گمشده ای که هرگز ...
وقتى با حدود 500 نفر دیگر هنگام برخاستن از زمین صلوات فرستادیم باورمان شد كه به سوى سفرى در اعماق تاریخ روانیم، پرنده آهنین پس از سه ساعت و نیم و در میان بادهاى شدید و لرزشهاى مداوم شب هنگام، در فرودگاه جده به زمین نشست. تشریفات ورود به كشور عربستان، به دلیل كندى مأمورین و كمى باجهها، بیش از سه ساعت به طول انجامید و در این فاصله، گوشه سالن از كتابهاى دعا و مفاتیح كه به رغم آنها اسباب دورى از خدا و رسول است آكنده شده بود! براى حجاج قسمت خاصى بنا كردهاند كه از قسمت بین المللى كاملاً مجزا است و ارتباطى با فرودگاه اصلى ندارد زیرا حجاج حق ورود به جده را ندارند و فقط مىتوانند یكبار به مدینه و یكبار به مكه و سپس مجددا به جده و عزیمت بر بازگشت نمایند. محوطه انتظار حجاج پس از بازدید گذرنامهها، بسیار وسیع و شامل بیش از پنجاه چادر هر یك به مساحت بیش از یك جریب است. این كه گفتم «چادر» در واقع تشبیه به چادر است، زیرا سرپوشهایى است به بلندى بیش از 50 متر كه بر روى پایههاى عظیمى بنا شده و از دور، هر یك شبیه به چادر صحرانشینان است.
طراحى و ساخت اینها بسیار بدیع و با تكنولوژى بالا صورت گرفته است. از میان ستونهاى این خیمهها، هواى خشك تهویه و از سوراخهاى تعبیه شده در آنها به بیرون تراوش و گرماى محیط را مىكاهد ...
شام را مىخوریم و در انتظار حركت به سوى مدینه چهار ـ پنج ساعتى را در خواب و بیدارى به سر مىبریم ساعت سه بعد از نیمه شب، سوار اتوبوسى كه رانندهاش مصرى بود شدیم و بدون حتى عبور از جده، به طرف مدینةالنبى حركت كردیم. ما كه جده را ندیدیم ولى كسانى كه دیدهاند و در آن اقامت گزیده بودند آن را تشبیه به یكى از شهرهاى اروپایى مىكنند و مىگویند: بافت و حتى بسیارى از مقررات آن، با شهرهاى مذهبى عربستان تفاوت فاحش دارد.
* * * ***
مدینه شهرى است خشك، با زمین سنگلاخ، كه سنگهاى آتشفشانى تا اعماق آن وجود دارد. شهر در محاصره كوههاست و به لحاظ وجود مقادیرى آب، نخلستانهاى زیبایى، به ویژه در جنوب آن وجود دارد. آنچه كه موجب رونق و توسعه مدنیّت در آن شده، همانا آثار باقى مانده از پیامبر و اسلام است. شهر در واقع دو قسمت مجزا دارد، قسمتى كه شامل حرم پیامبر اکرم و مسجدالنبى و محوطه اطراف آن، از جمله بازار است و قسمتى دیگر كه زندگى عادى در آن جریان دارد، گرچه زندگى عادى نیز متأثر از زیارت است. وجود ساختمانهاى چهار ـ پنج طبقه پراكنده جهت اسكان زائرین فراوان است.
مؤسسات بزرگ حمل و نقل حجاج، تجارتخانههاى مختلف و مؤسسات آبرسانى (مدینه شبكه لوله كشى ندارد) حكایت از تأثیر عمیق و ریشهدار حج و زیارت در این شهر است. با این حال در پارهاى از نقاط شهر، رگههایى از زندگى غربى به وضوح دیده مىشود. برخى از خیابانها لوكس و شیك، با مغازههایى شبیه سنگاپور و لباسها و وسایل گران و ساخت آمریكا و انگلیس و مشتریان خاص خود مىباشد كه البته معمولاً زائران را به آنها امكان دسترسى نمىباشد!
در مدینه زن بىحجاب دیده نمىشود. زنها همه چادر عربى دارند و اكثر آنها صورتبند دارند كه فقط چشمهایشان از شكاف آن پیداست و روى آن هم پوشیه مىزنند. لباسهاى سیاه و دستكش سیاه هم دست مىكنند اما معمولاً جوراب به پا ندارند. پوشاندن صورت توسط دختران هم رعایت مىشود و فقط وقتى وارد مغازهها مىشوند و یا به پزشك مراجعه مىكنند پوشیه را كنار مىزنند.
یثـرب
شهر مدینه امروز، با زمان پیامبر تفاوت فاحش دارد.
گذشته از تعداد جمعیت و مظاهر تمدن، وسعت امروز مدینه بسیار بیشتر از زمان پیامبر اكرم است. مدینه قبل از پیامبر شهر كوچكى بوده است. با هجرت پیامبر اكرم این شهر مركز حكومت اسلامى شد و شهر در اطراف مسجدالنبى توسعه یافت.
مسجدى كه آن زمان، پیامبر ساخت، بیش از 1200 متر مربع نبود و آن طور كه در تواریخ نوشتهاند دیوارهاى مسجد از خشت خام و ستونهایش از بدنه نخل خرما و سقف آن از الیاف و برگ خرما بوده است. خانه پیامبر و على و زنان پیامبر نیز به صورت اطاقهایى در حاشیه شرقى مسجد بوده و در آنها ابتدا به مسجد باز مىشده است. در قسمت شمالى مسجد فضایى به صورت بلندى كوتاهى قرار داشته كه فقراى مسلمان (اصحاب صفه) كه خانه و كاشانه نداشتهاند درون آن زندگى مىكردهاند.
ستونهاى مسجد هر كدام بنا به دلایل خاصى نام گذارى شدهاند. در قسمت شمال غربى مسجد ارتفاعى بوده كه بلال بالاى آن رفته و نداى اذان سر مىداده است.
اكنون از آن مسجد آثارى نیست و به جاى آن، بناهاى عظیم و باشكوهى ساخته شده و توسعه همچنان ادامه دارد. قسمتى از مسجد كه بر مزار قبر پیامبر است داراى گنبد سبز و چند گلدسته است. این قسمت را عثمانیان ساخته و فرم معمارى آن به سبك عثمانى است. در بناى این قسمت رعایت حفظ اثرات مسجد پیامبر شده است؛ مثلاً ارتفاع اذان بلال به شكلى بازسازى شده و ستونهاى مسجد پیامبر با رنگ خاصى مشخص شده است.
مدفن پیامبر محصور و محفوظ مانده است و بالاخره قسمت اصحاب صفه به شكل یك سكو ساخته شده است. (گفته مىشود منازل پیامبر تا سال 90 هجرى به شكل اولیه بوده كه توسط ولید اموى تخریب گردید و مسجد توسعه یافت).
در صورت پر شدن مسجد مىتوان با پله برقى به بام مسجد رفت. در محوطههاى اطراف مسجدالنبى بازار و دكاكین تخریب و مناطق وسیعى در طرح توسعه قرار گرفته است. كلیه مناطقى كه از صاحبان آنها خریدارى شده و براى توسعه، به مسجدالنبى اضافه گردیده است، در مجموع معادل مساحت یثرب در زمان پیامبر مىباشد؛ یعنى در واقع شهر یثرب تبدیل به مسجد النبى مىشود. در قسمت شرق مسجدالنبى، چندین هتل لوكس و چهار ستاره یك تا هفت طبقه قرار دارد، از جمله آنها هتل «الدخیل» است كه بعثه مقام رهبرى در آن واقع است. نزدیكترین هتل به مسجدالنبى كه در منطقه شرق مسجدالنبى و شمال قبرستان بقیع قرار دارد براى جانبازان انقلاب اسلامى ایران اجاره شده است. بازارها و مراكز خرید به طور وسیعى در همین منطقه قرار دارد و انواع و اقسام فروشگاهها از مواد غذائى تا پوشاك و لوازم برقى به فروش مىرود.
بازارهاى اطراف مسجدالنبى بیشتر شبیه بازارهاى اطراف حرم، در شهر مشهد مقدس است و كیفیت و قیمت اجناس عموما در حدى است كه بتواند زائرین را پوشش دهد.
اجناس عموما ساخت چین، تایوان، هنگكنگ، تایلند، مالزى و اندونزى و در درجه بعد ساخت تركیه، هند و پاكستان است. شاید 90% اجناس، حتى اجناسى كه جنبه مذهبى دارد: مثل ساعت اذانگو و تسبیح و سجاده، ساخت كشورهاى غیر اسلامى است و این مطلب كه «بازار مسلمین در قبضه غیر مسلمین است»، نكتهاى است كه سخت حائز اهمیت مىباشد. بدیهى است هیچ آثار و نشانى از ایران در این بازارها دیده نمىشود.
بازارهاى مكه و مدینه در تمام اوقات سال؛ به ویژه در ایام حج رونق دارد و فروشندگان بر حسب ضرورت، غالبا به زبانهاى فارسى، تركى، اردو و مالزیایى آشنایى دارند. مغازهدارها، اگر سرشان شلوغ باشد اصلاً اهل چانه زدن نیستند و آنگاه كه سرشان خلوت مىشود، حجاج ایرانى و غیر ایرانى را با اصرار و الحاح، به داخل مغازه مىكشانند و دقایق طولانى را به بحث و چانه زدن مىگذرانند!
دولت سعودى شدیدا تلاش مىكند مكه و مدینه را به صورت دو شهر كاملاً مذهبى حفظ نماید و در این راه، از هر گونه سرمایه گذارى دریغ نمىورزد. این امر علاوه بر آن كه براى حفظ حیثیت رژیم سعودى كه مدعى پرچمدار اسلام واقعى در جهان است ضرورت دارد، احتمالاً برخى روابط و مسائل اجتماعى را نیز اصلاح مىنماید. در مدینه حجاب زنان خوب رعایت مىشود و از فیلمهاى پورنوگرافیك و تصاویر مستهجن و رواج ویدئو در معابر و حركات زننده مردان و زنان و معاشرت ناسالم، كمتر اثرى دیده مىشود. از سوى دیگر، از لوازم تفریحى عمومى براى جوانان، مثل سینما و كلوپهاى شبانه و قمارخانه و تئاتر و غیره كه در غرب به شدت رایج است نیز خبرى نیست. این واقعیت را نباید نادیده گرفت كه مراقبت و حفظ ظاهر در اجتماع مكه و مدینه، زمینه را براى رشد فساد كاهش مىدهد، زیرا مناظره مهیّج و ترغیب كننده به فساد، وجود ندارد، اما درمان و جلوگیرى از مفاسد اجتماعى در همه جوامع، به رشد فرهنگ و ایمان و عدم وجود تبعیضات اجتماعى و همچنین حضور مردم در صحنه سیاسى اجتماعى و آموزشى عمیق بستگى دارد.
حضور پلیس در همه جا چشمگیر است، مثل همه جاى دنیا سه نوع پلیس، «عادى یونیفرم پوش»، «بدون یونیفرم و اسلحه»، «فقط با دشداشه و بىسیم» و «پلیس مخفى» كه بیشتر وظیفه خبررسانى و گاه سرپرستى را بر عهده دارد، در شهر و حرم دیده مىشود. معمولاً در ساعات شلوغ و به ویژه مواقع تجمعات، از نیروهاى مسلح كماندویى نیز براى گشت استفاده مىشود. مراقبت پلیس جدى است، لیكن بناى كارشان بر آرام بودن و حفظ آرامش است و از شلوغ كارى و ماجراجویى به شدت پرهیز مىكنند. خوشبختانه زائرین و مردم مدینه و مهاجران نیز رعایت مىكنند و نزاع و بدرفتارى با مشتریان، قاچاق مواد مخدر كه مجازات مرگ دارد و دزدى، به نسبت جمعیت و بافت جمعیتى، بسیار كم به چشم مىخورد.
گر چه وهابیان بنا بر اعتقادات خود، اطاعت از امر ملك فهد را واجب مىدانند و حكومت نیز مقتدرانه عمل مىكند، لیكن كمتر عكسى از ملك فهد در خیابانها و دكاكین دیده مىشود و فقط در هتلهاى مهم و ادارات، عكسهاى ملك فهد و ولیعهد و ... دیده مىشود.
خلقى عظیم در جوار خاكنشین ملكوت
اگر كسى بخواهد همه اقوام و ملل جهان را ببیند، عملاً ممكن نیست و اگر كسانى هم بخواهند همه اقوام و ملل جهان را در یك نقطه گرد آورند، امر بسیار مشكلى است اما اینك اسلام كه روزى پیروان آن تنها محمد صلی الله علیه و آله و همسرش و پسر عمّش (على) بودند، میلیونها پیرو از قبائل و اقوام و ملل مختلف دارد، كه برخى از آنان، هر سال با علاقه، خود را به این مكان مىرسانند تا زیارت آثار پیامبر و حج خانه خدا كنند. وقتى بعد از نماز، مردم از درهاى مسجدالنبى بیرون مىریزند، چیزهایى مىبینى كه حتى تصور آن هم در فكر انسان نمىگنجد.
سودانىها با هیكلهاى درشت و سیاه و صورتهاى چاق و گرد و عمامههاى بزرگ و پیچ در پیچ.
نیجرىها با صورتهایى مشكىِ مشكى، و چشمان سفید و كلاه رنگ و وارنگ و لباسهاى دراز فیروزهاى، اكثرا جوان و تركهاى.
مالزىها و اندونزیها با كلاههاى سیاه و نیز با چشمهاى بادامى و هیكلهاى ریزه میزه و زنهایشان با مقنعههاى سفید بسیار بزرگ، و آرام، انگار كه در دنیا هیچ خبرى نیست! با كیفى كوچك به گردن.
عربها ریز و درشت، با دشداشههاى سفید و چفیههاى سفید یا سرخ، برخى با عقال و برخى بدون عقال.
پیرمردهاى هندى با كلاهى كوچك شبیه جواهر لعل نهرو، دراز و استخوانى با ریشى دراز اما محترمانه.
پاكستانىها و كشمیرىها شبیه ایرانىها اما سیاهتر با پیراهنهاى دراز و چاكدار.
تركها با لباسهاى متحدالشكل، كت و شلوار كرمى با كیفى به همان رنگ و پارچه به گردن آویزان كردهاند. دسته دسته تركى حرف مىزنند و آرام آرام حركت مىكنند.
و بالاخره ایرانىها، زنها چادر به سر با علامت كاروان خود و مردها با لباسهاى معمولى و باز هم اقوام دیگر، از دراز دراز تا كوچك كوچك، كلاهها متنوع، لباسها عجیب، حركات مختلف. حركت، سكون و باز هم حركت، انگار كه مؤمنین و اصحاب پیامبر آمدهاند تا در مقابل این خاكنشین ملكوت، رژه بروند. وقتى در صف نماز مىایستى باز هم احساس مىكنى كه رسول خدا این خلق عظیم را به نیایش خدا فرا خوانده است، یكى دست به سینه گذارده است، یكى در روى شكم محكم چسبانده است و شیعهها و مالكىها هم دستها را رها كردهاند. صفوف مرتب و كلام خدا در سكوت مطلق طنین انداز است. به ركوع مىروى در سمت راست خود پاى كوچك و سفیدى را مىبینى و در سمت چپ پاى سیاه و كلفت صحرانشین! وقتى ایستادهاى و اینها از كنارت مىگذرند صداها نامفهوم است، آهنگ كلامها ناآشناست، هر كسى به زبانى سخن مىگوید، عربى، آفریقایى و بعد فارسى، تركى و ... زبانهایى كه نمىفهمى چه مىگویند! اما احساس مىكنى همانطور كه سنگریزهها و جمادات تسبیح خداوند را مىكنند، انگار این آیات الهى كه از پرتو نور نبوى تشعشع یافتهاند، خدا را تسبیح مىكنند. بسیارى از این فرقها و تفاوتها ناشى از محیط است. آیا این نشان نمىدهد كه خداوند درون انسانها و قلبهایشان را یكسان آفریده است؟ هنوز لباسها در تنهاست و تمایزها مشخص.
كدامشان زودتر به میقات مىرسند؟!
امروز صبح جماعتى از حجاج را دیدم كه كنار دیوارى روى مقواها خوابیده بودند و باران شبانگاهى زیرانداز و رواندازهایشان را خیس كرده بود، و باز هم امروز عصر دیدم كه كامیون ده چرخى كیفهاى سامسونت كاروان كویتىها را بار مىزند. كدامیك زودتر به میقات مىروند و كدامشان هاجروار در دامان خداوند مىخسبند ؟!
زائران ایرانى در شهر پیامبر اکرم
چهره ایرانىها در بین ملل دیگر، متمایز است و از دور داد مىزند. از همه جاى ایران آمدهاند، بیشتر مردها با شلوار و پیراهن معمولى هستند و گاهى هم عربهاى خوزستانى با دشداشه و كردها با لباس كردى، و زنها هم همگى چادر كُدرى به سر كه آرم كاروان را پشت سرشان دوخته یا سنجاق كردهاند. البته شمالىها اكثرا چادرشان را هم پشت گردنشان گره مىزنند و انگار كه به شالیزار آمدهاند جسور و محكم راه مىروند.
همین طور كه به مغازهها نگاه مىكنى مىفهمى كه پرو پا قرصترین مشتریها ایرانیها و بعد تركها و بعد اقوام دیگر هستند. دسته دسته و اكثرا با همراهى یك مرد مشغول ورانداز كردن پارچهها و روبالشیها و ... بعد چانه و چانه و چانه. مغازهدارها هم در معامله با ایرانیها استاد شدهاند از اول قیمتها را سه برابر مىگویند و بعد كه چانهها زده شد قدرى ناز مىكنند و بالاخره ... معامله تمام! اینطور كه من فهمیدهام لوازم الكترونیكى و برقى قیمتش حداقل 20% بیشتر از ایران است تنها چیزى كه مىشود خرید لباسهاى حاضر و آماده و پارچه است كه ممكن است قیمت آن یكسان و یا كمى ارزانتر از تهران باشد. اكثریت همین نظریات را بیان مىكنند ولى باز هم خرید مىكنند. عطش بى پایان خرید، مشخصه بزرگ ایرانیهاست كه گاه همه چیز، حتى عبادت را تحت تأثیر قرار مىدهد. هنگام نماز كه بنا بر سنت عمومى، همه جا بسته مىشود ایرانیها آخرین كسانى هستند كه از مغازهها خارج مىشوند و گاه مغازهدار چراغ را خاموش و عازم مسجد است كه باز گروهى از ایرانیها سر مىرسند و به داخل مغازه سرك مىكشند!
تركیب سنى ایرانىها هم جالب است، برخى كشورها در این زمینه سیاست گذارى مشخصى كردهاند، مثلاً نیجرىها اكثرا زیر 40 سال و غالبا جوان هستند و یا تركها بین 55 ـ 40 سال و همگى سالم و قبراق، ما در این زمینه افراط و تفریط كردهایم. تركیب سنى ایرانیها از 18 ساله تا 90 ساله است و این را هم بگویم كه بدون تردید بالاترین سنین و مریضترین و در یك كلام علیلترین حاجیها در بین ایرانیهاست. عده قابل توجهى از حجاج عادى ایرانى با ویلچر حركت مىكنند، بعضى امراض مزمن حتى سرطان، رماتیسم و آرتروز و نابینایى كامل دارند. خلاصه به همین دلیل هم بزرگترین و عظیمترین و پر خرجترین تشكیلات درمانى و بهداشتى را ایران ایجاد كرده است و همیشه هم مشكلات وجود دارد.
از همه این حرفها كه بگذریم بالاخره حاجىها دو دسته واضح هستند دستهاى كه بیشتر وقت خود را صرف تماشاى معابر و دكاكین و ماشینها و صحبتهاى بى سر و ته مىكنند و دستهاى كه عبادت و نماز جماعت و دعا و حضور قلب و معراج قلوب را سرلوحه كار خود كردهاند. گرچه به نظر مىرسد كه اینجا وقت زیاد است ولى طلوع و غروب خورشید دست ما نیست و تا چشم باز كنى در فرودگاه جده منتظر بازگشتى!
هر كسى به زبانى مىخواند و اشك مىریزد
دیشب كه از كنار حرم حضرت رسول مىگذشتم، درها بسته بود (از ساعت 9 شب تعطیل مىكنند) و نگهبانها پاس مىدادند، مردى از اهالى تركیه دو مترى دیوارها ایستاده بود و چندان بلند بلند خطاب به رسول الله فریاد مىزد كه شبیه به دعا نبود.
مىگویند این دعاها زودتر اجابت مىشود؛ زیرا همراه با اصرار و خواستن است. ایرانىها شبها از ساعت یازده به بعد در اطراف حرم پیامبر و بقیع دسته دسته جمع مىشوند و سوزناك و حزن انگیز دعا مىخوانند. رسول خدا فرمود: «دعا مغز عبادت است.»
عربها هم مىآیند، تركها به تركى، پاكستانىها به پاكستانى و افغانىها به فارسى ناله مىكنند. انسان احساس مىكند در این فضا كه میلیاردها ریال براى ساختمانها و تجملات خرج شده، خاك است كه شفاعت مىكند.
اهل سنت و حضور در مسجد و نماز جماعت
اهمیت و شتابى كه اهل تسنن و عربها براى خواندن نماز، به «جماعت» دارند، بدون تردید از سنتهاى نبوى و الگویى براى تمام مسلمانان است. نمازها را در پنج وقت مىخوانند. نماز عصر را حدود ساعت چهار عصر و نماز عشاء را حدود ساعت 30/8 (احتمالاً زمستانها زودتر). وقتى اذان از بلندگو پخش مىشود ده دقیقه صبر مىكنند. در این ده دقیقه مغازهها همه تعطیل مىكنند، دستفروشها بساطشان را جمع مىكنند. بسیارى از ماشینها حتى در محل توقف ممنوع پارك مىكنند و حركت به سمت مساجد شروع مىشود ... .
به جز مسجدالنبى و مسجد بلال كه بارها در آن نماز گزاردیم، حدود ده مسجد دیگر را هم در مدینه دیدیم.
آنها براى سادگى و پاگیزگى مسجد اهمیت قائلند.
مساجد را زینت نمىكنند و غالبا كف آن را با موكتى كه محل گذاردن پاها را مشخص مىكند، فرش مىكنند. مساجد را تمیز نگه مىدارند و معمولاً به دلیل شستن پاها هنگام وضو و شستن موكتها هر چند وقت یكبار و استعمال مختصرى عطر، بوى بد و زننده پا در آن استشمام نمىشود. مسجدى كه نهایت سعى در تزئین آن انجام شده، قسمتهاى توسعه یافته مسجدالنبى است كه به دلیل اثرات حیثیتى و سیاسى براى دولت سعودى مىباشد؛ زیرا دولت سعودى خود را پردهدار كعبه و خادم حرمین مىداند.
مسجد در زمان رسول الله نه تنها محلى براى گزاردن نماز بلكه كانون بزرگ سیاسى عقیدتى بوده است. رسول خدا در كنار ستون وفود هیأتهاى مختلف و سران مذاهب را پذیرفته و در كنار ستون تهجّد نماز شب بجاى مىآورد.
در كنار ستون سریر استراحت نموده و به سؤالات مردم پاسخ مىگفت. مهاجرین نیز در كنار ستونى به همین نام اجتماع كرده و مذاكره مىنمودند. تجمع اصحاب صفه نیز در كنار مسجد صورت مىگرفت. امروز در مساجد مكه و مدینه این سنّتها منسوخ شده است و تنها كارى كه در آنها صورت مىگیرد، انجام پنج وعده نماز جماعت مىباشد. البته گاهى پس از نماز مغرب سؤال و جواب در محدوده احكام حج و نماز نیز صورت مىگیرد اما در مجموع نهایت دقت به عمل مىآید تا وارد مسائل سیاسى، به خصوص مسائل مربوط به آمریكا و غرب نشود و بحثهاى اجتماعى و فرهنگى هم انجام نگیرد. در قنوت كه یكى دو سالى است میان آنها مد شده و در آخرین ركعت نماز مغرب خوانده مىشود، معمولاً امام جماعت حدود ده دقیقه دعا مىخواند (این دعا امسال در همه مساجد راجع به بوسنى و هرزگوین است) و مقدارى هم دعا به مؤمنان و نفرین به مشركان و كافران مىگویند كه كلیّات است و مصادیق آن معلوم نیست ولیكن سخنى از اسرائیل و كشمیر و هند و هزار جاى دیگر كه مسلمانها در آنجاها زیر ستم هستند، گفته نمىشود. در نماز جمعه هم كه عملاً در همه مساجد برگزار مىشود؛
اولاً ـ خطبهها كوتاه است و حداكثر سه ربع بیشتر به طول نمىانجامد.
ثانیا ـ بیشتر مضامین فقهى و اخلاقى به خصوص راجع به حج بحث مىشود و باز هم دقت مىشود از حرفهاى آن چنانى پرهیز شود. بر اثر فتاوى حضرت امام و سایر مراجع حضور ایرانیان در صفوف نماز جماعات، از سالهاى قبل به مراتب بیشتر است ولى هنوز هم گاه شاهد دیر آمدن هموطنان و یا حضور در صفوف عقب و كاهلى آنان هستیم. یك روز پس از نماز، ایرانیان را كه به طور فرادى (تك) نماز مىخواندند شمردم 30 نفر بودند!
بقیع؛ مدفن انسانهاى پاك
اینجا هزاران انسان پاك را در خود جاى داده است. چهار تن از امامان شیعه، زنان پیامبر، شهداى اُحُد، امّ البنین همسر حضرت على، صدها تن از حافظین قرآن و چند هزار تن از شهداى تهاجم یزید به شهر مدینه، از جمله دفن شدگان در آن هستند. بقیع قطعه زمین بزرگى است كه چند خیابان خاكى، با كنارههاى سیمانى، در آن كشیده شده است. قسمتهاى ناهموار زیاد دارد. اطراف قبر امامان شیعه را هم مثل باغچه، یك كناره سیمانى كشیدهاند، همه قبرها به اندازه یك وجب از زمین بلندتر است؛ یعنى قدرى خاك روى آن كپه كردهاند و دو تكه سنگ نیز روى سر و ته آن گذاردهاند، بدون هیچ نام و نشانى وقتى از اهل مدینه یك نفر فوت مىكند پس ازنماز مغرب، نماز میت مىخوانند و بعد زیر تابوت را گرفته به قبرستان مىبرند. ظرف یك ربع ساعت جنازه را دفن كرده رویش خاك مىریزند و سپس در مدخل گورستان همه مشایعین با بستگان دست مىدهند و بعد همه به خانههاى خود مىروند. و دیگر همه چیز تمام مىشود از پخش خرما و نشستن بر سر گور، برگزارى مجلس فاتحه و غیره خبرى نیست! فقط گاهى در انتهاى نماز جماعت در مساجد، نماز رحمت و مغفرت براى مردگان خوانده مىشود. زنان را نیز به گورستان راهى نیست.
بر فراز تپههاى خاك و در كناره گور ائمه ـ علیهم السلام ـ چند پلیس ایستاده و مراقب اوضاع مىباشند، پلیسهایى كه لباس عربى به تن دارند نیز در اطراف پرسه مىزنند، اینها غالبا تذكرات ایدئولوژى به هندىها و پاكستانىها میدهند. اما كسى با ایرانىها بحث نمىكند، فقط مراقبت مىكنند كه نزدیك قبرها نیایند. مردم دسته دسته یا تنها در كنارهها و یا روبروى مزار ائمه و شهدا نشسته و یا ایستادهاند. آفتاب گرم صبحگاهى همه جا را پوشانده و غبار ناشى از تردد، به هوا برخاسته است. بعضى دعا و عدّهاى قرآن مىخوانند و برخى آهسته در خویش مىگریند. در بقیع حتى یك درخت كه بتوان لحظهاى زیر سایه آن آسود وجود ندارد. فقط خاك است كه بر سر زائران فرود مىآید. روحانى ایرانى با دو عرب بحرینى همدیگر را در آغوش گرفته و مىگریند. به بیرون مىآیم، در آستانه در ورودى، مداحى از اهواز زنها و مردها را جمع كرده و مصیبت حضرت زهرا را مىخواند. مردم سخت مىگریند. وقتى شبها از كنار بقیع رد مىشوى، در پشت نردههاى آن و در تاریكى، زنها و مردها را مىبینى كه بقیع را مىنگرند و آرام آرام اشك مىریزند. گاهى هم بعضى كه صداى خوبى دارند آرام اشعارى ترنّم مىكنند.
مدینه شهرى است كه على رغم مدنیت جدید و محو آثار پیامبر و تلاش براى تغییر چهره آن، روح را به زمان رسول خدا مىكشاند، مساجد مختلفى كه در نقاط مختلف آن هستند، مسجد پیامبر، حرم پیامبر، آثار شهداى احد، بقیع، نخلستانهاى اطراف آن، كوههایى كه از دور به شبح سیاهى شبیه هستند، و آرامشى كه در شهر وجود دارد، انسان را به حضور بیشتر در آن علاقمند مىكند اما ...
گمشدهاى كه هرگز ...
زائرین كه روزها و شبها را در آن سپرى مىكنند و به همه جا، خیابانها، بازارها، حرم، مساجد، نخلستانها و یا بقیع سر مىكشند، دنبال گمشدهاى هستند كه هرگز آن را نمىیابند، و آن مزار فاطمه دختر پیامبر است. به راستى فاطمه در كجا مدفون است و چرا مدفن او مشخص نیست؟ هر كسى حدسى مىزند و چندین نقطه به عنوان مدفن فاطمه مطرح است. همه مىدانیم كه مدفن فاطمه را على، حسن و حسین و شاید همه امامان شیعه مىدانستهاند. اما هرگز محل آن افشا نشد. این راز هرگز آشكار نخواهد شد، زیرا فاطمه نخواسته است. گویى فاطمه كه پس از مرگ پدر، غمناك و حزین، شاهد حزن آورترین صحنههاى تاریخ اسلام بوده است، با مرگ زودرس و پنهان كردن خود، خواسته است فریاد در گلوى خویش را براى همیشه، براى همه عصرها و براى همه نسلها به میراث گذارد.
منبع:
مجله میقات حج، شماره 11 ، سید مسیح هاشمى
پیوند به :