تبیان، دستیار زندگی
عارف محمدوند، هافبك میانی پیروزی كه به گفته همه بیشتر از آن كه حرف بزند عمل می كند، از آن دسته بازیكنان سختكوشی است كه قدم به قدم راه را طی كرده و قصد دارد با پوشیدن پیراهن تیم ملی موفقیت هایش را تكمیل كند. بازیكن حساس، خند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگو با هافبك خلاق پرسپولیس


عارف محمدوند، هافبك میانی پیروزی كه به گفته همه بیشتر از آن كه حرف بزند عمل می كند، از آن دسته بازیكنان سختكوشی است كه قدم به قدم راه را طی كرده و قصد دارد با پوشیدن پیراهن تیم ملی موفقیت هایش را تكمیل كند.

بازیكن حساس، خنده رو و كم حرف سرخپوشان، با صداقت و سادگی خاصی به سوالات ما پاسخ داد:

بچه " آخرخط" هستم

متولد محله" آخرخط" بندرانزلی هستم. در واقع می توان گفت آن وقتها محله ما آخرین محله بندرانزلی بود. برای همین اسمش " آخرخط" بود.

6 تا برادر دارم كه 2 تای آنها، قادر و غلام. به صورت حرفه ای فوتبال بازی می كردند و از بازیكنان مطرح ملوان بودند. در كل، در یك خانواده كاملا فوتبالی بزرگ شدم و طبعا من هم با پیروی از برادرانم در این رشته ورزشی قدم گذاشتم و همیشه آرزو داشتم مانند آنها روزی پیراهن ملوان را به تن كنم.

اولین موفقیت و جلب نظر خانواده

الان خانواده ها وقتی می بینند فوتبال خیلی همه گیر شده و از نظر اقتصادی قابل توجه است. ترجیح می دهند زیاد مانع بچه هایشان نشوند؛ اما زمان ما این طور نبود و خانواده ها به این دلیل كه فوتبال مزاحم درس خواندن است، اجازه بازی كردن نمی دادند. خانواده من هم همین طور بودند؛ اما من در فوتبال خیلی استعداد داشتم و از 10 سالگی عضو باشگاه هلال احمر بندرانزلی شدم. یادم می آید در یك دوره از بازیها، گذشته از این كه آقای گل شدم، به عنوان تكنیكی ترین بازیكن هم انتخاب شدم و همان شد كه خدا بیامرز پدرم و برادرانم مشوقم شدند.

پشیمانم ولی خیلی سخت بود

خیلی مشكل بود كه وقتمان را طوری تنظیم كنیم كه هم به درس برسیم و هم به فوتبال و از آنجا كه علاقه ام به فوتبال خیلی زیاد بود. متاسفانه فقط توانستم دیپلم بگیرم. من اصلا وقت درس خواندن نداشتم؛ چون از كودكی در باشگاه توپ می زدم و دبیرستان كه بودم به عضویت ملوان در آمدم. در آن زمان، بازیكنان بزرگی در ملوان بازی می كردند و این تیم خیلی پرطرفدار بود. به همین دلیل خیلی از معلمها هوایم را داشتند.

حالا خیلی پشیمانم كه چرا درسم را ادامه ندادم؛ ولی در آن زمان هم شرایط خیلی سختی داشتم.

معلم ریاضی، مرا نمی شناخت

با مدیر مدرسه مان هماهنگ كرده بودم كه هفته ای 2 روز به خاطر تمرین، مدرسه نروم و این 2 روز همزمان شده بود با زنگهای ریاضی مان، 3 ماه از سال تحصیلی گذشت كه یك بار تمرینمان لغو شد و من سر كلاس حاضر شدم. از طرفی مبصر كلاس هم بودم. وقتی معلم ریاضی مان آمد " برپا" دادم. معلم وقتی وارد كلا شد با تعجب مرا نگاه كرد و گفت: شما؟!

من هم گفتم مبصر كلاس هستم و ایشان جواب دادند: چه جور مبصر كلاسی هستی كه من تا به حال ندیدمت! به هر حال قضیه با وساطت مدیر مدرسه حل شد؛ اما خاطره جالبی بود.

می خواهم در جام جهانی بازی كنم

اگر بگویم به آنچه می خواستم رسیدم یعنی به آخر رسیده ام، ولی من خیلی آرزوها در فوتبال دارم و تلاش می كنم تا به آنها برسم گرچه از شرایط حال حاضرم راضی ام، اما قانع نیستم.

انسان خواسته های نامحدودی دارد وقتی به چیزی رسید. دوباره چیز دیگری را طلب می كند؛ اما خوب است كه انسان برای آینده اش حد بالایی را در نظر بگیرد. بزرگترین آرزوهای من بازی كردن در تیم ملی و حضور در جام جهانی است و همچنین خیلی دلم می خواهد فرد مفیدی برای خانواده ام باشم.

فوتبال را به خاطر خود فوتبال بازی می كنم

بچه كه بودم همیشه دلم می خواست یك روزی در تیم ملی كشورم بازی كنم. البته رسیدن به این خواسته خیلی برایم سخت و دور بود. فكر نمی كردم به این راحتی به این هدفم برسم با پیوستن به پیروزی خیلی از راه را طی كردم. حضور در این تیم یا استقلال شرایط خاصی را می طلبد و من خدا را شكر می كنم كه عضو این تیم هستم و برای رسیدن به تیم ملی هم تلاش می كنم. البته در فوتبال ما همه چیز در خود فوتبال خلاصه نمی شود و مسائل حاشیه ای خیلی وقتها موانع زیادی درست می كند، بخصوص اگر فوتبالیست اهل حاشیه نباشد. من هم اهل حاشیه نیستم و فوتبال را به خاطر خود فوتبال بازی می كنم، گرچه می دانم برای رسیدن به تیم ملی باید خیلی بیشتر تلاش كنم.

8 سالی كه سطح فوتبالم پایین نیامد

برای هر فوتبالیست شهرستانی، حضور در پیروزی و استقلال آرزوی بزرگی است. من هم برای رسیدن به پیراهن تیم خیلی زحمت كشیدم و 8 سال در لیگ ایران و در بهترین شرایط بازی كردم. ملوان، چوكای بندرانزلی، تراكتورسازی، شهرداری تبریز، پاس تهران و ذوب آهن اصفهان تیمهایی بودند كه پیش از حضور در پیروزی در آنها توپ زدم و به گفته مربیانم در همه این تیمها جزو بهترین ها بودم. خوشحالم كه زحماتم بالاخره نتیجه داده است. برای یك فوتبالیست در اوج ماندن خیلی سخت است و من 8 سال سعی كردم همیشه خودم را در شرایط خوب نگه دارم و در تمام این مدت، سطحم در فوتبال پایین نیامد، شاید بالارفتن و پیشرفتم تند نبود؛ اما پایین نیامدم.

بعضی وقت ها شكست لازم است

در فوتبال حرفه ای باید با این مساله كنار بیایی كه هم برد وجود دارد و هم باخت؛ اما نباید بر زندگی ات تاثیر منفی بگذارد. من هم سعی می كنم خودم را درگیر شكست نكنم. گاهی وقت ها، باخت لازم است! و موجب می شود تیم یا فرد از خودخواهی و غروری كه دچارش شده است بیرون بیاید آدم پس از این شكست ها متوجه می شود كه چقدر این باخت بموقع بود.

خودم را نقد می كنم

راستش را بخواهید، من زیاد از خودم راضی نیست، یكی از مسائلی كه باعث پیشرفت می شود و در واقع اولین گام به سوی موفقیت است، قبول اشتباهات و ضعفهاست.

من هنوز خیلی كمبود دارم كه باید جبران كنم. من همیشه خودم را نقد می كنم و به نظرم این مساله در فوتبال خیلی مهم است. پس از هر بازی تمام اشتباهاتم را یادداشت می كنم و برای رفعشان یك برنامه ریزی كوتاه مدت و یك برنامه ریزی بلندمدت دارم. از انتقاد كردن هم واقعا استقبال می كنم؛ اما نه انتقادی كه منتقدش بدون هدف انجام دهد. منظورم انتقاد سازنده و بدون غرض ورزی است.

باید مبارزه كرد

فوتبال كلا تجربه است، هر روز كه می گذرد انسان چیزهای جدیدی یاد می گیرد در فوتبال تجربه خیلی مهم است؛ اما چیزی كه خود لمسش كرده ام این است كه فوتبال زیاد بالا و پایین دارد و من سعی كرده ام با موانعی كه سر راهم بوده مبارزه كنم، نباید با مسائل مقعطی ناامید شد.

انسان در هر راهی كه قدم بگذارد، با مشكلاتی مواجه خواهد شد، پس بهتر است فرار نكند و مبارزه كند.

هیچ كس از روز اول در كار و رشته خود ستاره نبوده است و صددرصد با مشكلات مبارزه كرده است. هیچ كس بدون زحمت به جایی نمی رسد.

هنوز درد را در انگشتانم حس می كنم

متاسفانه در نوجوانی خیلی اهل دعوا بودم. البته دعواهای آن زمان ما كه دعوا نبود. خیلی بچه گانه بود. به هر حال وقتی به جوانی رسیدم و به عضویت ملوان درآمدم، شخصیتم كاملا عوض شد و سعی كردم اخلاقم را عوض كنم. خیلی پشیمانم كه به آن دعواهای بچه گانه تن دادم. دعوا 2 سردارد یا كتك می زنی و یا می خوری كه هر دو حالتش ناراحت كننده است؛ اما من بدترین كتك زندگی ام را از ناظم مدرسه مان خوردم. دانش آموز ابتدایی بودم. هوا بارانی بود و دیر به مدرسه رسیدم. ناظم هم برای تنبیه، با چوب تنبیهم كرد.

باور كنید الان كه دارم برایتان تعریف می كنم، احساس می كنم نوك انگشتانم درد می كند! هنوز دردش را حس می كنم.

بگوویچ به درد فوتبال ما می خورد

پیروزی، با حضور بگوویچ همه چیز را خوب شروع كرد. بگوویچ زحمات زیادی كشیده و اطلاعات فوتبالی و دید حرفه ای او به فوتبال برای فوتبال ایران خیلی مفید است. با گذشت زمان فشارهایی به تیم وارد شد كه متاسفانه با اولین باخت، همه این مسائل خودش را نشان داد و رفته رفته بیشتر شد. در واقع ما الان در بحران هستیم و شرایط طوری است كه نمی توانیم راحت كار خودمان را انجام دهیم.

به نظر من مسوولان پیروزی باید كاری كنند تا كادر فنی و بازیكنان از امنیت بالایی برخوردار باشند تا با خیال راحت به فكر بازی و به دست آوردن نتیجه مثبت باشند.

هواداران واقعی كمك كنند

هوادران خوب و واقعی افرادی هستند كه زمانی كه تیمشان در بحران است، به آن كمك كنند. تیم ما در حال حاضر واقعا به آرامش نیاز دارد و هواداران اگر پیروزی را دوست دارند باید شرایط را درك كنند و با تداوم تشویق هایشان با ما روحیه بدهند. حضور آنها برای ما بسیار دلگرم كننده است. تشویق های بدون حاشیه و روحیه دهنده آنها ما را امیدوار می كند.

بازی با آرش، از تمرین ها سخت تر است

پسرم آرش، 6 ساله است و طبیعتا علاقه زیادی به فوتبال دارد. الان هم مدرسه فوتبال می رود.

هر وقت از بازی به خانه برمی گردم، سریع توپش را می آورد تا یك دور هم با او در خانه بازی كنم. بازی كردن با او واقعا از تمرین هم سخت تر است؛ چون خسته از بازی برمی گردم و نای راه رفتن هم ندارم؛ اما باید با او بازی كنم. فعلا كه علاقه زیادی از خود نشان می دهد، امیدوارم  بتوانم او را فوتبالیست خوبی تربیت كنم.