زندگى غربى به وضوح دیده مى‏شود. برخى از خیابان‎ها لوكس و شیك، با مغازه‏هایى شبیه سنگاپور و لباس‎ها و وسایل گران و ساخت آمریكا و انگلیس و مشتریان خاص خود مى‏باشد كه البته معمولاً زائران را به آنها امكان دسترسى نمى‏باشد!

در مدینه زن بى‎حجاب دیده نمى‏شود. زنها همه چادر عربى دارند و اكثر آنها صورت‎بند دارند كه فقط چشم‏هایشان از شكاف آن پیداست و روى آن هم پوشیه مى‏زنند. لباس‎هاى سیاه و دستكش سیاه هم دست مى‏كنند اما معمولاً جوراب به پا ندارند. پوشاندن صورت توسط دختران هم رعایت مى‏شود و فقط وقتى وارد مغازه‏ها مى‏شوند و یا به پزشك مراجعه مى‏كنند پوشیه را كنار مى‏زنند.

یثـرب

شهر مدینه امروز، با زمان پیامبر تفاوت فاحش دارد.

گذشته از تعداد جمعیت و مظاهر تمدن، وسعت امروز مدینه بسیار بیشتر از زمان پیامبر اكرم است. مدینه قبل از پیامبر شهر كوچكى بوده است. با هجرت پیامبر اكرم این شهر مركز حكومت اسلامى شد و شهر در اطراف مسجدالنبى توسعه یافت.

مسجدى كه آن زمان، پیامبر ساخت، بیش از 1200 متر مربع نبود و آن طور كه در تواریخ نوشته‏اند دیوارهاى مسجد از خشت خام و ستون‏هایش از بدنه نخل خرما و سقف آن از الیاف و برگ خرما بوده است. خانه پیامبر و على و زنان پیامبر نیز به صورت اطاق‎هایى در حاشیه شرقى مسجد بوده و در آنها ابتدا به مسجد باز مى‏شده است. در قسمت شمالى مسجد فضایى به صورت بلندى كوتاهى قرار داشته كه فقراى مسلمان (اصحاب صفه) كه خانه و كاشانه نداشته‏اند درون آن زندگى مى‏كرده‏اند.

ستون‎هاى مسجد هر كدام بنا به دلایل خاصى نام گذارى شده‏اند. در قسمت شمال غربى مسجد ارتفاعى بوده كه بلال بالاى آن رفته و نداى اذان سر مى‏داده است.

اكنون از آن مسجد آثارى نیست و به جاى آن، بناهاى عظیم و باشكوهى ساخته شده و توسعه همچنان ادامه دارد. قسمتى از مسجد كه بر مزار قبر پیامبر است داراى گنبد سبز و چند گلدسته است. این قسمت را عثمانیان ساخته و فرم معمارى آن به سبك عثمانى است. در بناى این قسمت رعایت حفظ اثرات مسجد پیامبر شده است؛ مثلاً ارتفاع اذان بلال به شكلى بازسازى شده و ستون‎هاى مسجد پیامبر با رنگ خاصى مشخص شده است.

مدفن پیامبر محصور و محفوظ مانده است و بالاخره قسمت اصحاب صفه به شكل یك سكو ساخته شده است. (گفته مى‏شود منازل پیامبر تا سال 90 هجرى به شكل اولیه بوده كه توسط ولید اموى تخریب گردید و مسجد توسعه یافت).

در صورت پر شدن مسجد مى‏توان با پله برقى به بام مسجد رفت. در محوطه‏هاى اطراف مسجدالنبى بازار و دكاكین تخریب و مناطق وسیعى در طرح توسعه قرار گرفته است. كلیه مناطقى كه از صاحبان آنها خریدارى شده و براى توسعه، به مسجدالنبى اضافه گردیده است، در مجموع معادل مساحت یثرب در زمان پیامبر مى‏باشد؛ یعنى در واقع شهر یثرب تبدیل به مسجد النبى مى‏شود. در قسمت شرق مسجدالنبى، چندین هتل لوكس و چهار ستاره یك تا هفت طبقه قرار دارد، از جمله آنها هتل «الدخیل» است كه بعثه مقام رهبرى در آن واقع است. نزدیك‏ترین هتل به مسجدالنبى كه در منطقه شرق مسجدالنبى و شمال قبرستان بقیع قرار دارد براى جانبازان انقلاب اسلامى ایران اجاره شده است. بازارها و مراكز خرید به طور وسیعى در همین منطقه قرار دارد و انواع و اقسام فروشگاه‏ها از مواد غذائى تا پوشاك و لوازم برقى به فروش مى‏رود.

بازارهاى اطراف مسجدالنبى بیشتر شبیه بازارهاى اطراف حرم، در شهر مشهد مقدس است و كیفیت و قیمت اجناس عموما در حدى است كه بتواند زائرین را پوشش دهد.

اجناس عموما ساخت چین، تایوان، هنگ‏كنگ، تایلند، مالزى و اندونزى و در درجه بعد ساخت تركیه، هند و پاكستان است. شاید 90% اجناس، حتى اجناسى كه جنبه مذهبى دارد: مثل ساعت اذان‎گو و تسبیح و سجاده، ساخت كشورهاى غیر اسلامى است و این مطلب كه «بازار مسلمین در قبضه غیر مسلمین است»، نكته‎اى است كه سخت حائز اهمیت مى‏باشد. بدیهى است هیچ آثار و نشانى از ایران در این بازارها دیده نمى‏شود.

بازارهاى مكه و مدینه در تمام اوقات سال؛ به ویژه در ایام حج رونق دارد و فروشندگان بر حسب ضرورت، غالبا به زبان‎هاى فارسى، تركى، اردو و مالزیایى آشنایى دارند. مغازه‎دارها، اگر سرشان شلوغ باشد اصلاً اهل چانه زدن نیستند و آنگاه كه سرشان خلوت مى‏شود، حجاج ایرانى و غیر ایرانى را با اصرار و الحاح، به داخل مغازه مى‏كشانند و دقایق طولانى را به بحث و چانه زدن مى‏گذرانند!

دولت سعودى شدیدا تلاش مى‏كند مكه و مدینه را به صورت دو شهر كاملاً مذهبى حفظ نماید و در این راه، از هر گونه سرمایه گذارى دریغ نمى‏ورزد. این امر علاوه بر آن كه براى حفظ حیثیت رژیم سعودى كه مدعى پرچمدار اسلام واقعى در جهان است ضرورت دارد، احتمالاً برخى روابط و مسائل اجتماعى را نیز اصلاح مى‏نماید. در مدینه حجاب زنان خوب رعایت مى‏شود و از فیلم‎هاى پورنوگرافیك و تصاویر مستهجن و رواج ویدئو در معابر و حركات زننده مردان و زنان و معاشرت ناسالم، كمتر اثرى دیده مى‏شود. از سوى دیگر، از لوازم تفریحى عمومى براى جوانان، مثل سینما و كلوپ‏هاى شبانه و قمارخانه و تئاتر و غیره كه در غرب به شدت رایج است نیز خبرى نیست. این واقعیت را نباید نادیده گرفت كه مراقبت و حفظ ظاهر در اجتماع مكه و مدینه، زمینه را براى رشد فساد كاهش مى‏دهد، زیرا مناظره مهیّج و ترغیب كننده به فساد، وجود ندارد، اما درمان و جلوگیرى از مفاسد اجتماعى در همه جوامع، به رشد فرهنگ و ایمان و عدم وجود تبعیضات اجتماعى و همچنین حضور مردم در صحنه سیاسى اجتماعى و آموزشى عمیق بستگى دارد.

حضور پلیس در همه جا چشمگیر است، مثل همه جاى دنیا سه نوع پلیس، «عادى یونیفرم پوش»، «بدون یونیفرم و اسلحه»، «فقط با دشداشه و بى‏سیم» و «پلیس مخفى» كه بیشتر وظیفه خبررسانى و گاه سرپرستى را بر عهده دارد، در شهر و حرم دیده مى‏شود. معمولاً در ساعات شلوغ و به ویژه مواقع تجمعات، از نیروهاى مسلح كماندویى نیز براى گشت استفاده مى‏شود. مراقبت پلیس جدى است، لیكن بناى كارشان بر آرام بودن و حفظ آرامش است و از شلوغ كارى و ماجراجویى به شدت پرهیز مى‏كنند. خوشبختانه زائرین و مردم مدینه و مهاجران نیز رعایت مى‏كنند و نزاع و بدرفتارى با مشتریان، قاچاق مواد مخدر كه مجازات مرگ دارد و دزدى، به نسبت جمعیت و بافت جمعیتى، بسیار كم به چشم مى‏خورد.

گر چه وهابیان بنا بر اعتقادات خود، اطاعت از امر ملك فهد را واجب مى‏دانند و حكومت نیز مقتدرانه عمل مى‏كند، لیكن كمتر عكسى از ملك فهد در خیابان‎ها و دكاكین دیده مى‏شود و فقط در هتل‏هاى مهم و ادارات، عكس‎هاى ملك فهد و ولیعهد و ... دیده مى‏شود.

خلقى عظیم در جوار خاك‏نشین ملكوت

اگر كسى بخواهد همه اقوام و ملل جهان را ببیند، عملاً ممكن نیست و اگر كسانى هم بخواهند همه اقوام و ملل جهان را در یك نقطه گرد آورند، امر بسیار مشكلى است اما اینك اسلام كه روزى پیروان آن تنها محمد صلی الله علیه و آله و همسرش و پسر عمّش (على) بودند، میلیون‎ها پیرو از قبائل و اقوام و ملل مختلف دارد، كه برخى از آنان، هر سال با علاقه، خود را به این مكان مى‏رسانند تا زیارت آثار پیامبر و حج خانه خدا كنند. وقتى بعد از نماز، مردم از درهاى مسجدالنبى بیرون مى‏ریزند، چیزهایى مى‏بینى كه حتى تصور آن هم در فكر انسان نمى‏گنجد.

سودانى‏ها با هیكل‏هاى درشت و سیاه و صورت‎هاى چاق و گرد و عمامه‏هاى بزرگ و پیچ در پیچ.

نیجرى‏ها با صورت‎هایى مشكىِ مشكى، و چشمان سفید و كلاه رنگ و وارنگ و لباس‎هاى دراز فیروزه‏اى، اكثرا جوان و تركه‏اى.

مالزى‏ها و اندونزی‎ها با كلاه‎هاى سیاه و نیز با چشم‎هاى بادامى و هیكل‏هاى ریزه میزه و زن‎هایشان با مقنعه‏هاى سفید بسیار بزرگ، و آرام، انگار كه در دنیا هیچ خبرى نیست! با كیفى كوچك به گردن.

عرب‎ها ریز و درشت، با دشداشه‏هاى سفید و چفیه‏هاى سفید یا سرخ، برخى با عقال و برخى بدون عقال.

پیرمردهاى هندى با كلاهى كوچك شبیه جواهر لعل نهرو، دراز و استخوانى با ریشى دراز اما محترمانه.

پاكستانى‏ها و كشمیرى‏ها شبیه ایرانى‏ها اما سیاه‏تر با پیراهن‏هاى دراز و چاك‏دار.

ترك‎ها با لباس‎هاى متحدالشكل، كت و شلوار كرمى با كیفى به همان رنگ و پارچه به گردن آویزان كرده‏اند. دسته دسته تركى حرف مى‏زنند و آرام آرام حركت مى‏كنند.

کعبه

و بالاخره ایرانى‏ها، زن‎ها چادر به سر با علامت كاروان خود و مردها با لباس‎هاى معمولى و باز هم اقوام دیگر، از دراز دراز تا كوچك كوچك، كلاه‎ها متنوع، لباس‏ها عجیب، حركات مختلف. حركت، سكون و باز هم حركت، انگار كه مؤمنین و اصحاب پیامبر آمده‏اند تا در مقابل این خاك‏نشین ملكوت، رژه بروند. وقتى در صف نماز مى‏ایستى باز هم احساس مى‏كنى كه رسول خدا این خلق عظیم را به نیایش خدا فرا خوانده است، یكى دست به سینه گذارده است، یكى در روى شكم محكم چسبانده است و شیعه‏ها و مالكى‏ها هم دست‎ها را رها كرده‏اند. صفوف مرتب و كلام خدا در سكوت مطلق طنین انداز است. به ركوع مى‏روى در سمت راست خود پاى كوچك و سفیدى را مى‏بینى و در سمت چپ پاى سیاه و كلفت صحرانشین! وقتى ایستاده‏اى و اینها از كنارت مى‏گذرند صداها نامفهوم است، آهنگ كلام‏ها ناآشناست، هر كسى به زبانى سخن مى‏گوید، عربى، آفریقایى و بعد فارسى، تركى و ... زبان‎هایى كه نمى‏فهمى چه مى‏گویند! اما احساس مى‏كنى همانطور كه سنگریزه‏ها و جمادات تسبیح خداوند را مى‏كنند، انگار این آیات الهى كه از پرتو نور نبوى تشعشع یافته‏اند، خدا را تسبیح مى‏كنند. بسیارى از این فرق‏ها و تفاوت‎ها ناشى از محیط است. آیا این نشان نمى‏دهد كه خداوند درون انسان‎ها و قلب‎هایشان را یكسان آفریده است؟ هنوز لباس‏ها در تن‏هاست و تمایزها مشخص.

كدامشان زودتر به میقات مى‏رسند؟!

امروز صبح جماعتى از حجاج را دیدم كه كنار دیوارى روى مقواها خوابیده بودند و باران شبانگاهى زیرانداز و رواندازهایشان را خیس كرده بود، و باز هم امروز عصر دیدم كه كامیون ده چرخى كیف‎هاى سامسونت كاروان كویتى‏ها را بار مى‏زند. كدامیك زودتر به میقات مى‏روند و كدام‏شان هاجروار در دامان خداوند مى‏خسبند ؟!

زائران ایرانى در شهر پیامبر اکرم

چهره ایرانى‏ها در بین ملل دیگر، متمایز است و از دور داد مى‏زند. از همه جاى ایران آمده‏اند، بیشتر مردها با شلوار و پیراهن معمولى هستند و گاهى هم عرب‏هاى خوزستانى با دشداشه و كردها با لباس كردى، و زن‎ها هم همگى چادر كُدرى به سر كه آرم كاروان را پشت سرشان دوخته یا سنجاق كرده‏اند. البته شمالى‏ها اكثرا چادرشان را هم پشت گردن‎شان گره مى‏زنند و انگار كه به شالیزار آمده‏اند جسور و محكم راه مى‏روند.

همین طور كه به مغازه‏ها نگاه مى‏كنى مى‏فهمى كه پرو پا قرص‎ترین مشتری‎ها ایرانی‎ها و بعد ترك‎ها و بعد اقوام دیگر هستند. دسته دسته و اكثرا با همراهى یك مرد مشغول ورانداز كردن پارچه‏ها و روبالشی‎ها و ... بعد چانه و چانه و چانه. مغازه‎دارها هم در معامله با ایرانی‎ها استاد شده‏اند از اول قیمت‏ها را سه برابر مى‏گویند و بعد كه چانه‏ها زده شد قدرى ناز مى‏كنند و بالاخره ... معامله تمام! اینطور كه من فهمیده‏ام لوازم الكترونیكى و برقى قیمتش حداقل 20% بیشتر از ایران است تنها چیزى كه مى‏شود خرید لباس‎هاى حاضر و آماده و پارچه است كه ممكن است قیمت آن یكسان و یا كمى ارزان‎تر از تهران باشد. اكثریت همین نظریات را بیان مى‏كنند ولى باز هم خرید مى‏كنند. عطش بى پایان خرید، مشخصه بزرگ ایرانی‎هاست كه گاه همه چیز، حتى عبادت را تحت تأثیر قرار مى‏دهد. هنگام نماز كه بنا بر سنت عمومى، همه جا بسته مى‏شود ایرانی‎ها آخرین كسانى هستند كه از مغازه‏ها خارج مى‏شوند و گاه مغازه‎دار چراغ را خاموش و عازم مسجد است كه باز گروهى از ایرانی‎ها سر مى‏رسند و به داخل مغازه سرك مى‏كشند!

تركیب سنى ایرانى‏ها هم جالب است، برخى كشورها در این زمینه سیاست گذارى مشخصى كرده‏اند، مثلاً نیجرى‏ها اكثرا زیر 40 سال و غالبا جوان هستند و یا ترك‏ها بین 55 ـ 40 سال و همگى سالم و قبراق، ما در این زمینه افراط و تفریط كرده‏ایم. تركیب سنى ایرانی‎ها از 18 ساله تا 90 ساله است و این را هم بگویم كه بدون تردید بالاترین سنین و مریض‏ترین و در یك كلام علیل‏ترین حاجی‎ها در بین ایرانی‎هاست. عده قابل توجهى از حجاج عادى ایرانى با ویلچر حركت مى‏كنند، بعضى امراض مزمن حتى سرطان، رماتیسم و آرتروز و نابینایى كامل دارند. خلاصه به همین دلیل هم بزرگ‏ترین و عظیم‏ترین و پر خرج‏ترین تشكیلات درمانى و بهداشتى را ایران ایجاد كرده است و همیشه هم مشكلات وجود دارد.

از همه این حرف‎ها كه بگذریم بالاخره حاجى‏ها دو دسته واضح هستند دسته‎اى كه بیشتر وقت خود را صرف تماشاى معابر و دكاكین و ماشین‏ها و صحبت‏هاى بى سر و ته مى‏كنند و دسته‎اى كه عبادت و نماز جماعت و دعا و حضور قلب و معراج قلوب را سرلوحه كار خود كرده‏اند. گرچه به نظر مى‏رسد كه اینجا وقت زیاد است ولى طلوع و غروب خورشید دست ما نیست و تا چشم باز كنى در فرودگاه جده منتظر بازگشتى!

هر كسى به زبانى مى‏خواند و اشك مى‏ریزد

دیشب كه از كنار حرم حضرت رسول مى‏گذشتم، درها بسته بود (از ساعت 9 شب تعطیل مى‏كنند) و نگهبان‎ها پاس مى‏دادند، مردى از اهالى تركیه دو مترى دیوارها ایستاده بود و چندان بلند بلند خطاب به رسول الله‏ فریاد مى‏زد كه شبیه به دعا نبود.

مى‎گویند این دعاها زودتر اجابت مى‏شود؛ زیرا همراه با اصرار و خواستن است. ایرانى‏ها شب‏ها از ساعت یازده به بعد در اطراف حرم پیامبر و بقیع دسته دسته جمع مى‏شوند و سوزناك و حزن انگیز دعا مى‏خوانند. رسول خدا فرمود: «دعا مغز عبادت است.»

عرب‏ها هم مى‏آیند، ترك‏ها به تركى، پاكستانى‏ها به پاكستانى و افغانى‏ها به فارسى ناله مى‏كنند. انسان احساس مى‏كند در این فضا كه میلیاردها ریال براى ساختمان‎ها و تجملات خرج شده، خاك است كه شفاعت مى‏كند.

اهل سنت و حضور در مسجد و نماز جماعت

اهمیت و شتابى كه اهل تسنن و عرب‏ها براى خواندن نماز، به «جماعت» دارند، بدون تردید از سنت‏هاى نبوى و الگویى براى تمام مسلمانان است. نمازها را در پنج وقت مى‏خوانند. نماز عصر را حدود ساعت چهار عصر و نماز عشاء را حدود ساعت 30/8 (احتمالاً زمستان‏ها زودتر). وقتى اذان از بلندگو پخش مى‏شود ده دقیقه صبر مى‏كنند. در این ده دقیقه مغازه‏ها همه تعطیل مى‏كنند، دستفروش‏ها بساطشان را جمع مى‏كنند. بسیارى از ماشین‎ها حتى در محل توقف ممنوع پارك مى‏كنند و حركت به سمت مساجد شروع مى‏شود ... .

به جز مسجدالنبى و مسجد بلال كه بارها در آن نماز گزاردیم، حدود ده مسجد دیگر را هم در مدینه دیدیم.

آنها براى سادگى و پاگیزگى مسجد اهمیت قائلند.

مساجد را زینت نمى‏كنند و غالبا كف آن را با موكتى كه محل گذاردن پاها را مشخص مى‏كند، فرش مى‏كنند. مساجد را تمیز نگه مى‏دارند و معمولاً به دلیل شستن پاها هنگام وضو و شستن موكت‏ها هر چند وقت یكبار و استعمال مختصرى عطر، بوى بد و زننده پا در آن استشمام نمى‏شود. مسجدى كه نهایت سعى در تزئین آن انجام شده، قسمت‏هاى توسعه یافته مسجدالنبى است كه به دلیل اثرات حیثیتى و سیاسى براى دولت سعودى مى‏باشد؛ زیرا دولت سعودى خود را پرده‎دار كعبه و خادم حرمین مى‏داند.

مسجد در زمان رسول الله‏ نه تنها محلى براى گزاردن نماز بلكه كانون بزرگ سیاسى عقیدتى بوده است. رسول خدا در كنار ستون وفود هیأت‏هاى مختلف و سران مذاهب را پذیرفته و در كنار ستون تهجّد نماز شب بجاى مى‏آورد.

در كنار ستون سریر استراحت نموده و به سؤالات مردم پاسخ مى‏گفت. مهاجرین نیز در كنار ستونى به همین نام اجتماع كرده و مذاكره مى‏نمودند. تجمع اصحاب صفه نیز در كنار مسجد صورت مى‏گرفت. امروز در مساجد مكه و مدینه این سنّت‎ها منسوخ شده است و تنها كارى كه در آنها صورت مى‏گیرد، انجام پنج وعده نماز جماعت مى‏باشد. البته گاهى پس از نماز مغرب سؤال و جواب در محدوده احكام حج و نماز نیز صورت مى‏گیرد اما در مجموع نهایت دقت به عمل مى‏آید تا وارد مسائل سیاسى، به خصوص مسائل مربوط به آمریكا و غرب نشود و بحث‏هاى اجتماعى و فرهنگى هم انجام نگیرد. در قنوت كه یكى دو سالى است میان آنها مد شده و در آخرین ركعت نماز مغرب خوانده مى‏شود، معمولاً امام جماعت حدود ده دقیقه دعا مى‏خواند (این دعا امسال در همه مساجد راجع به بوسنى و هرزگوین است) و مقدارى هم دعا به مؤمنان و نفرین به مشركان و كافران مى‏گویند كه كلیّات است و مصادیق آن معلوم نیست ولیكن سخنى از اسرائیل و كشمیر و هند و هزار جاى دیگر كه مسلمان‎ها در آنجاها زیر ستم هستند، گفته نمى‏شود. در نماز جمعه هم كه عملاً در همه مساجد برگزار مى‏شود؛

اولاً ـ خطبه‏ها كوتاه است و حداكثر سه ربع بیشتر به طول نمى‏انجامد.

ثانیا ـ بیشتر مضامین فقهى و اخلاقى به خصوص راجع به حج بحث مى‏شود و باز هم دقت مى‏شود از حرف‎هاى آن چنانى پرهیز شود. بر اثر فتاوى حضرت امام و سایر مراجع حضور ایرانیان در صفوف نماز جماعات، از سال‎هاى قبل به مراتب بیشتر است ولى هنوز هم گاه شاهد دیر آمدن هموطنان و یا حضور در صفوف عقب و كاهلى آنان هستیم. یك روز پس از نماز، ایرانیان را كه به طور فرادى (تك) نماز مى‏خواندند شمردم 30 نفر بودند!

بقیع؛ مدفن انسان‏هاى پاك

اینجا هزاران انسان پاك را در خود جاى داده است. چهار تن از امامان شیعه، زنان پیامبر، شهداى اُحُد، امّ البنین همسر حضرت على، صدها تن از حافظین قرآن و چند هزار تن از شهداى تهاجم یزید به شهر مدینه، از جمله دفن شدگان در آن هستند. بقیع قطعه زمین بزرگى است كه چند خیابان خاكى، با كناره‏هاى سیمانى، در آن كشیده شده است. قسمت‏هاى ناهموار زیاد دارد. اطراف قبر امامان شیعه را هم مثل باغچه، یك كناره سیمانى كشیده‏اند، همه قبرها به اندازه یك وجب از زمین بلندتر است؛ یعنى قدرى خاك روى آن كپه كرده‏اند و دو تكه سنگ نیز روى سر و ته آن گذارده‏اند، بدون هیچ نام و نشانى وقتى از اهل مدینه یك نفر فوت مى‏كند پس ازنماز مغرب، نماز میت مى‏خوانند و بعد زیر تابوت را گرفته به قبرستان مى‏برند. ظرف یك ربع ساعت جنازه را دفن كرده رویش خاك مى‏ریزند و سپس در مدخل گورستان همه مشایعین با بستگان دست مى‏دهند و بعد همه به خانه‏هاى خود مى‏روند. و دیگر همه چیز تمام مى‏شود از پخش خرما و نشستن بر سر گور، برگزارى مجلس فاتحه و غیره خبرى نیست! فقط گاهى در انتهاى نماز جماعت در مساجد، نماز رحمت و مغفرت براى مردگان خوانده مى‏شود. زنان را نیز به گورستان راهى نیست.

بر فراز تپه‏هاى خاك و در كناره گور ائمه ـ علیهم السلام ـ چند پلیس ایستاده و مراقب اوضاع مى‏باشند، پلیس‎هایى كه لباس عربى به تن دارند نیز در اطراف پرسه مى‏زنند، اینها غالبا تذكرات ایدئولوژى به هندى‏ها و پاكستانى‏ها می‎دهند. اما كسى با ایرانى‏ها بحث نمى‏كند، فقط مراقبت مى‏كنند كه نزدیك قبرها نیایند. مردم دسته دسته یا تنها در كناره‏ها و یا روبروى مزار ائمه و شهدا نشسته و یا ایستاده‏اند. آفتاب گرم صبحگاهى همه جا را پوشانده و غبار ناشى از تردد، به هوا برخاسته است. بعضى دعا و عدّه‏اى قرآن مى‏خوانند و برخى آهسته در خویش مى‏گریند. در بقیع حتى یك درخت كه بتوان لحظه‎اى زیر سایه آن آسود وجود ندارد. فقط خاك است كه بر سر زائران فرود مى‏آید. روحانى ایرانى با دو عرب بحرینى همدیگر را در آغوش گرفته و مى‏گریند. به بیرون مى‏آیم، در آستانه در ورودى، مداحى از اهواز زن‎ها و مردها را جمع كرده و مصیبت حضرت زهرا را مى‏خواند. مردم سخت مى‏گریند. وقتى شب‎ها از كنار بقیع رد مى‏شوى، در پشت نرده‏هاى آن و در تاریكى، زن‏ها و مردها را مى‏بینى كه بقیع را مى‏نگرند و آرام آرام اشك مى‏ریزند. گاهى هم بعضى كه صداى خوبى دارند آرام اشعارى ترنّم مى‏كنند.

مدینه شهرى است كه على رغم مدنیت جدید و محو آثار پیامبر و تلاش براى تغییر چهره آن، روح را به زمان رسول خدا مى‏كشاند، مساجد مختلفى كه در نقاط مختلف آن هستند، مسجد پیامبر، حرم پیامبر، آثار شهداى احد، بقیع، نخلستان‎هاى اطراف آن، كوه‎هایى كه از دور به شبح سیاهى شبیه هستند، و آرامشى كه در شهر وجود دارد، انسان را به حضور بیشتر در آن علاقمند مى‏كند اما ...

گمشده‏اى كه هرگز ...

زائرین كه روزها و شب‎ها را در آن سپرى مى‏كنند و به همه جا، خیابان‎ها، بازارها، حرم، مساجد، نخلستان‎ها و یا بقیع سر مى‏كشند، دنبال گمشده‎اى هستند كه هرگز آن را نمى‏یابند، و آن مزار فاطمه دختر پیامبر است. به راستى فاطمه در كجا مدفون است و چرا مدفن او مشخص نیست؟ هر كسى حدسى مى‏زند و چندین نقطه به عنوان مدفن فاطمه مطرح است. همه مى‏دانیم كه مدفن فاطمه را على، حسن و حسین و شاید همه امامان شیعه مى‏دانسته‏اند. اما هرگز محل آن افشا نشد. این راز هرگز آشكار نخواهد شد، زیرا فاطمه نخواسته است. گویى فاطمه كه پس از مرگ پدر، غمناك و حزین، شاهد حزن آورترین صحنه‏هاى تاریخ اسلام بوده است، با مرگ زودرس و پنهان كردن خود، خواسته است فریاد در گلوى خویش را براى همیشه، براى همه عصرها و براى همه نسل‏ها به میراث گذارد.

منبع:

مجله میقات حج، شماره 11 ، سید مسیح هاشمى

پیوند به :

دعوت فراموش نشدنی

قربانی نفس

وعده وصل

در آرزوی دو قطره اشک

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.