تبیان، دستیار زندگی
در کتب هند آورده اند که ماری بر دیواری می رفت ، ناگاه خانه موشی دید که در آن دیوار مرتب کرده بود ، و نظر (پنجره) آن خانه در باغ پادشاه نهاده ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موش و مار غاصب

موش و مار غاصب

در کتب هند آورده اند که ماری بر دیواری می رفت ، ناگاه خانه موشی دید که در آن دیوار مرتب کرده بود ، و نظر (پنجره) آن خانه در باغ پادشاه نهاده و مداخل و مخارج (درهای ورود و خروج) آن را بر وجه حکمت پرداخته . مار از آن خانه خوشش آمد ، در کمین بنشست ، چندان که موش از خانه برون آمد مار در سوراخ رفت و ساکن شد. موش چون برسید و دید که خصمی قوی در خانه او استیلا آورده ، از رنج بی قرار شد و چون امکان مقاومت نداشت ، به ضرورت بر ( نزد) مهتر موشان رفت و حال خود با وی بگفت. مهتر موشان گفت : تو نشنیده ای که هر کس که در حصار باشد ، او را پای شکسته باید؟ (یعنی هر کس که در درون حصار جای داشته باشد، نباید پای ازآن بیرون نهد) صواب آن بودی که از خانه نرفتی و اکنون چون خانه گذاشتی و دشمنی استیلا آورد ، جز تسلیم چاره نبود ، خانه دیگر باید ساخت و دل از اندیشه بپرداخت.

موش گفت : اعتقاد من به سیاست و کیاست تو از این بیشتر بود و چندین سال است که ما ترا خدمت می کنیم و خراج به تو می گزاریم ، و بزرگان گفته اند که الجبایه بقدرالحمایه: پادشاه را بر رعیت، جبایت به قدر حمایت متوجه شود. اکنون چون از تو نومید شدم ، من هرگز بدین ذلت تن ندهم و این عار را بر خود نکشم و به حیلت مار را دفع کنم.

پس منتظر بود تا مار از سوراخ برون آمد و در باغ پادشاه رفت و در زیر گلبنی بخفت. موش بیامد و گرد باغ بر آمد (گشت)، باغبان را بر لب حوض خفته دید ، به قوت بر شکم وی جست ، چنان که باغبان از خواب در آمد ، و بر عقب ( دنبال) موش می دوید. موش به طرف گلبن می دوید ، چنانکه نزدیک مار رسید ، از پیش او برون شد. باغبان چون مار را بدید ، بیلی بر سر او زد ، مار را بکشت و موش به نشاط روی به خانه آورد. دشمن مقهور کشته و رنج دل از او دور شده .

و فایده این حکایت ، آن است که کارها تا به حیلت کفایت گردد ، به لشکر و خزانه پیش نباید رفت و تا دشمن را به دشمن مالش توان داد ، دوستان را زحمت نباید داد ، چنان که گفته اند: به دست کسان مار باید گرفت .

منبع : جوامع الحکایات