تبیان، دستیار زندگی
سلام بر تو اى ولى ّ خدا، و اى فرزند ولى ّ خدا . سلام بر تو اى حجّت خدا، و اى فرزند حجّت خدا . سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو اى امام هدایت و اى ریسمان استوار . گواهى مى‎دهم كه براى خدا و براى پیامبر خدا خیرخواهى كردى و امانتى كه بر دوش داشتى گذاردى .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كعبه دل‎هاى دلدادگان

حرم امام رضا علیه السلام

سلام بر تو اى ولى ّ خدا، و اى فرزند ولى ّ خدا .

سلام بر تو اى حجّت خدا، و اى فرزند حجّت خدا .

سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو اى امام هدایت و اى ریسمان استوار .

گواهى مى‎دهم كه براى خدا و براى پیامبر خدا خیرخواهى كردى و امانتى كه بر دوش داشتى گذاردى .

خداوند تو را از جانب اسلام و اسلامیان برترین سزا را دهد.

پدر و مادرم به فداى تو باد!

اینك بر درگاه تو آمده‎ام،

در حالى كه زائرم،

حق تو را مى‎شناسم،

دوستداران تو را دوست دارم، و دشمنان تو را دشمنم؛

مرا در نزد پروردگار خویش شفیع باش.

اینجا عرش خداست،

جایى كه قلب امامى در آن بر خاك نهاده است،

و از این روى فرشتگان در این حریمند و بال خوشامد در زیر گام‎هاى زائران این مرقد مى‎گسترانند.

اینجا «مشهد» است و مشهد یعنى جایگاه حضور .

اینجا «مشهد» و «میقات» دیدار و نقطه آغاز و پایان سفرى كه فراتر از هزار حج است.

اینجا «روضه‎اى» از بهشت است و در جاى جایش نهر معنا جارى ،

تا هر كه از رسیدگان به این نهر است غرفه غرفه از آن برگیرد و تشنگى برگشاید.

اینجا «دارالشفاى» دلدادگانى است كه بیمار عشق و دلدادگى حضرت حقّند و از دو دردِ سرگشتگى و ره‎یافتگى مى‎نالند!

اینجا شكوه واژه پر معناى «زیارت» است، و زیارت را چنین توان تعریف كرد:

آن هنگام كه آیینه دل در پس غبار سراى نیستى صفاى خویش از كف مى‎دهد،

آن هنگام كه جان تشنه از دورى آبى رو به سستى مى‎رود،

آن هنگام كه دیده از نگریستن به سراب هستى نماى دنیا خسته مى‎شود،

آن هنگام كه بال‎هاى روح بلندى خواه انسان از سنگینى اندیشه‎هاى پوچ و وسوسه‎هاى شیطانى توان پرواز را مى‎بازد،

و آن هنگام كه درد غربت و دورى از نیستان هستى درون این جداى افتاده را مى‎آزارد و نفیر از آن برمى‎آورد ...

... یك سلام و یك دیدار آن آیینه را دیگربار مى‎شوید،

... جان تشنه را سیراب مى‎كند،

... دیده را روشنایى مى‎بخشد،

... بال‎هاى ناتوان را توان پریدن باز مى‎دهد

... و درد غربت و دورافتادگى را آرام مى‎سازد.

این حكایت «زیارت» و رمز و راز «دیدار» است،

دیدار با امامى كه او را هماره زنده و همیشه امام مى‎دانیم،

پاسخ او را ـ اگر كه گوش جان را توان شنیدن باشد ـ مى‎شنویم ،

... و مرهم درد خویش را در لقاى او مى‎یابیم .

زیارت نماد بیعت ماندار و پیمان استوار امام و امت است و در این بیعت تفاوتى نیست که

دست در كف پرمیمنت رسول خدا صلّى الله علیه و آله نهاده باشى ،

در صف سپاهیان صفین ایستاده باشى ،

دل در اندوه تلخ سكوت حسنى نهاده باشى ،

در گرماى نیمروز نینوا و براى یارى امام و پیروزمندانه‎ترین پیكار دست از جان خویش شسته باشى ،

جان را در برابر تابش آفتاب زندگى‎ساز معنویت سجّاد علیه السّلام نهاده باشى ،

در مكتب باقر علیه السّلام درس شیعه بودنى راستین را آموخته باشى ،

در مدرسه فراگستر صادق علیه السلام بر توشه دانش خویش افزوده باشى ،

در پس دیدارهاى ستم نهاد زندان‎هاى هارونى براى دیدار با پیكر امامى كه بر دوش مزدبگیران خلافت بیرون مى‎آید لحظه شمرده باشى ،

... و یا آرام آرام،

... با دلى آكنده از عشق،

... و با دستانى شسته از هر چه ریا و تظاهر است ...

... به سوى آستانه هشتمین امام گام برداشته و دستى به ادب بر سینه و یا دستى دیگر به دریوزگى بر پنجره ضریح او نهاده باشى .

حرم امام رضا علیه السلام

همه یكى است؛ همه بیعت است، همه امام شناسى است، و همه به جاى گزاردن شرط خداشناسى است كه شناخت خدا بى شناخت امام و باور داشتن خدا بدون باور داشتن امام ناشدنى است.

چنین است كه زیارت معنا مى‎یابد و چنین است كه زیارت، حقیقت خویش را آشكار مى‎سازد و سِحر معنویت خود را بر جاى مى‎گذارد.

اگر با چنین باورداشتى به زیارت هشتمین امام روى كنى شایسته آن وعده‎اى كه پیامبر فرمود: «خداى بهشت را براى زائر فرزندم واجب كند و پیكر او بر دوزخ حرام سازد.»

اگر با چنین نگاهى به دیدار امام غریب روى آن بشارت خویش را فراروى دارى كه: «خداوند گناهان زائر او را بیامرزد.»

اگر زیارت را با چنین روحى به جاى آورى، سزامند شفاعت او در آن سراى شوى كه او خود فرمود: «هر كه از اولیاى من مرا زیارت كند و حق مرا بشناسد در قیامت براى او شفاعت مى‎كنم.»

و اگر زیارت حرم را به عشق ساكن آن خانه به دور از هر ریا و تظاهر انجام دهى، تو را سزد كه دل در این وعده آن امام گشاده دست و پرسخا نهى كه فرمود: «هر كه مرا در این خانه دور؛ زیارت كند در روز قیامت در سه جاى، او را فریاد رسم و از سختى و وحشت برهانم:

آن هنگام كه نامه‎هاى عمل را از این سو به آن سو مى‎برند،

آن هنگام كه باید بر صراط بگذرند،

و آن هنگام كه ترازوى عدالت را برپا دارند.»

چنین وعده‎اى هیچ ناباورى و پرسش انگیزى ندارد؛ چه اگر به حقیقت زیارت او را به جاى گزارى یك دیدار، سحرى جاویدان بر جاى نهد و یك درود بدرود با هر بدى و نافرمانى شود؛ و اگر چنین نمى‎یابیم نه در صحّت آن روایت و آن وعده خدشه است، بلكه در تحقّق مفهوم «زیارت» تردید است.

زیارت حضور در حرم است، نه حضور پیكر، كه حضور روان و ناگزیر حضور تن نیز به همراهش بیایید ...

... همه ناپاكی‎ها از تن و جان بزداییم،

... تن به جامه سفید طهارت و توبه بیاراییم،

... وضوى معرفت گیریم،

... عطر خوش بیعت با امام بر سر و صورت جان ریزیم

... با اراده و گام‎هاى استوار به سوى درگاه او پیش رویم

... و آنجا پس از یك دیدار افسون او شویم

... و آنگاه جان در آن جاى نهیم

و سپس با دستانى پر، و براى دادن فرصت بیعت به دیگران،

... تن شسته و افسون شده را به بیرون كشانیم.

                               زیارت قبول التماس دعا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.