امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل تسنن
درباره عظمت امام صادق علیه السلام نه تنها توسط شیعیان به فراوانى سخن گفته شده است، بلكه در این باره جمع كثیرى از دانشوران و بزرگان اهل تسنن و جماعت لب به سخن گشودهاند. پیشوایان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامى و صاحب نظران زبردست در باره برجستگىهاى علمى، عملى، اخلاقى، كرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفرصادق علیه السلام بسیار سخن گفتهاند. اینك در این نوشتار به طور گذرا به بیان برخى از این اظهار نظرها و اعترافات مىپردازیم.
ابوحنیفه و امام صادق علیه السلام
«نعمان بن ثابت بن زوطى» معروف به «ابو حنیفه» (80 - 150ه. ق.) پیشواى فرقه حنفى كه از نظر زمانى معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافاتخوبى دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت:
«ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه»؛ من فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمد ندیدهام. او داناترین فرد این امت است. (1)
در زمان امام صادق علیه السلام منصور دوانقى، خلیفه مقتدر عباسى، قدرت سیاسى را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت بنى على و بنىفاطمه به ویژه امام صادق علیه السلام رنج مىبرد و براى رهایى از این رنج گاهى ابوحنیفه را تحریك مىكرد كه در برابر امام صادق علیه السلام بایستد؛ منصور عباسى او را به عنوان مهمترین دانشوران عصر تكریم مىكرد تا شاید بتواند بر مجد و عظمت علمى امام جعفر بن محمد علیه السلام فائق آید.
در این رابطه خود ابوحنیفه نقل مىكند و مىگوید:
«روزى منصور دوانقى كسى را نزد من فرستاد و گفت: اى ابوحنیفه! مردم شیفته جعفر بن محمد شدهاند، او در بین مردم از پایگاه اجتماعى وسیعى بهرهمند است، تو براى این كه پایگاه جعفر بن محمد را خنثى كنى و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمى او بكاهى، چند مساله پیچیده و غامض را آماده كن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلكه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخگویى، او را تحقیر نمایى و دیگر، مردم شیفته او نباشند و از او فاصله بگیرند.
در همین رابطه من چهل مساله مشكل را آماده كردم و در یكى از روزها كه منصور در «حیره» بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم. همین كه وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتى كه چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه عباسى آن ابهت به من دست نداد، در حالى كه منصور خلیفه است و خلیفه به جهت این كه قدرت سیاسى در اختیارش است باید ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در كنارشان بنشینم؛ خلیفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسى به جعفر بن محمد نگاه كرد و گفت:
ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.
او پاسخ داد: بلى، او را مىشناسم. سپس منصور به من نگاهى كرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالى دارى از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت شمردم و چهل مسالهاى را كه از پیش آماده كرده بودم، یكى پس از دیگرى با آن حضرت در میان گذاشتم. بعد از بیان هر مسالهاى، امام صادق علیه السلام در پاسخ آن بیان مىفرمود:
عقیده شما در این باره چنین و چنان است، عقیده علماى مدینه در این مساله این چنین ا ست و عقیده ما هم این است.
در برخى از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخى هم با نظر علماى مدینه موافق بود و گاهى هم با هر دو نظر مخالفت مىكرد و خودش نظر سومى را انتخاب مىكرد و بیان مىداشت.
من تمامى چهل سؤال مشكلى را كه برگزیده بودم یكى پس از دیگرى با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونهاى كه بیان شد به جملگى آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصى كه داشت پاسخ گفت.»
مالک ابن انس می گوید: در طول مدتى كه به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این كه در یكى از این سه خصلت و سه حالت به سر مىبرد، یا او را در حال نماز خواندن مىدیدم و یا در حالت روزهدارى و یا در حالت قرائت قرآن.
سپس ابوحنیفه بیان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس» ؛ «همانا دانشمندترین مردم كسى است كه به آراء و نظریههاى مختلف دانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (2)
همو درباره عظمت علمى امام صادق علیه السلام بیان داشت:
«لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسك حجهم» (3) ؛ اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احكام و مناسك حجشان را نمىدانستند.
مالك بن انس و امام صادق علیه السلام
مالك بن انس (97 - 179 ه .ق) یكى از پیشوایان چهارگانه اهل سنت و جماعت و رئیس فرقه مالكى است كه مدتى افتخار شاگردى امام صادق علیه السلام نصیب وى شد. (4) او در باره عظمت و شخصیت علمى و اخلاقى امام صادق علیه السلام چنین مىگوید:
«و لقد كنت آتى جعفر بن محمد و كان كثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذكر عنده النبى(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا و ما كنت اراه الا على ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما و اما یقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله(ص) الا على الطهاره و لا یتكلم فى ما لا یعنیه و كان من العلماءالزهاد الذین یخشون الله و ما رأیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلها تحتى.» (5)
«مدتى به حضور جعفر بن محمد مىرسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملایمى بر لبهایش نمایان بود. هنگامى كه در محضر آن حضرت نام مبارك رسول گرامى اسلام به میان مىآمد، رنگ رخسارههاى جعفر بن محمد به سبزى و سپس به زردى مىگرایید. در طول مدتى كه به خانه آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این كه در یكى از این سه خصلت و سه حالت به سر مىبرد، یا او را در حال نماز خواندن مىدیدم و یا در حالت روزهدارى و یا در حالت قرائت قرآن.
من ندیدم كه جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثى نقل كند. من ندیدم كه آن حضرت سخنى بىفایده و گزاف بگوید. او از عالمان زاهدى بود كه از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.
هرگز نشد كه به محضرش شرفیاب شوم، جز این كه زیراندازى كه زیر پاى آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیر پایش برمىداشت و زیر پاى من مىگستراند.»
مالك بن انس درباره زهد و عبادت و عرفان امام صادق علیه السلام بیان داشت:
به همراه امام صادق علیه السلام به قصد مكه و براى انجام مناسك حج از مدینه خارج شدیم. به مسجد شجره كه میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیهگویى یعنى گفتن: «لبیك اللهم لبیك» لازم است. دیگران طبق معمول این ذكر را بر زبان جارى مىكردند.»
مالك مىگوید: من متوجه امام صادق علیه السلام شدم، دیدم حال حضرت منقلب است. امام صادق علیه السلام مىخواهد لبیك بگوید ولى رنگ رخسارهاش متغیر مىشود. هیجانى به امام دست مىدهد و صدا در گلویش مىشكند، و چنان كنترل اعصاب خویش را از دست مىدهد كه مىخواهد بىاختیار از مركب به زمین بیفتد. مالك مىگوید: من جلو آمدم و گفتم: اى فرزند پیامبر! چارهاى نیست این ذكر را باید گفت. هر طورى كه شده باید این ذكر را بر زبان جارى ساخت. حضرت فرمود:
«یابن ابى عامر! كیف اجسر ان اقول لبیك اللهم لبیك و اخشى ان یقول عزوجل لا لبیك و لا سعدیك.»
اى پسر ابىعامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم كه لبیك بگویم؟ «لبیك» گفتن به معناى این است كه خداوندا، تو مرا به آن چه مىخوانى با سرعت تمام اجابت مىكنم و همواره آماده انجام آن هستم. با چه اطمینانى با خداى خود اینطور گستاخى كنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفى كنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لا لبیك و لا سعدیك» آن وقت چه كنم؟ (6)
همو در سخنى دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق علیه السلام مىگوید:
«ما رأت عین و لا سمعت اذن و لا خطر على قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» (7) ؛ هیچ چشمى ندیده است و هیچ گوشى نشنیده است و به قلب هیچ بشرى خطور نكرده است، مردى كه با فضیلتتر از جعفر بن محمد باشد.
دربارهى مالك بن انس نوشتهاند:
«و كان مالك بن انس یستمع من جعفر بن محمد و كثیرا ما یذكر من سماعه عنه و ربما قال حدثنى الثقه یعنیه» ؛ مالك بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث مىنمود و بسیار آن چه را كه از او سماع (گوش میکرد) مىكرد، بیان مىنمود و چه بسا مىگفت: این حدیث را مرد ثقه به من حدیث كرده است كه مرادش جعفر بن محمد بود. (8)
حسین بن یزید نوفلى مىگوید:
«سمعت مالك بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینى افضل من جعفر بن محمد علیهماالسلام زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و كنت اقصده فیكرمنى و یقبل على فقلت له یوما یابن رسول الله ما ثواب من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و كان والله اذا قال صدق) حدثنى ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا غفر له. فقلت له یابن رسول الله فى ثواب من صام یوما من شعبان فقال حدثنى ابى عن ابیه عن جده قال رسول الله(ص) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتسابا غفر له.» (9)
ابوحنیفه بیان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس» ؛ «همانا دانشمندترین مردم كسى است كه به آراء و نظریههاى مختلف دانشوران در مسائل علمى احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.»
از مالك بن انس فقیه شنیدم كه گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندید فردى را كه از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او مىرفتم. او با روى باز مرا مىپذیرفت و گرامى مىداشت. روزى از او پرسیدم: اى پسر پیامبر! ثواب روزه ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتى از پیامبر نقل كرد. به خدا سوگند هرگاه چیزى از كسى نقل كند درست و راست نقل مىكند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل كرده است كه ثواب روزه ماه رجب این است كه گناهانش بخشیده مىشود. سپس این پرسش را در باره روزه ماه شعبان هم بیان كردم و حضرت همان پاسخ را داد.
ابن شبرمه و امام صادق علیه السلام
عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببى معروف به «ابن شبرمه» (72-144 ه .ق) قاضى و فقیه نامدار كوفه، درباره امام صادق علیه السلام مىگوید:
«ما ذكرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد علیه السلام الا كادان یتصرع له قلبى سمعته یقول حدثنى ابى عن جدى عن رسول الله» (10) ؛ به یاد ندارم حدیثى را از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این كه در عمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم كه در نقل حدیث مىگفت كه از پدرم و از جدم و از رسول خدا این روایت را نقل مىكنم.
همو گفت:
«واقسم بالله ما كذب على ابیه و لا كذب ابوه على جده و لا كذب جده على رسول الله» (11) ؛ به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ مىگفت و نه پدرش بر جدش دروغ مىگفت و نه او بر پیامبر . یعنى آنچه كه در سلسله سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگى درست است.
ابن ابى لیلى و امام صادق علیه السلام
شیخ صدوق روایتى نقل مىكند كه محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن ابى لیلى» (74- 148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتى و قاضى بنام كوفه نزد امام صادق علیه السلام رفت و از آن حضرت پرسش هایى نمود و پاسخهاى خوبى شنید. سپس به امام خطاب كرد و عرض نمود:
«اشهد انكم حجج الله على خلقه» (12) ؛ شهادت مىدهم كه شما حجتهاى خداوندى بر بندگانش هستید.
عمرو بن عبید معتزلى و امام صادق علیه السلام
«عمرو بن عبید معتزلى» به نزد امام جعفر بن محمد علیه السلام مشرف شد، وقتى رسید این آیه را تلاوت نمود: «الذین یجتنبون كبائر الاثم و الفواحش.» (13)
سپس ساكت شد. امام صادق علیه السلام فرمود: چرا ساكت شدى؟ گفت: خواستم كه شما از قرآن گناهان كبیره را یكى پس از دیگرى براى من بیان نمایى. حضرت شروع كرد و به ترتیب از گناه بزرگتر یكى پس از دیگرى را بیان نمود. از بس كه امام خوب و عالى پاسخ عمرو بن عبید را داد كه در پایان عمرو بن عبید بىاختیار گریست و فریاد زد:
«هلك من قال براءیه و نازعكم فى الفضل و العلوم» (14) ؛ هر كس به راى خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه كند، هلاك مىشود.
جاحظ و امام صادق علیه السلام
«ابو بحر جاحظ بصرى» كه از دانشوران مشهور قرن سوم بود، درباره امام صادق علیه السلام بیان داشت:
«جعفر بن محمد الذى ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و كذلك سفیان الثورى و حسبك بهما فى هذاالباب» (15) ؛ جعفر بن محمد كسى بود كه علم و فقه آن حضرت جهان را پر كرده است و گفته مىشود كه ابوحنیفه و سفیان ثورى از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمى آن حضرت كافى است.
عمر بن مقدام و امام صادق علیه السلام
«عمر بن مقدام» از علماى معاصر امام صادق علیه السلام درباره آن حضرت مىگوید:
«كنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قد رأیته واقفا عند الجمره یقول سلونى، سلونى» (16) ؛ هنگامى كه جعفر بن محمد را مىدیدم، مىفهمیدم كه او از نسل پیامبران است. خودم دیدم كه در جمره منا ایستاده بود و از مردم مىخواست كه از او بپرسند و از علم سرشار او بهرهمند شوند ... .
شهرستانى و امام صادق علیه السلام
ابوالفتح محمد بن ابىالقاسم اشعرى معروف به «شهرستانى»(479-547 ه .ق) در كتاب گرانسنگ «الملل و النحل» درباره عظمت امام صادق علیه السلام مىنویسد:
«و هو ذو علم عزیز فى الدین و ادب كامل فى الحكمه و زهر بالغ فى الدنیا و ورع تام عن الشهوات» (17) ؛ امام صادق علیه السلام در امور و مسایل دینى، از دانشى بىپایان و در حكمت، از ادبى كامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برقهاى آن، از زهدى نیرومند برخوردار بود و از شهوتهاى نفسانى دورى مىگزید.
ابن خلكان و امام صادق علیه السلام
ابن خلكان درباره امام صادق علیه السلام مىنویسد:
«احد الائمه الاثنى عشر على مذهب الامامیه و كان من سادات اهلالبیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذكر» ؛ او یكى از امامان دوازدهگانه امامیه و از بزرگان اهلبیت رسول خدا بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل او مشهورتر از آن است كه نیازمند به توضیح داشته باشد.
ابن خلكان همچنین مىنویسد: امام صادق علیه السلام در صنعت كیمیا (شیمى) از مهارت خاصى بهرهمند بود، ابوموسى جابر بن حیان طرطوسى، شاگرد ایشان بود. جابر كتابى شامل هزار ورق تالیف كرد كه تعلیمات جعفر بن محمد را در برداشت و حاوى پانصد رساله بود. (18)
«نعمان بن ثابت بن زوطى» معروف به «ابو حنیفه» (80 - 150ه.ق.) پیشواى فرقه حنفى كه از نظر زمانى معاصر با امام صادق علیه السلام بود، درباره عظمت امام صادق علیه السلام اظهارات و اعترافاتخوبى دارد. از جمله درباره آن حضرت گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه»؛ من فقیهتر و داناتر از جعفر بن محمد ندیدهام. او داناترین فرد این امت است.
ابن حجر عسقلانى و امام صادق علیه السلام
شهاب الدین ابوالفضل احمد بن على مصرى شافعى، مشهور به «ابن حجر عسقلانى» (773-852 ه .ق) درباره امام صادق علیه السلام مىگوید:
«جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب فقیهى است بسیار راست گفتار.» (19)
ابن حجر در كتاب تهذیب التهذیب از ابىحاتم و او از پدرش نقل مىكند كه درباره امام صادق علیهالسلام بیان داشت: «لا یسأل عن مثله.»
و نیز مىنویسد: ابن عدى گفته است:
«و لجعفر احادیث و نسخ و هو من ثقات الناس ... و ذكره ابن حبان فىالثقات و قال كان من سادات اهلالبیت فقها و علما و فضلا ... و قال النسایى فىالجرح و التعدیل ثقه.» (20)
براى جعفر بن محمد احادیث و نسخههاى بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره ثقات قرار داده است و گفته است: جعفر بن محمد از بزرگان اهلبیت رسول خدا است و ازجهت فقه، علم و فضل مقام بالایى دارد. «نسایى» در جرح و تعدیل، امام صادق علیه السلام را از افراد «ثقه» معرفى كرده است.
صاحب «سیر اعلام النبلاء» و امام صادق علیه السلام
صاحب «سیر اعلام النبلاء» درباره امام صادق علیه السلام مىنویسد:
جعفر بن محمد بن على بن حسین كه از فرزندان حسین بن على ریحانه رسول خدا است، یكى از بزرگان است كه مادرش «ام فروه» دختر قاسم بن محمد بن ابىبكر است و مادر ام فروه «اسماء» دختر عبدالرحمان بن ابىبكر است. به همین جهت است كه آن حضرت مىگفت: من از دو جهت به ابوبكر منتسبم. او بزرگ بنىهاشم است. از محضر علمى او افراد بسیارى كسب فیض كردند، از جمله، فرزندش «موساى كاظم»، «یحیى ابن سعید انصارى»، «یزید بن عبدالله»، «ابوحنیفه»، «ابان بن تغلب»، «ابن جریح»، «معاویة بن عمار»، «ابن اسحاق»، «سفیان»، «شبعه»، «مالك»، «اسماعیل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعیل»،«سلیمان بن بلال»، «سفیان بن عینیه»، «حسن بن صالح»، «حسن بن عیاش»، «زهیر بن محمد»، «حفص بن غیاث»، «زید بن حسن»، «انماطى»، «سعید بن سفیان اسلمى»، «عبدالله بن میمون»، «عبدالعزیز بن عمران زهرى»، عبدالعزیز دراورى»، «عبدالوهاب ثقفى»، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت بنانى»، «محمد بن میمون زعفرانى»، «مسلم زنجى»، «یحیىقطان»، «ابوعاصم نبیل» و ... (21)
همو در كتاب «میزان الاعتدال» مىنویسد:
جعفر بن محمد یكى از امامان بزرگ است كه مقامى بس بزرگ دارد و نیكوكار و صادق است. (22)
ابن حجر هیتمى و امام صادق علیه السلام
شهاب الدین ابوالعباس، احمد بن بدرالدین شافعى، معروف به «ابن حجر هیتمى» (909 - 974 ه.ق) در «صواعق المحرقه» درباره امام صادق علیه السلام مىنویسد:
مردم از آن حضرت دانشهاى بسیارى فرا گرفتهاند. این علوم و دانشها توسط مسافران به همه جا راه یافت و سرانجام آوازه جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگى مانند «یحیى بن سعید»، «ابن جریج»، «مالك»، «سفیان ثورى»، «سفیان بن عینیه»، «ابوحنیفه»، «شعبه» و «ایوب سجستانى» از او حدیث نقل كردهاند. (23)
میرعلى هندى و امام صادق علیه السلام
«میرعلى هندى» كه از علماى نامدار اهل سنت است و در همین دوره معاصر مىزیست درباره عظمت علمى و اخلاقى امام صادق علیه السلام مىگوید:
آراء و فتاواى دینى تنها نزد سادات و شخصیتهاى فاطمى رنگ فلسفى به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحثها و گفتگوهاى فلسفى در همه اجتماعات رواج یافته بود. شایسته ذكر است كه رهبرى این حركت فكرى را حوزه علمىاى كه در مدینه شكوفا شده بود، بر عهده داشت. این حوزه را نبیره على بن ابى طالب علیه السلام به نام امام جعفر كه «صادق» لقب داشت، تاسیس كرده بود. او پژوهشگرى فعال و متفكرى بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبى آشنایى داشت و نخستین كسى بود كه مدارس فلسفى اصلى را در اسلام تاسیس كرد.
در مجالس درس او تنها كسانى كه بعدها مذاهب فقهى را تاسیس كردند، شركت نمىكردند بلكه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر مىشدند.
«حسن بصرى» موسس مكتب فلسفى «بصره» و «واصل بن عطا» موسس مذهب «معتزله»، از شاگردان او بودند كه از زلال چشمه دانش او سیراب مىشدند. (24)
پىنوشتها:
1- شمس الدین ذهبى، سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص257/ تاریخالكبیر، ج 2، ص199 و 198، ح2183.
2- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص 258/ بحارالانوار، ج47، ص217.
3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشر اسلامى.
4- سیر اعلام النبلاء، ج 6، ص256.
5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52/ جعفریان، حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ص327.
6- شیخ صدوق، امالى، ص143، ح3.
7- شهید مطهرى، سیرى در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، ص149.
8- شرح الاخبار فى فضایل الائمه الاطهار، ج3، ص299، ح1203.
9- امالى صدوق، ص 435 و436، ح 2.
10 و 11- همان، ص343، ح16.
12- من لایحضرهالفقیه، ج 1، ص 188، ح569.
13- سوره نجم، آیه 32.
14- كلینى، كافى، ج 2، ص 287- 285.
15- رسائل جاحظ، ص106/ حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ص328.
16- سیر اعلام النبلاء، ج6، ص257.
17- الملل و النحل، ج 1، ص147/ حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ص 330.
18- وفیات الاعیان، ج 1، ص327/ سیره پیشوا، ص353/ حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ص 330.
19- تقریب التهذیب، ص 68.
20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104.
21- سیر اعلام النبلاء، ج6، ص 255 و256.
22- لغت نامه دهخدا، ج9، ص130- 323.
23- الصواعق المحرقه، ص 201.
24- مختصر تاریخ العرب، ص193/ سیره پیشوایان، ص 352.
منبع:
ماهنامه كوثر، ش 40 ، حسن عاشورى لنگرودى .