تبیان، دستیار زندگی
آورده اند كه چون آوازه ارسطاطالیس ( همان ارسطوی معروف) حكیم دراطراف و اكناف عالم شایع شد، از اقطار و ارباع جهان حكما می آمدند و از وی فواید اقتباس می كردند. و درعصراو در ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راهنمایی شاگرد استاد را

مداد

آورده اند كه چون آوازه ارسطاطالیس ( همان ارسطوی معروف) حكیم دراطراف و اكناف عالم شایع شد، از اقطار و ارباع جهان حكما می آمدند و از وی فواید اقتباس می كردند. و درعصراو در بلاد هند طبیبی بود، ماهر كه او را سربات" خواندندی، و در آن فن شهرتی یافته بود، و مهارتی حاصل كرده. چون آوازه وفورعلم و صولت عمل ارسطاطالیس استماع كرد، متنكروار( به طورناشناس) ازهندوستان به بلاد یونان رفت، و مدتی در خدمت ارسطاطالیس می بود، و البته خود را اظهار نمی كرد، و چنان می نمود كه او از همه علم عاری است. معالجت او را در نظر می آورد. تا وقتی چنان اتفاق افتاده بود كه شبی مردی خفته بود. هزارپایی، كه بعضی آن را " گوش خزك" خوانند، در گوش او رفته بود، و بردماغ( مغز سر) او محكم شده، و حیات آن مرد منغص گشته، روز و شب در آن عذاب و عقوبت به سر می برد تا واقعه خود را با ارسطاطالیس در میان نهاد.

ارسطاطالیس گفت:" علاج این، دشواری دارد و در آن خطر جان است، و احتمال حیات هم دارد. اگر مرا اجازت كنی و وارثان و اولیای تو دستوری دهند، من درآن باب احتیاط كنم، مگر از این بلیّت خلاص یابی؛ و اگر خطایی افتاد من معذور باشم" و بر این جمله با وی قرار داد. پس ارسطاطالیس او را در خانه برد، و دارویی به وی داد كه بیهوش شد، و از خود بیاسود، و بندهای سر او را به كارد ببرید و كله او را تمام برگرفت، و آن جانور را دید پایها در سر او محكم كرده، خواست كه به انبر آن را بردارد. "سربات" آن جمله معالجت را از راه روزن نگاه می كرد، گفت:" استاد! تا اینجا علاج صواب بود، اما گوش دار ( مراقب باش) كه اگر آن را به انبر برداری پرده سر او از پایهای جانور بدرد و بیش ( دیگر) علاج مفید نبود."

ارسطاطالیس گفت :" به خدای كه تو حكیم هندوستانی و " سرباتی"، و فرود آی تا به موافقت تو این كار تمام كنم" .  پس " سربات" فرود آمد. ارسطاطالیس بر وی آفرین كرد و از آن دقت نظر او تعجب نمود. و چنان بود كه او فرموده بود و آن جانور را برداشتند و قبّه سر( استخوان جمجمه) او را باز به جایگاه برد و به مرهم ها  آن را علاج كرد، تا جراحت مندمل (بسته) شد و مرد صحت یافت، و ارسطاطالیس مر " سربات" را تكلف بسیار كرد ( احترام و تكریم او مبالغه كرد) و به خوی بازگردانید.

منبع: جوامع الحكایات