قیصر امینپور بسیار بزرگتر از كتابهایش بود
عبدالجبار كاكایی معتقد است: قیصر امینپور بسیار بزرگتر از كتابهایش بود.
این شاعر در یادداشتی كه در اختیار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، قرار داده، نوشته است: قیصر معلم مهربانی و مدارا، همه را تنها گذاشت. فرصت دوستی با او تمام شد. پردهی تبسم معصومانهاش را جمع كردند. پنجرهی لبخند آرمانیاش را بستند. دریچهی نگاه عمیق و رازآمیزش را مسدود كردند. مرگ اجازه نداد. مرگ دیرزمانی بود از بردن او چشم پوشیده بود، بهخاطر دل بزرگش، روح سپیدش. مرگ با هیچكس این همه مدارا نكرد بود و قیصر استثنا بود؛ كسی كه دشمنانش هم دوستش داشتند و دوستانش... در حیاط بیمارستان دی گرد آمدند.
او در ادامه آورده است: غمگینترین سهشنبهی من بود. لعنت خدا به این سهشنبهها! آنجا بود كه یكدفعه احساس كردم هنوز فرصت نیست. مرگ مهربان است؛ اما زمان بیرحم و كشنده. مرگ زودتر از همه خودش را به بیمارستان دی رسانده بود و تازه ما چند ساعت بعد رسیدیم. اما زمان دریده و گستاخ است. برف سفید پیری در حیاط بیمارستان دی باریده بود، بر سر دوستان قدیمی امینپور. اساماسها ضربان مرگ را تندتر میكردند و تا آمدیم با او خداحافظی كنیم، بغض امان نداد و خدا در گلو شكست!
كاكایی در پایان نوشته است: امروز نخستین روز بدون قیصر امینپور است. احساس میكنم همهچیز پیرتر شده است. ما دیر رسیدیم و آیندگان دیرتر. دلم برای نسلی میسوزد كه قیصر را باید تنها در كتابهایش جستوجو كنند و قیصر بسیار بزرگتر از كتابهایش بود. مرگ از شب تصادف در كمین قیصر بود و مدارا میكرد؛ زیرا زندگی روی دست و پای قیصر افتاده بود. مرگ دلش سوخته بود برای زندگی، كه عاشقانه قیصر را دوست داشت و دلش سوخته بود برای نگاه ملتمسانهی دوستان قیصر. مرگ غمگنانه روی تخت قیصر ایستاد و در گوش او با مهربانی نجوا گفت. هنوز فرصت نیست. این شكستهترین و شرمناكترین جملهی مرگ بود، پر از یقین و تردید، بیرعایت دستور زبان، پر از حكم و ترحم، خواستن و نخواستن.
منبع : ایسنا