عطیه عوفى الگوى مقاومت
در لابلاى اوراق زرین تاریخ اسلام چهره هاى درخشانى در سكوت مرگبار ستم فرمانروایان غاصب مكتوم مانده است. این نوشتار به معرفى یكى از چهره هاى ناشناخته تاریخ پرداخته است. آن كه نامش را امیر مؤمنان علیه السلام برگزید ؛ همراه جابر بن عبد الله انصارى از اولین زائران حرم امام حسین علیه السلام بود ؛ خطبه فدك و زیارت اربعین را روایت كرد و در شمار مبارزان شجاع جاى گرفت.
ولادت
با طلوع خورشید حكومت علوى در كوفه ، غنچه اى شكوفا شد تا تماشاگر آفتاب امامت باشد. گرچه تاریخ دقیق این واقعه مشخص نیست ؛ ولى مىتوان گفت كه بین سالهاى 36-40 قمرى است. روزى سعد بن جناده به آستان حضرت على (ع) شرفیاب شد ؛ ولادت فرزندش را به عرض حضرت رساند و تقاضاى نامگذارى كرد. حضرت نوزاد را در آغوش گرفت و فرمود: « هذا عطیة الله » این نوزاد عطا و موهبت الهى است.(1)
حضرت على (ع) بعد از مراسم نامگذارى ، براى عطیه صد درهم حقوق ماهانه تعیین فرمود و پدرش با دریافت حقوق براى كودك غذا تهیه كرد.(2)
خاندان عطیه
عطیه عوفى در یكى از خاندانهاى معروف عرب كه از طایفه " بكالى " بود ، چشم به گیتى گشود. " بكالى" تیرهاى از قبیله" بنى عوف بن امرؤ القیس" شمرده مىشد و در بین قبایل عرب شأن و منزلتى خاص داشت. چون عطیه از قبیله بنى عوف بود ، به او عطیه عوفى مىگویند.(3)
گویا مادرش در شمار اسراى آزاد شده رومى جاى داشت و همسر سعد شمرده مىشد.(4)
مقام علمى عطیه
عطیه ، از نظر طبقات رجالى ، در گروه تابعین جاى دارد ؛ یعنى از طبقه اى است كه پیامبر اكرم (ص) را ندیده و بدون واسطه سخنى از وى نقل نكرده است. او از اصحاب حضرت على (ع) و امامان بعد از او تا امام محمد باقر (ع) به شمار مىآید. (5)
عطیه از دانشمندان بزرگ و اسلام شناس عصر خویش شمرده مىشد و از چنان مقام علمى برخوردار بود كه حتى دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد اعتماد مىدانستند و دانش تفسیرى و حدیثى اش را تأیید مىكردند.(6)
اساتید و شاگردان عطیه
عطیه استادانى برجسته داشت كه در اسلام و تشیع از جایگاهى والا برخوردار بودند. كتاب « تهذیب التهذیب » نام هشت تن از استادان وى را بر مىشمارد. در كتاب « طبقات » هم نام شش تن از استادان وی ذكر شده و از دیگران نامی برده نشده است . عبد الله بن عباس و جابر بن عبد الله انصارى از معروفترین استادان او شمرده مىشوند.(7)
این شخصیت علمى شاگردان بسیارى تربیت كرد. در كتاب« تهذیب التهذیب » نام شانزده تن از آنها ثبت شده است. اعمش و پسران عطیه (حسن و عمر و على) در این گروه جاى دارند.(8)
على بن عطیه از اصحاب امام صادق (ع) نیز به شمار مىآید.(9)
آثار علمى
1- تفسیر قرآن ، عطیه دست پرورده استادى بزرگ چون ابن عباس بود و پنج جلد تفسیر قرآن نگاشت.(10)
دانشمندان اهل تسنن از این تفسیر بهره هاى فراوان برده اند. آثار عطیه نزد علماى اهل سنت معتبر است.(11)
و بزرگانى چون طبرى و خطیب بغدادى از آثار این دانشور بزرگ بهره های فراوان بردند.(12)
عشق عطیه به علوم قرآنى و انس وى با قرآن به اندازه اى بود كه خودش مىگوید: " من سه دوره تفسیر كامل قرآن را نزد ابن عباس آموختم و قرآن را نیز هفتاد بار در كنارش خواندم."(13)
2- خطبه فدك حضرت زهرا سلام الله علیها دومین اثر جاودان عطیه است. حضرت این خطبه را در مسجد النبى ایراد فرمود. عطیه آن را براى عبد الله ابن حسن مثنى ، پسر امام حسن مجتبى (ع) نقل كرد و در تاریخ به یادگار نهاد.(14)
3- زیارت اربعین یادگار جاودان دیگر عطیه است. او همراه جابر بن عبد الله انصارى ، صحابى بزرگ پیامبر اكرم (ص) در اربعین شهادت امام حسین (ع) كنار تربت مطهر آن حضرت حضور یافت ، اشك ماتم ریخت و نامش را به عنوان نخستین زائر كوى حسین جاودانه ساخت.(15)
جایگاه زیارت اربعین چنان والاست كه امام حسن عسكرى (ع) فرمود: یكى از علامتهاى مؤمن زیارت اربعین سید الشهدا است. (16)
ابعاد شخصیت سیاسى عطیه
1- زبان گویاى ولایت علوى .عطیه كه پرورش یافته مكتب تشیع راستین بود ، آموخته هایش را با زبانى گویا براى جامعه اسلامى و تاریخ بیان كرد و به یادگار گذاشت. آن بزرگوار به شیوه اى زیبا به دفاع از حریم ولایت علوى پرداخت. بدین جهت نامش در سند بسیارى از روایاتى كه منزلت و فضایل حضرت على (ع) را بیان مىكند ، دیده مىشود.(17)
عطیه از كسانى است كه حدیث غدیر خم رابه دورترین نفاط بلاد اسلامى رساند. پیامبر اكرم (ص) در حجة الوداع در غدیرخم دست حضرت على(ع) را گرفت و به مردم فرمود: اى مردم ، آیا نمىدانید كه من از خود مؤمنین به آنها سزاوارترم؟ گفتند: آرى ، یا رسول الله. سپس فرمود: « من كنت مولاه فهذا على مولاه » (18)
عطیه درباره شأن نزول آیه شریف (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك منربك) (19) مىگوید: « نزلت هذه الآیه على رسول الله صلى الله علیه و آله فى على بن ابى طالب (ع) (20)
این آیه در منزلت حضرت على ابن ابى طالب نازل شد. بیان چنین احادیثى درباره شخصیت حضرت ، در زمانى كه آشكارا بدان بزرگوار ناسزا مىگفتند ، داراى ارزشى والا بود ؛ زیرا درباریان آگاه و مردم ناآگاه دشنام دادن بدان حضرت در هر قنوت و خطبه را از فرایض مسلمانان مىدانستند. در چنین فضاى آشوبزده ای ، عطیه به افشاگرى پرداخت و با نقل فضایل على (ع) كوشید ولایت را در جامعه تثبیت كند.
2 - زیارت اربعین و اقدامى انقلابى . زیارت اربعین عطیه و جابربن عبد الله در آن زمان حساس ، از بعد سیاسى اهمیت بسیار دارد. (21)
زمانی که یزید بن معاویه ریختن خون سید الشهدا و اصحابش را افتخار می دانست و شیعیان آن حضرت در خفقان شدید به سر می بردند ، بازمانده یاران پیامبر اکرم (ص) به زیارت تربت امام (ع) شتافتند. او در واقع فرستاده خاتم المرسلین به شمار می آمد ؛ زیرا رسول خدا به وی وصیت کرده بود: ای جابر ، قبر فرزندم حسین را زیارت كن. چون ثواب زیارتش با ثواب صد حج برابر است. جابر بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش از این فاجعه تاریخى آگاه شده ، با چشمان نابینا و دلى روشن و ضمیرى پاك راه كوفه پیش گرفت و خود را به دست پرورده مكتب علوى یعنى عطیه عوفى رساند. این دو بزرگمرد در اربعین شهادت اباعبد الله الحسین (ع) و اصحابش در سرزمین مقدس كربلا حضور یافتند. و این افتخار را به دست آوردند كه از اولین زائران حرم حسینى شوند.(23)
آنچه به زیارت اربعین جلوه اى خاص از شهامت و شجاعت مىدهد حركت قهرمانانه این دو زائر در آن موقعیت حساس است ; زیرا بعد از شهادت امام حسین (ع) یزید كسى را مانع ظلم و فساد خود نمىدید و تمام سعى خودش را به كار برد تا با خفه كردن صداى هر مخالفى قیام عاشورا را امرى عادى و غیر الهى جلوه دهد. بدین سبب ، نگرش جامعه به نهضت امام حسین (ع) در ابتدا نگرشى همراه با بى تفاوتى گاه اعتراض آمیز بود. در آن موقعیت ، حركت جابر از مدینه و عطیه از كوفه براى زیارت سیدالشهدا تاییدى بر قیام آن حضرت بود.(24)
این حركت انقلابى به شعله ور شدن نهضت حسینى و افشاى جنایات دژخیمان بنى امیه انجامید و عطیه و جابر از بنیانگزاران قیامهایى شدند كه در دفاع از قیام كربلا به وسیله توابین و دیگران شكل گرفت.
مقاومت عطیه
عطیه چون پرستویى عاشق و بلبلى نغمه سرا در هر كوى و برزن ترانه عشق على مىخواند و لحظه اى آرام نمىگرفت. هیچ تازیانه اى نتوانست نداى این فریاد گر عرفان و عدالت را خاموش سازد. تاریخ هرگز مبارزه سیاسى این دانشمند بزرگ را از یاد نمىبرد. مبارزه سیاسى عطیه عوفى در زمان حكومت جبار عبد الملك مروان ، پنجمین خلیفه اموى، در مقابل حجاج بن یوسف ثقفى ، كه دستانش به خون شیعیان علوى آغشته بود ، همچنان جاودانه ماند. در زمان فرمانروایى این ستمگر اموى در كوفه قیامهاى متعددى شکل گرفت كه یكى از آنها قیام عبد الرحمن بن محمد بن اشعث در سال 80 ه. ق بود. این نهضت از خراسان آغاز شد. عبد الرحمن ، بعد از چندین بار درگیرى با لشكر حجاج ، سرانجام در سال 83 در بصره دستگیر شد. نكته جالب توجه در این قیام آن است كه عده اى از بزرگان و دانشمندان شیعه و قاریان عراق مانند سعید بن جبیر و ابراهیم نخعى و عطیه عوفى ، در ركاب عبد الرحمن بودند. وقتى عبد الرحمن شكست خورد ، عطیه به سمت فارس گریخت. حجاج در فرمانى ، به محمد بن قاسم ثقفى فرماندار فارس ، نوشت ، عطیه را دستگیر كرده ، او را وادار سازد به حضرت على (ع) ناسزا بگوید و اگر امتناع ورزید چهارصد تازیانه بر وى زده ، موى سر و محاسنش را بتراشند. فرماندار فارس عطیه را فراخواند و فرمان حجاج را برایش خواند. عطیه زیر بار چنین ننگى نرفت; با كمال شهامت چون كوهى استوار ماند و سخت ترین شكنجه ها و تازیانه هاى امویان را تحمل كرد. این تابعى قهرمان مدتى در فارس اقامت گزید و چون قتیبه بن مسلم بر مسند استاندارى خراسان جاى گرفت به آنجا رفت و چندى در آن دیار به سر برد. سرانجام وقتى فرمانروایى عراق در دستعمر بن هبیره قرار گرفت ، عطیه نامه اى به وى نوشت و خواستار پناهندگى و بازگشت به كوفه شد. عمر بن هبیره اجازه داد و عطیه به كوفه باز گشت. این یاور مخلص اهل بیت علیهم السلام در سال 111 هجرى قمرى به سراى جاودانگى شتافت.(27)
پىنوشتها:
1- سفینه البحار، ج 2، ص 206، (چاپ قدیم); طبقات الكبرى، ج6، ص 304; ریحانه الادب، ج 4، ص 218.
2- طبقات الكبرى، ج 6، ص 304.
3- سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218.
4- طبقات الكبرى، ج 6، ص 304; جابر بن عبد الله انصارى، ص 208.
5- رجال شیخ طوسى، ص 51; تنقیح المقال، ج 2، ص 253; سفینهالبحار، ج 6، ص 296.
6- تهذیب التهذیب، ج 7، ص 226; تاریخ التراث العربى، ج 1،جزء اول، ص 73; طبقات، ج 6، ص 304.
7- تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225; طبقات الكبرى، ج 6، ص 246;سفینه البحار، ج 6، ص 296.
8- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225;سفینه البحار، ج 6، ص 295.
9- سفینه البحار، ج 6، ص 294; تنقیح المقال، ج 2، ص 299.
10- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 296;تنقیح المقال، ج 2، ص 253.
11- تاریخ التراث العربى، ج 1، جزء اول، ص 73.
12- همان.
13- سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218;تنقیح المقال، ج 2، ص 253.
14- بلاغات النساء، ص 12; سفینه البحار، ج 6، ص 296; بررسىتاریخ عاشورا، ص 246.
15- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 295;بشاره المصطفى، ص 89.
16- بحار الانوار، ج 101، ص 106; كامل الزیارات، باب 28: ص90.
17- سفینه البحار، ج 6، ص 294; ریحانه الادب، ج 4، ص 218.
18- بحار الانوار، ج 37، ص 185. 19- مانده، آیه 67.
20- بحار الانوار، ج 37، ص 190.
21- بررسى تاریخ عاشورا، ص 244; مصباح المتهجد، ص 730.
22- جابر بن عبد الله انصارى، ص 205.
23- بحار الانوار، ج 68، ص 130; مصباح المتهجد، ص 730.
24- اعیان الشیعه، ج 15، ص 143; مصباح المتهجد، ص 730.
25- تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 277 و 278.
26- سفینه البحار، ج 6، ص 296; الاعلام زركلى، ج 4، ص 237;طبقات الكبرى، ج 6، ص 304.