تبیان، دستیار زندگی
حمید جبلى بازیگر خوبى است و این مسأله را در فیلم هاى مختلفى به اثبات رسانده است. یكبار دیگر به بهانه نمایش فیلم آخرى كه كارگردانى كرد یعنى «خواب سفید» و نقشى كه آن را ایفا كرد و پرسونایى به یادماندنى ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهى به نقش آفرینى هاى حمید جبلى

حمید جبلى

كودكانه

حمید جبلى بازیگر خوبى است و این مسأله را در فیلم هاى مختلفى به اثبات رسانده است. یكبار دیگر به بهانه نمایش فیلم آخرى كه كارگردانى كرد یعنى «خواب سفید» و نقشى كه آن را ایفا كرد و پرسونایى به یادماندنى از خود به یادگار گذاشت نوشتم و این بار «رفیق بد» بهانه اى شد تا نگاهى كلى تر به بازى هاى این بازیگر داشته باشم.

حمید جبلى در این سال ها كمى كم كار شده است. بیشتر و یا بهتر بگویم عمده كارهایش را به بازى در فیلم هاى یار و دوست دیرینه اش ایرج طهماسب معطوف داشته است. البته از این رو كه جبلى خصوصیات یك آرتیست را به همراه دارد خبر دارم نقاشى هم مى كشد و در برخى كارهاى تجسمى هم دستى دارد. دوست ندارم این نوشتار شمایل یك بیوگرافى به خود بگیرد. اما به هرحال بد نیست این نكته را در مورد حمید جبلى یادآور شویم كه او كارش را با كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان در دوره اى شروع كرد كه بسیارى از همدوره هاى او بعدها به نام هاى آشنایى در عرصه هاى مختلف سینمایى تبدیل شدند. اوایل دهه ?? كه بینندگان تلویزیون مجموعه «محله بروبیا» را مى دیدند فكر مى كردند كه جبلى و بسیارى از بازیگران این مجموعه تنها براى كودكان فعالیت مى كنند. عروسك گردانى و گویندگى جبلى به جاى شخصیت كپل در دیگر مجموعه تلویزیونى یعنى «شهر موش ها» به این مسأله دامن زد. اما درست در همین گیرودار بود كه مسعود جعفرى جوزانى تازه از فرنگ برگشته فیلم «جاده هاى سرد» را ساخت كه جبلى یكى از نقش هاى آن را برعهده گرفت. نقش پسرك شیرین عقل روستایى كه سادگى كودكانه داشت. این پرسونا از جبلى با بازى در همین فیلم شكلى تثبیت شده به خود گرفت. جبلى در اكثر نقش هایش از این پرسونا استفاده مى كند اما همواره جزئیاتى را با هر نقش تازه وارد نقش خود مى كند كه با فیلم قبلى تفاوت هاى بسیار دارد. جنس و تونالیته خاص صدایش نیز به این مسأله دامن مى زند.

جبلى جزو معدود بازیگرانى در سینما به شمار مى آید كه هم توانسته تیپ بازى كند و هم شخصیت. در هر دو شكل نیز تماشاگر او را باور كرده و دوست دارد. همین فیلم جاده هاى سرد و یا سایه خیال (حسین دلیر) را به یاد بیاورید. ما در فیلم جاده هاى سرد با جوانى ساده دل رو به رو هستیم كه حركات و رفتارش بسیار بر شیرین عقلى او صحه مى گذارد. اما در لحظاتى چنان این پیله را مى شكند كه تماشاگر مى ماند آیا جوانك واقعاً مشكل ذهنى دارد! همین چند وجه سازى از خصوصیات بارز بازى جبلى است. او تنها مخاطبش را با یك وجهه از شخصیت تنها نمى گذارد و لایه هاى دیگر آن را نیز بارز مى كند. حالا این نكته ممكن است در یك تغییر نگاه باشد، یك تغییر لحن و یا حركتى جزئى در فیزیك. در همین فیلم رفیق بد، تماشاگر در بدو ورود تصویرى او به یاد گذشته لبخند بر لب مى آورد. اما جبلى به سرعت وجهى از شخصیت را به او نشان مى دهد كه حالت تماشاگر تغییر یافته و با دوست او همدل مى شود و شخصیت خنده ساز وى را به انسانى آسیب پذیر بدل مى كند. همین آسیب پذیرى نیز از خصوصیات دیگر فیزیكى جبلى به شمار مى آید كه در فیلم هاى مختلف مورد استفاده قرار مى گیرد. او گاهى اوقات هنگام حركت قوز مى كند و یا صدایش را در بیان دیالوگ مى لرزاند كه این نكته آسیب پذیر بودنش را بیش از پیش عیان مى كند. در فیلمى همانند جاده هاى سرد جنس جغرافیایى لوكیشن به او كمك مى كند ولى در فیلمى همانند سایه خیال زمانى كه تماشاگر در كنار شاعرى آسیب پذیر به نام حسین پناهى (با بازى مرحوم پناهى كه یادش زنده باد) او را مى بیند ناگهان در صحنه اى كه براى دعوا بر سر نازى با حسین كنار كوه آمده چهره عوض مى كند و همان پرسوناى آشناى ضربه پذیر را با لحن و كلام به نمایش مى گذارد. بغضى درون صدایش مى دود كه این بغض كلامش را قطع مى كند. یا در فیلم مادر دقت كنید زمانى كه قصد دارد براى دیدن ماه طلعت-همسرش- به منزل مادر برود با چه احتیاطى به منزل نزدیك مى شود. شكل گرافیكى او را ببینید كه مرحوم حاتمى را هم وا مى دارد او را در لانگ شات ببیند و این كز كردگى را بیشتر براى مخاطب نمایش دهد. در فیلم خواب سفید هم كه این جنس حركت در شخصیت فیلم نمودى آشكار تر دارد و جبلى این فرصت را مى یابد تا به كمال این پرسونا را كامل كند. حركات و گفتار او در این فیلم گویى چند ثانیه از فرمان عقل عقب مى ماند. نوعى طمأنینه در حركات و رفتارش است كه او را كمى كاهل مى كند. گویا منتظر است اول واكنش طرف مقابل را ببیند و بعد كنش خود را نشان دهد. در گفتار نیز با شكلى از لكنت دیالوگ هایش را بیان مى كند كه آن هم مؤید اثبات همین مدعاست.

دیگر نكته اى كه پیش تر در نوشتارى دیگر به آن اشاره كرده بودم و این بار تیتروار از كنارش مى گذرم، بازى با اشیا توسط جبلى است. این شیوه بازى با اشیا او ، ما را به پنجره اى تازه مى رساند و آن هم زندگى در فضاى دراماتیك فیلم و تمركز بر نقش است.

جبلى چه در نقش هایى كه ایفا كرده و چه تیپ هایى كه ساخته بسیار بر آن نقش ها تمركزداشته است. با ارائه نمونه سعى خواهم كرد بحث را بازتر كنم. فیلم رفیق بد فضایى كاملاً رئالیستى دارد. حالا مى شود خرده گرفت كه به بهانه ایجاد برخى لحظات كمیك این فضاى رئالیستى از بین مى رود همانند صحنه اى كه به جبلى شوك مى دهند. یا فصل انفجار در مقر دزدان و. . . اما این بحث ها به محور فیلمنامه و كارگردانى باز مى گردد كه بحث ما نیست. جبلى در همین صحنه ها همانند صحنه هاى واقعى فیلم مثل فصلى كه با همسرش دعوا مى كند ظاهر مى شود. در یكى از صحنه ها كه به اصطلاح كارتونى جبلى منفجر شده او را مى بینیم با پیتى كه در پایش گیر كرده در حال راه رفتن است. او به قدرى راحت قدم بر مى دارد كه گویى چیزى در پایش نیست. این یعنى زندگى بازیگر حتى در صحنه هاى فانتزى. شاید اگر بازیگر دیگرى بود كارى مى كرد كه توجه تماشاگر به همان نقطه از پایش جلب شود و به این صورت خنده بگیرد. جبلى نه تنها این كار را نمى كند كه حتى حركاتى را نیز به چهره اش منتقل مى كند كه بخشى از حواس تماشاگر منعطف به صورتش مى شود و این همسان سازى در كلیت فضا موجبات خنده را براى تماشاگر ایجاد مى كند. منظور این است كه جبلى با ایجاد فضاى كمیك تماشاگر را مى خنداند و زمان و طول خنده را در طول فیلم بسط مى دهد تا بخواهد به ضرب و زور آن را در لحظه اى از فیلم متمركز كند. این واژه خنداندن به ضرب و زور را در مجموعه هاى طنز شبانه به كرات دیده ایم و زمانى هم كه روى باور تماشاگر سوار شود خاصیت ذاتى خود را از دست خواهد داد. جبلى عادت تماشاگر را بر پرسوناى خود قرار مى دهد اما در ریزه كارى هایى این پرسونا را با تغییر مواجه مى كند. در صحنه اى دیگر او كه به سبب انفجار كر شده در ماشین را چند بار مى بندد. همین لحظه بسیار تماشاگر را مى خنداند. اما آیا جبلى حركت خاصى انجام مى دهد كه تماشاگر مى خندد تماشاگر به این مى خندد كه جبلى هیچ كار خاصى انجام نمى دهد. او تنها با تمركز آن لحظه را زندگى مى كند. چون بازیگر بر نقش تمركز پیدا كرده پس اندام به دستور مغز یكسان عمل مى كنند و دیگر لازم نیست ذهن فقط به یك نقطه همانند دست دستور بدهد كارى كند تا تماشاگر او را بیشتر ببیند. اما با تمام این اوصاف و تجربه هایى كه جبلى در كار كمدى و طنز تلخ به دست آورده به زعم نگارنده فیلم جاده هاى سرد، خواب سفید و سایه خیال بهترین بازى هاى او در عرصه ارائه شخصیت و فیلم دختر شیرینى فروش بهترین بازى او در تیپ سازى به شمار مى آید.

«سایه خیال» یگانه فیلم حسین دلیر بود كه تنها از خودش یك یادش به خیر ساده باقى گذاشت و دیگر فیلم نساخت. جبلى در این فیلم یكى از بهترین نقش دوم هاى سینماى ایران را از خود ارائه داد. جاده هاى سرد هم همین طور است. با این فیلم نیز جبلى نشان مى دهد در بیان و فیزیك تا چه اندازه قدرت حضور در پاساژهاى حسى مختلف را دارد و مى تواند در لحظه دو حس مختلف را از خود به نمایش بگذارد. خواب سفید هم كه جمع تمام آنچه آمد را یك جا به نمایش مى گذارد. فیلم نمایش آرزوهاى جوانى ساده دل و شیرین عقل است كه به رویارویى با اجتماع برمى خیزد و آسیب دیده به رؤیاهایش پناه مى برد.

جبلى به نسلى تعلق دارد كه بازیگرى را به درستى آموختند. آنها به تمرین و بحث درباره یك نقش اهمیت مى دادند و همین موجب شده كه امروز تماشاگر از آنها خاطره خوبى داشته باشد و به آنها اعتماد كند.

منبع : روزنامه ایران