تبیان، دستیار زندگی
همزمان با سالروز ولادت رسول اكرم صلی الله علیه و آله هفدهم ماه ربیع‎الاول سال ۸۳ هجری آغاز قرن هشتم میلادی در خاندان رسالت و امامت در شهر مدینه نوزادی از سلاله پاك رسالت، قدم به عرصه حیات گذاشت كه جهانی از صفا و نورانیت و علم و دانش را برای دوستداران خود،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دانشگاهی به وسعت تاریخ

شهادت امام صادق علیه السلام

همزمان با سالروز ولادت رسول اكرم صلی الله علیه و آله هفدهم ماه ربیع‎الاول سال 83 هجری آغاز قرن هشتم میلادی در خاندان رسالت و امامت در شهر مدینه نوزادی از سلاله پاك رسالت، قدم به عرصه حیات گذاشت كه جهانی از صفا و نورانیت و علم و دانش را برای دوستداران خود، به ارمغان آورد و منشأ تحولات و دگرگونی‎هایی در جهان علم و فضیلت و دنیای معنویت و انسانیت گردید. امام باقر علیه السلام پدر ایشان كه در علم و عمل از برجستگان بنی‎هاشم بود، از آخرین یادگارهای شاهدان حماسه خونین كربلا نیز می‎باشد. او دوازده سال تحت تربیت جدّ بزرگوارش امام سجاد علیه السلام،  زینت سالكان راه حقیقت و معرفت بود و پس از آن تحت توجهات پدر عالیقدرش امام باقر علیه السلام قرار گرفت و در محیط مدینه، در خاندان وحی و قرآن رشد كرده و كسب فضیلت و معرفت آغاز نمود و این دوران ارزنده بهترین و عالی‎ترین فرصت و موقعیت به شمار می‎آمد كه امام صادق علیه السلام در چنین مدرسه و مكتب رحمانی قدم گذاشته و علم و دانش و فضیلت و معرفت الهی كسب نماید.

شاگردان امام صادق علیه السلام

پس از آن كه امام باقر علیه السلام شرایط را برای تعلیم و تربیت شاگردان مناسب دیدند به تربیت عده‎ای همت گماشتند و زمینه را برای تدریس امام صادق علیه السلام هموارتر كردند. امام در زمانی می‎زیست كه در اثر اختلافات بنی مروان و بنی عباس، بهترین شرایط برای بیان معارف دینی و تربیت شاگردان، فراهم بود كه اگر از آن فرصت استفاده نمی‎شد، بعدها دیگر به سختی ممكن بود چنان موقعیتی برای بیان معارف اسلامی و احیای آن به وجود آید. امام باقر و امام صادق علیهماالسلام در حالی بیان معارف اسلامی را شروع كردند كه بسیاری از احادیث پیامبر اکرم در مورد معارف دینی و احكام و تفسیر آیات یا از بین رفته و یا با احادیث جعلی آمیخته شده بود. امام صادق علیه السلام در طی 34 سال امامت خود، موفق به ترویج معارف اسلامی اعم از فقه و كلام (اعتقادات) و تفسیر و اخلاق و معارف دیگر شدند. شیخ مفید در ارشاد می گوید: «محدثان همه اتفاق نظر دارند كه راویان موثق و كسانی كه از محضر امام صادق علیه السلام استفاده كرده‎اند چهار هزار نفر بودند، گرچه این شاگردان از نظر عقاید با یكدیگر اختلاف داشتند.»

امام صادق علیه السلام دو ثقل اكبر و اصغر را كه پیامبر برای هدایت امت خود به یادگار گذارده بود، را به مردم معرفی می‎نماید تا از منابع فاسد تغذیه نكنند. در معرفی ثقل اصغر می‎فرماید: «انا أهل البیت عندنا معاقل العلم و آثار النبوه و علم الكتاب و فصل ما بین الناس»؛ «ما اهل‎بیت هستیم كه محل تعقل علم نزد ما است و آثار رسالت الهی نزد ما است و علم به كتاب خدا (و رموز آن كه موجب هدایت است) نزد ما است و آنچه باعث شناخت مردم و جدا نمودن هدایت یافته از گمراه است، نزد ما می‎باشد.»

ابوحنیفه نعمان بن  ثابت رئیس مذهب حنفی مدت دو سال از محضر امام صادق علیه السلام بهره جست و خود اعتراف كرد كه: «كسی را از امام جعفر صادق داناتر ندیدم.» و همچنین اقرار كرد كه: «اگر آن دو سال كه نزد امام صادق علیه السلام بودم، نبود؛ چیزی نمی‎دانستم و به مهلكه افتاده بودم.» همچنین نقل است: روزی مردی از ابوحنیفه سؤال كرد، اگر شخصی مال خود را برای امام وقف كند، در این صورت مستحق این مال كیست؟ ابوحنیفه جواب داد: مستحق جعفر صادق علیه السلام است، زیرا او امام به حق است.

حوزه درس امام صادق علیه السلام

پربارترین حلقه‎های درسی آن زمان در زمینه‎های مختلف مناظرات و مباحث علمی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود، طالبان و صاحبنظران علوم مذكور برای تبادل نظر و استفاده بیشتر در مناظرات ایشان شركت نموده و به طرح سؤالات خود می‎پرداختند و این دو امام به پاسخگویی و بیان نظرات خود مبادرت می‎نمودند، زیرا از سویی شرایط مهیا بود، مخصوصاً در زمان امام صادق علیه‎السلام كه زمینه مطرح نمودن علوم جدید در مناظرات بین دانشمندان به وسیله حركت ترجمه مساعد شده بود و افرادی در جامعه علمی آن دوره وجود داشتند كه مطالب مورد بحث را درك كنند و همچنین مطرح نمودن این گونه علوم نمی‎توانست بهانه‎ای به دست حكومت‎ها بدهد و حكومت‎ها نیز از این ناحیه احساس خطر نمی‎نمودند و مزاحم تدریس و جلسه‎های درس امام نمی‎شدند. لذا امام صادق علیه‎السلام برای تبیین اصول مذهب شیعه و اشاعه فقه و تفكر شیعی در قالب همین جلسات بهترین بهره را بردند و پایه‎های مذهب شیعه كه از زمان حیات رسول خدا پی ریزی شده بود، در زمان امام صادق محكم و استوار گشت و با آن، حركت عظیم فكری، فرهنگی امام صادق علیه السلام به مذهب جعفری مشهور گشت.

شهادت امام صادق علیه السلام

رد اثرات سوء فرهنگ‎های غیر اسلامی

از اثرات سوء انتقال فرهنگ غیراسلامی، تأثیر ادیان و مذاهبی چون مسیحیت و دین یهود و ... بر افكار و عقاید بعضی از مسلمین و به وجود آمدن اعتقاداتی شبیه به آنچه در آن ادیان وجود داشته است، بود. مثل به وجود آمدن میل به رهبانیت میان مسلمین در نیمه اول قرن دوم كه بانیان اكثر آن فرقه‎ها، عقیده داشتند آدمی باید زندگی را رها كند و تمام عمر را در گوشه‎ای بگذراند و كاری جز عبادت نكند، این فكر ناشی از تقلید از مسیحیان و صومعه‎های مسیحیان ارتدوكس بود كه سالیان دراز سابقه داشتند و در دل كوهها به عبادت می‎پرداختند و از امور دنیوی اجتناب می‎ورزیدند. شیعیان نیز به مانند دیگر فرقه‎های اسلامی متمایل به رهبانیت شدند، به ویژه آن كه رهبانیت با فطرت بعضی از افراد كه ترجیح می‎دادند در زندگی دنبال كار نروند هم مناسب بود. امام صادق علیه السلام به شدت با رهبانیت شیعه و سایر فرق اسلامی مخالفت ورزید، وی می‎دانست كه اگر فكر رهبانیت در مذهب شیعه قوت بگیرد، شیعه از بین می‎رود، به ویژه این كه حكومت‎های وقت با شیعه مخالف بودند. امام نیز با موعظه پیروان خود و همچنین با پوشیدن لباس‎های معمول جامعه كه گاهی لباس‎های فاخر نیز بود و با كار كردن در مزرعه و مبادرت به كشت و كار در مِلك شخصی خود و یا با مناظره با جماعت صوفی‎ها و به طرق مختلف در رد تصوف و رهبانیت كوشیدند.

امام صادق علیه السلام در رد ماتریالیست‎های آن دوره كه به اصطلاح به آنها زندیق گفته می‎شد و گروهی ماده‎گرا بودند، به ابوشاكر دیصانی می‎فرماید: علاوه بر حواس، بایستی دلیل و عقل را هم به كار بندید، زیرا در تاریكی ولو از حواس خود در راه رفتن بخواهید كمك بگیرید، برای این كه منحرف و گمراه نشوید و یا سقوط نكنید بایستی از نور چراغ استفاده كنید.

غالی‎گری كه در آن قائل به الوهیت ائمه اطهار علیهم السلام می‎شدند، فكری بود كه می‎توان گفت تحت تأثیر تفكر مسیحیت، كه در آن قائل به الوهیت عیسی بن مریم علیه السلام پیغمبر خدا هستند، به وجود آمد. امام در برخورد با این گروه شدیدترین تنفر و انزجار قلبی خود را نسبت به آنها ابراز داشته‎اند. امام صادق علیه السلام در رد ماتریالیست‎های آن دوره كه به اصطلاح به آنها زندیق گفته می‎شد و گروهی ماده‎گرا بودند، به ابوشاكر دیصانی می‎فرماید: علاوه بر حواس، بایستی دلیل و عقل را هم به كار بندید، زیرا در تاریكی ولو از حواس خود در راه رفتن بخواهید كمك بگیرید، برای این كه منحرف و گمراه نشوید و یا سقوط نكنید بایستی از نور چراغ استفاده كنید.

امام ضمن طرد حركت‎های تهاجم فرهنگی، فكری كه در این دوره شتابی كاملاً محسوس به خود گرفته بود، برای چاره اندیشی و نشان دادن منابع صحیح و غنی فكری كه امت اسلامی بتواند از آن سیراب شود و از هرگونه انحراف فكری مصون بماند، دو ثقل اكبر و اصغر را كه پیامبر برای هدایت امت خود به یادگار گذارده بود، را به مردم معرفی می‎نماید تا از منابع فاسد تغذیه نكنند. در معرفی ثقل اصغر می‎فرماید: «انا أهل البیت عندنا معاقل العلم و آثار النبوه و علم الكتاب و فصل ما بین الناس»؛ «ما اهل‎بیت هستیم كه محل تعقل علم نزد ما است و آثار رسالت الهی نزد ما است و علم به كتاب خدا (و رموز آن كه موجب هدایت است) نزد ما است و آنچه باعث شناخت مردم و جدا نمودن هدایت یافته از گمراه است، نزد ما می‎باشد.» در كتاب بحارالانوار و كافی چندین حدیث با تعابیر مختلف به این مضمون موجود است: با وجود این دو منبع سرشار آیا دیگر جای مراجعه، به مكاتب شرقی و غربی آن زمان و امروز وجود دارد؟ اگر بدنه امت اسلام به این دو ثقل اكبر و اصغر مسلح گردد نه تنها تیرهای تهاجم فرهنگی، نفوذی در فكر مسلمین و فرهنگ آنان نخواهد كرد، بلكه اجازه تهاجم به بیگانه را هم نمی‎دهد و مكتب اسلام فكر بدیع و غنی خود را به دیگران عرضه خواهد نمود.

مخاطبین امام صادق علیه السلام

«تبلیغ» سه ركن اصلی دارد كه عبارتند از: مُبلغ، مخاطب و پیام؛ پیام واسطه بین مبلغ و مخاطب می‎باشد كه مُبلغ آن را با یكی از روش‎های تبلیغی به مخاطب ابلاغ می‎كند. امام صادق علیه السلام در طول زندگانی خود علاوه بر این كه با شیعیان و اصحاب و شاگردان خود به بحث و گفت وگو می‎پرداخت و به سؤالات آنها پاسخ می‎داد، با توجه به این كه در نتیجه فكر بیگانگان، از راه ترجمه كتاب‎های یونانی و فارسی و هندی از جهت پدید آمدن گروه‎های خطرناك از قبیل «غلات» ، «زندیقان» ، «جاعلان حدیث» و «اهل رأی و قیاس»، زمینه‎های مساعد برای رشد انحراف فكری فراهم شده بود، لذا امام صادق علیه السلام در برابر آنها ایستادگی كرده و در سطح علمی، با آنها به گفت و گو و بحث و مناظره پرداخت و خطوط فكری آنها را برای امت اسلامی افشا نمود. فعالیت‎های امام در ایستادگی قاطعانه در برابر شبهه‎های غرض آلود - در عقاید و نظریات دینی - كه از لحاظ اغراض سیاسی به منظور از بین بردن روح حقیقی اسلام منتشر می‎شد، بود. محضر درس امام جعفر صادق علیه السلام یك جلسه بحث آزاد بود كه در آن هر شاگردی می‎توانست به استاد ایراد بگیرد و اگر بتواند نظریه‎اش را رد كند.

امام صادق علیه السلام به شدت با رهبانیت شیعه و سایر فرق اسلامی مخالفت ورزید، وی می‎دانست كه اگر فكر رهبانیت در مذهب شیعه قوت بگیرد، شیعه از بین می‎رود، به ویژه این كه حكومت‎های وقت با شیعه مخالف بودند. امام نیز با موعظه پیروان خود و همچنین با پوشیدن لباس‎های معمول جامعه كه گاهی لباس‎های فاخر نیز بود و با كار كردن در مزرعه و مبادرت به كشت و كار در مِلك شخصی خود و یا با مناظره با جماعت صوفی‎ها و به طرق مختلف در رد تصوف و رهبانیت كوشیدند.

امام صادق علیه السلام نظریه‎اش را به شاگردان تحمیل نمی‎كرد و آنها را آزاد می‎گذاشت كه نظریه استاد را بپذیرند یا نپذیرند. آنچه سبب می‎شد كه شاگردان امام نظریه ایشان را بپذیرند تأثیر درس استاد بود. امام صادق علیه السلام به همه سؤالات پاسخ می‎دادند و در بحث‎های طولانی با صبر و متانت، به سؤالات گوش داده و با اتخاذ شیوه‎های مختلف، طرف مقابل را مجاب می‎كردند.

به طور مثال مناظره‎ای طولانی بین امام صادق علیه السلام و یك زندیق صورت گرفت كه یونس بن ظبیان آن را روایت كرده است. این مناظره مشتمل بر 85 سؤال است كه زندیق مطرح نموده و حضرت نیز با ادب و احترام و با صبر و حوصله به تمامی آنها پاسخ گفته است كه در ضمن آن حضرت سؤال‎هایی را نیز از زندیق می‎پرسد. این مناظره را مرحوم طبرسی در الاحتجاج، جلد سوم، در صفحات 264 و ، 323 آورده است. همچنین مرحوم مجلسی آن را در بحارالانوار، جلد 10صفحات 194-164 از الاحتجاج نقل كرده است. گروه‎های غیرمذهبی نیز كه ملحدین و مشركین آن زمان بودند و بعضی نیز مادی‎گرا بودند، با امام صادق علیه السلام به مناظره می‎نشستند و از مخاطبین آن حضرت محسوب می‎شدند. این گروه با خود امام و گاهی با شاگردان امام در مسائلی چون اثبات صانع، وحدانیت خالق، اصالت ماده، ملاك بودن حس در ادراك موجودات عالم و رد عالم ماوراءالطبیعه به بحث و گفت وگو می‎پرداختند. امام با همه گروه‎ها به بحث و مناظره می‎نشست هر چند افرادی، آنها را از خود طرد كرده باشند؛ از جمله ابن ابی العوجاء كه زندیقی منكر بود و علما از مجالست و مسائلت با او به جهت خبث لسان و فساد درونی‎اش، كراهت داشتند. حضرت از او می‎خواهد كه هر سؤالی كه دارد بپرسد. امام نیز در پاسخ به او عقاید خود را صریحاً اعلام می‎دارد و می‎گوید كه او گمراه است. امام و شاگردان او در این مناظرات همواره حافظ اركان شریعت و اعتقادات اسلامی بودند، رفتار امام با این طبقه از جامعه، برخوردی حكیمانه و همراه با حلم و صبر بود. امام ادعاها و ادله آنها را با متانت و صبوری گوش می‎كرد و معمولاً از ادله خود خصم با ظرافت خاصی استفاده می‎كرد و آنچه را كه مبنای اعتقادات خود آنها بود و مورد قبولشان واقع می‎شد، برای رد مدعای آنها و اثبات اعتقادات اسلامی استفاده می‎كرد، كه به آن در اصطلاح منطقیین، جدل گفته می‎شود. مهمترین ابزار امام در برخورد با این گروه‎ها همان اخلاق معنوی و كریمانه و روحیه بردباری وی بود كه سرانجام مخاطب را به تسلیم وادار می‎كرد و آنها زبان به ستایش و مدح امام می‎گشودند.

شهادت امام صادق علیه السلام

ابوشاكر دیصانی از بزرگترین متكلمان زنادقه و ملحدین به شمار می‎رود. وی كه سابقه بحث‎های متعددی را با امام دارد هنگامی كه می‎خواهد نظر و دلیل امام را در حدوث عالم بداند به امام می‎گوید: «انك احد النجوم الزواهر و كان آباوك بدوراً بواهر و امهاتك عقیلات عباهر و عنصرك من اكرم العناصر و اذا ذكر العلماء فبك تثنی الخناصر فخبرنی ایها البحر الخضم الزاخر ما الدلیل علی حدوث العالم» ؛ «تو یكی از ستارگان درخشان هستی و پدرانت ماههای درخشنده آسمان معرفت و مادرانت دانایان و اهل كمال هستند و نهاد تو از بهترین نهادها و سرشت‎هاست و هرگاه ذكری از علما می‎شود، انگشتان به سوی تو اشاره می‎كنند؛ ای دریای پر آب و گرانمایه، دلیل بر حدوث عالم چیست؟»

ابوحنیفه نعمان بن  ثابت رئیس مذهب حنفی مدت دو سال از محضر امام صادق علیه السلام بهره جست و خود اعتراف كرد كه: «كسی را از امام جعفر صادق داناتر ندیدم.» و همچنین اقرار كرد كه: «اگر آن دو سال كه نزد امام صادق علیه السلام بودم، نبود؛ چیزی نمی‎دانستم و به مهلكه افتاده بودم.» همچنین نقل است: روزی مردی از ابوحنیفه سؤال كرد، اگر شخصی مال خود را برای امام وقف كند، در این صورت مستحق این مال كیست؟ ابوحنیفه جواب داد: مستحق جعفر صادق علیه السلام است، زیرا او امام به حق است.

ابوشاكر پس از استماع دلیل امام صادق علیه السلام از امام تشكر می‎كند و می‎گوید: چون می‎دانست كه عادت ما بر این است كه تا چشمانمان نبیند و امری را با یكی از حواس خود، حس نكنیم، نمی‎پذیریم شما هم از همین راه ما را قانع كردید. همچنین ابن ابی العوجاء كه مشهورترین متكلم ملحد زمان امام صادق علیه السلام محسوب می‎شود، وی امام را در بحث علمی به دانه‎های سرخ آتش تشبیه می‎كند، كه مخاطب را در آن مخمصه راه فراری نیست كه گرفتار حملات علمی امام می‎شود و به ناچار باید خود را تسلیم كند. وی زمانی كه در مسجد الحرام در میان جمعی از یاران خود به بحث با امام می‎پردازد و وقتی در برابر براهین و دلایل امام حرفی برای گفتن ندارد به اطرافیان خود می‎گوید: «سألتكم أن تلتمسوا لی خمره فالقیتمونی علی جمره» ؛ «من از شما خواستم تا یك بحث و كار آسوده برایم فراهم كنید و شما مرا بر روی آتش گداخته انداختید.» امام صادق علیه السلام در مناظرات و برخورد با اهل كتاب سعی می‎كردند كه از مطالب مورد قبول طرفین كه هم در قرآن و هم در كتاب آسمانی آنها وجود داشت، به عنوان ادله مدعای آنها استفاده كنند و ضمن سفارش اصحاب، به مهربانی با اهل كتاب كه با مسلمین معاند نبودند، آنها را تشویق به تشرف به دین اسلام می‎كردند.

امام جعفر صادق علیه السلام و زنادقه

منحرف نمودن مسلمین از مسیر حقیقی دین، سبب بروز عقاید و آراء متكلمین شد و مخصوصاً نیروی زر و زور معاویه كه موجب جنگ جمل و صفین و نهروان شد و واقعه حكمین را به وجود آورد، عقاید مختلفی را در مسلمین ایجاد كرد كه موجب بروز حوادث دامنه‎داری شد و یك قدرت علمی لازم بود كه این افكار و اوهام پریشان را با استدلال و براهین مستند به قرآن و سنت و عقل از میان بردارد و راه راست و مستقیم و روشن را به مردم بنمایاند. نام زندیق، نخست در زبان عرب به پیروان مانی اطلاق می‎شد كه جهان را از دو اصل ازلی نور و ظلمت می‎پنداشتند و به همین سبب آنها را دوگانه پرست می‎شناختند. سپس این نام به مادیون اطلاق شد، آنان كه منكر خدا و پیامبران و كتاب‎های آسمانی هستند و معتقد به ابدیت جهان و منكر دنیای دیگر و عوالم مابعدالطبیعه می‎باشند. سپس این نام بر كسی اطلاق شد كه منكر یكی از اصول دین اسلام باشد و یا رأی و نظری داشته باشد كه آن رأی در نتیجه انكار یكی از اصول عقاید باشد. سپس این نام به هر كس كه مخالف مذهب اهل سنت بود، اطلاق گردید و در آخر به هر شاعر یاوه‎گویی كه بی‎ملاحظه دم از معشوق می‎زد و یا هر نویسنده‎ای از این قبیل و طرفداران آنها گفته می‎شد. در زمان امام جعفر صادق علیه السلام چند نفر به زندقه شهرت داشتند كه معروف‎ترین آنها ابن ابی العوجاء ابن طالوت، ابن أعمی و ابن مقفع بودند كه در ایام حج به مسجدالحرام می‎آمدند و با مردم تماس داشتند و نیز با امام صادق علیه السلام پیرامون مسائل مختلف مناظره و احتجاج می‎كردند. ابن ابی العوجاء مانند بسیاری دیگر از زنادقه در تخریب مبانی اعتقادی مسلمانان كوشا بود، به جعل اخبار و احادیث و پراكندن آنها در میان مردم اهتمام داشت. وی هنگام مرگ خود اعلام كرد كه 4000 حدیث جعل كرده تا حرام را حلال و حلال را حرام نماید. مؤلفان كتب تاریخ و كلام و ملل و نحل او را در شمار زنادقه آورده‎اند و قتل او نیز به همین اتهام بوده است.

شیخ مفید در ارشاد می گوید: «محدثان همه اتفاق نظر دارند كه راویان موثق و كسانی كه از محضر امام صادق علیه السلام استفاده كرده‎اند چهار هزار نفر بودند، گرچه این شاگردان از نظر عقاید با یكدیگر اختلاف داشتند.»

شهادت امام صادق علیه السلام

تحمل وجود علمی امام بر ستمگران و بی‎فضیلت‎ها، سنگین و غیرقابل تحمل بود تا این كه با دسائس و نقشه‎های گوناگون بعد از این كه چندین بار شبانه به منزل ایشان یورش بردند، وی را به تبعید از وطن مجبور ساختند تا بالاخره در سال 148هـ. حضرت را با زهر به شهادت رساندند و قبرستان بقیع آغوش خود را برای پذیرش یكی از نوادگان پیامبر اكرم گشود و حضرت جعفر بن محمد الصادق علیه السلام در كنار جد بزرگوار و پدر و عموی ارجمند خویش به خاك سپرده شد. مسعودی در مورد تاریخ شهادت حضرت می‎نویسد: عمر امام جعفر صادق علیه السلام 66 سال بود و در سال 148 هجری شهید شد و در روز یكشنبه 25 ماه شوال در قبرستان بقیع در کنار مزار امام حسن و علی بن الحسین و امام باقر علیهم السلام دفن گردید. از شهید اول در كتاب فصول المهمه است كه می‎نویسد: «یقال انه مات بالسم فی ایام المنصور» پس از آن كه خبر رحلت امام صادق علیه السلام را به منصور دادند، وی گفت: «ان جعفراً كان ممن قال الله فیه ثم اورثنا الكتاب الذین اصطفینا من عبادنا و كان ممن اصطفی الله و كان من السابقین بالخیرات»؛ همانا جعفر از كسانی بود كه خداوند درباره آنها فرموده، كتاب و علم الهی را نزد برگزیدگان از بندگانمان به ارث نهادیم و او از كسانی بود كه خداوند او را برگزیده بود و از پیشی گیرندگان در نیكی‎ها و خیرات بود.» به راستی كه دشمن هم امام را می‎شناسد و نمی‎تواند وجودش را تحمل نماید، چون او وارث حقیقی علم الهی و برگزیده واقعی خداوند و شایسته رهبری و هدایت جامعه بود و این حقیقت برای حاكم قسی القلبی چون منصور بسیار تلخ بود.

منبع:

روزنامه همشهری، سیده فاطمه حسینی میرصفی .

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.