چهار دهه بازیگری علی نصیریان در سینمای ایران؛ فیلم به فیلم
گاو(1348)
یك شروع رویایی، در فضای سینمای آن سالهای ایران، برای بازیگری كه دلش نمیخواست اعتبار خوش تئتارهایش را با سهلانگاریهای سینمای عامهپسند ایران تاخت بزند. داریوش مهرجویی بازیگران نمایش تلویزیونی گاو را به سینما آورد و هم خودش جلوه كرد و فضایی ایجاد شد تا بازیگران معتبر دوران طلایی تئاتر ایران پایشان به سینما باز شود. غیر از علی نصیریان، عزتالله انتظامی (كه فقط نقش خیلی كوتاهی در واریته بهاری بازی كرده بود)، جعفر والی، پرویز فنیزاده و جمشید مشایخی (كه هر دو قبل از گاو فقط در خشت و آینه ابراهیم گلستان بازی كرده بودند) و عصمت صفوی (كه در 1330 دو فیلم بازی كرد و 18 سال منتظر ماند) هم با فیلم مهرجویی به سینما معرفی شدند. مش اسلام در گاو نماینده عقل بود و اهل روستا را با درایتش راه میبرد. نصیریان این نقش را درست فهمیده بود و بهخوبی توانست نقطه مقابل شخصیت سودایی و جنونزده مش حسن (انتظامی) باشد. فصل شلاقزدن گاو/مش حسن زیر باران، پایانی تأثیرگذار برای فیلم بود؛ پایانی كه بازیگرها در به ثمر نشستنش نقش مهمی داشتند و نگاههای مات و مبهوت نصیریان (كه بعدها جزو ویژگیهای بازیگریاش شد) كمك كرد تا سرنوشت تراژیك مش حسن رنگ دیگری پیدا كند.
آقای هالو (1349)
ادامه همكاری با مهرجویی، طبیعیترین و درستترین تصمیم نصیریان بود. هالو را خودش برای صحنه نوشته بود و به چم و خم شخصیت هالو تسلط داشت. همراه با مهرجویی متن را برای سینما دوبارهنویسی كردند و اینبار، نقطه مقابل شخصیت مش اسلام را در فیلم بازی كرد؛ آقای هالو، شهرستانی سادهدل و (چه باك) ابله دوستداشتنی و بامزهای از كار درآمد كه هم فروش خوب فیلم را تضمین كرد و هم در دل سینماروها جا باز كرد. بیراه نیست اگر بنویسیم آقای هالو محبوبترین و ماندگارترین نقش سینمایی نصیریان است. با آن نگاههای مبهوت و خیره و لحن و تكیهكلامهایی كه تعجبش را از هر چه در پایتخت میدید نشان میداد. از اولین تجربه كمدی نصیریان میشود شم كمیك او را بهخوبی فهمید، گرچه بعدها در كارنامهاش كمتر نشانی از كمدی میبینیم و آقای هالو شاید به همین دلیل در میان فیلمهای نصیریان متمایز و مثالزدنی مانده است.ستارخان (1351)
روایت علی حاتمی از واقعه قیام تبریز(مثل بقیه روایتهایش از تاریخ ایران) با كتابهای تاریخ رسمی ایران فرقهایی داشت. به همین دلیل، ستارخان و باقرخان و بقیه هم تفاوتهایی با تصویر قابل تصورشان در ذهن اهل تاریخ پیدا كردند. نصیریان در قالب ستار قرهباغی، عنایت بخشی در نقش باقرخان و عزتالله انتظامی در نقش حیدر خان عمواوقلی ظاهر شدند، اما فیلم حاتمی ناموفق از كار درآمد؛ چه از جنبه اعتباری برای كارنامه پر جلوه او و چه برای بازیگرانش كه میتوانستند در این نقشهای ویژه عرض اندام كنند. هر چه بود، در آن آشفته بازار سینما در دهه 1350، نقشی بهتر از این نصیب كسی نمیشد. غیر از ایین، باب همكاری با علی حاتمی باز شد كه بعدها در هزاردستان و كمالالملك ثمر داد. بازی نصیریان در نقش ستارخان ویژگی قابل اشارهای ندارد، گرچه لطمهای هم به كار و بار فیلم نزده است. اگر دو فیلم قبلی مبنای ارزشگذاری باشد، ستارخان نه قدمی رو به جلو است و نه گامی به عقب؛ ایستادن در نقطهای كه بودند، برای بازیگران سینمای ایران، همیشه یك جور پیشرفت محسوب میشود!پستچی (1352)
همكاری مجدد با مهرجویی، همبازیشدن مجدد با انتظامی و نقشی متفاوت از همه تصورات قبلی از علی نصیریان، امتیازهایی است كه این بازیگر قدرش را خوب دانسته است. تقی پستچی هم عقیم است و هم توسریخور، و اجرای این نقش در حد و اندازههای سینمای ایران برای هر بازیگری موهبتی است تكرارنشدنی. امروز بدون آنهمه نماد و نشانه و ایما و اشارههای سیاسی كه به فیلم الصاق شده بود، بعد از اینكه مهرجویی چندتا فیلم خیلی خوب دیگر ساخت و راهش را از این سینمای سمبلیك جدا كرد، موقع تماشای پستچی بیش از هر چیز متوجه اجرای خوب نصیریان میشویم. نوكر حقیری كه شاهدانه نشخوار میكرد و همه چیزش را دو دستی تقدیم ارباب و مسافر فرنگیاش (با بازی احمدرضا احمدی) كرده بود، حتی زنش را. نصیریان چنان در قالب این نقش فرو رفت كه بیرون آمدنش را دشوار میكرد، ولی تجربه و انتخابهای هوشمندانهاش باعث شد تا ابد هالو یا تقی پستچی نماند. عصیان ابلهانه و حقیرانهاش در انتهای فیلم، از صحنههای قابل اشاره كارنامه بازیگری نصیریان است. یك قدم دیگر رو به جلو، در كنار كارگردانی كه تا امروز نصیریان را از هر كسی بهتر هدایت كرده است.مهرگیاه (1354)
بعد از مهرجویی و حاتمی، فریدون گله سومین فیلمساز شاخصی است كه نصیریان جلوی دوربینش رفت. گله كه غیر قابل پیشبینی بودن فیلمهایش از او چهرهای خاص و متفاوت ساخته، بعد از تجربههای ماندگاری در سینمای خیابانی و فضاهای پایینشهر با آن لمپنهای درجه یك، سراغ فیلمی فلسفی رفت و ادعا كرد مهر گیاه را متاثر از مولانا و عرفای دیگر ایرانی ساخته است. نصیریان در نقش علی عزتفخار، گلفروشی كه ملاقات با زنی اثیری (پوری بنایی) زندگیاش را دگرگون میكند و دست آخر به سوی مرگ میكشاندش، چیز تازهای عرضه نكرد و فیلمنامه هم – به رغم ادعاهای فیلمساز – مجالی برای عرضه تواناییهای بازیگران باقی نمیگذاشت. گله بیش از هر چیز به صورت و نگاههای بهتزده و گیج نصیریان احتیاج داشت تا سفر ذهنی شخصیت را در وادی حیرت به تصویر بكشد. از این نظر، نصیریان انتخابی درست و معقول بود و در قالب فیلم مینشست. با اینكه مهر گیاه چیزی به اعتبار بازیگری نصیریان اضافه نكرد، اما لطمهای هم به آن نزد، كه همین هم خودش غنیمتی است.سرایدار (1355)
خسرو هریتاش فهرست كارگردانهای متفاوتی كه نصیریان را برای نقش اول فیلمشان برگزیدند، كاملتر كرد. فیلم نئورالیستی هریتاش حكایت پر درد و رنج رحمان، سرایدار و پیشخدمت مفلوك یك شركت است كه كارش به دورهگردی میكشد. نصیریان با تجربهتر از آن شده بود كه پرسونای خاص تقی پستچی را (با وجود شباهتهای ظاهریاش با این نقش) دوباره روی پرده تكرار كند. تفاوتهای ظریف اجرای نصیریان از این دو شخصیت، میتواند یكی از كلیدهای درك توان بازیگریاش باشد. صحنه حملهور شدن رحمان به گاوصندوق شركت (كه فیلمبرداری مخفیانه پسرش از آن و پخش این فیلم از تلویزیون موجب بیكارشدن رحمان میشود) و صحنههای دورهگردیاش با دوچرخه از نقطهاوجهای كار بازیگری نصیریان است. سرایدار در زمان خودش به نا حق نادیده گرفته شد و به تبعش كار خوب بازیگرها و شخصیتپردازی خوب فیلم هم به چشم كسی نیامد. حالا بعد از سه دهه، میشود با اطمینان از ویژگیهای متمایز فیلم و بازیهای چشمگیر نصیریان، اسماعیل محمدی، سعید كنگرانی و اسماعیل داورفر نوشت. هیچ كار خوبی برای همیشه مغفول نمیافتد، ولی انگار سرایدار و بازی نصیریان سالها زمان میخواست تا مقبول بیفتد.دایره مینا (1354/پخش در 1357)
بهترین فیلم قبل از انقلاب داریوش مهرجویی بیشتر عرصه جولان عزتالله انتظامی و سعید كنگرانی بود تا نصیریان. نقش كوتاه راننده بیمارستان هم كم بود و هم چندان كاركردی در مسیر روایت فیلم نداشت. نصیریان از دو سه موقعیتی كه در فیلم نصیبش شد، استفاده قابل توجهی كرد و بیش از همه به عنوان یك نقش مكمل واقعی به رشد شخصیت اصلی قصه كمك كرد. نگاههای مبهوتش اینجا هم به كار آمد تا صحنه آخر فیلم(سر قبر پدر سعید كنگرانی) نقطه پایان مناسبی برای حكایت سیر سقوط اخلاقی پسر باشد. قبول این نقش كوتاه نشان می دهد كه مهرجویی و نصیریان مفهوم كار گروهی و تداوم پویای همكاری بازیگر/كارگردان را میشناسند. بعد از دو نقش اول ماندگار، نصیریان به حضوری گذرا در فیلمی از مهرجویی بسنده كرد تا در كنار فیلمساز معتبر سینمای ایران بماند و جلو برود.مدرسهای كه میرفتیم (1359)
ناموفقترین تجربه سینمایی داریوش مهرجویی، پایان ناكامی بر همكاری او و نصیریان هم هست. فیلم در هیاهوی بود و نبودِ سینما در سالهای ابتدای پیروزی انقلاب ساخته شد و مثل خیلی از دیگر فیلمهای سازندهاش با تعبیر و تفسیرها و نمادسازیهای آنچنانی توقیف شد. نصیریان در مدرسهای كه میرفتیم در نقش یك مدیر مدرسه مستبد و بد خلق ظاهر شد كه بچههای مدرسه را به شورش علیه خودش و نظم زوركی مدرسه وادار میكند.فیلم چیز خاصی برای گفتن و نوشتن ندارد و نسخه مثلهشدهای كه از آن (سالها بعد از ساخت) پخش شد، ابداً در حد و اندازههای نام مهرجویی و بازیگران شاخصش نبود. كمتر كسی نسخه اصلی فیلم را دیده، اما بعید است آن هم چیز دندانگیری باشد. آنچه از بازی نصیریان در فیلم باقی مانده، نشان از یك كار حرفهای صِرف برای تداوم احتمالی همكاری گروهی دارد. ناكامیهای فیلم دامنگیر گروه هم میشود و نصیریان دیگر تا امروز در فیلمی از مهرجویی بازی نكرده است.فصل خون (1360)
جز سومین همكاری با سعید كنگرانی، نكته گفتنی دیگری درباره حضور نصیریان در این فیلم وجود ندارد. یكی از فیلمهای انقلابی آن روزگار با داستان تكراری ظلم ساواك به اهالی فقیر و ماهیگیران زحمتكش شهری در شمال (چیزی شبیه شیلات) برای نصیریان فرصتی باقی نمیگذارد تا قابلیتهای بازیگریاش را نمایش دهد. انگیزههای بازی در این فیلم از چند جنبه قابل بررسی است؛ یكی تداوم حضور در سینما پس از انقلاب، و دیگری نیازهای اقتصادی بازیگران در دوران تعطیلی تئاتر و سینما. هر چه غیر از این، با توجه به گزیدهكاری نصیریان، دلیل و توجیهی برای این حضور فراموششده نیست.بند (1360)
حرف خاصی نیست، جز اینكه دلایل حضور در فیلم فصل خون را دوباره برای این فیلم هم تكرار كنیم.آفتابنشینها (1360)
حضور در سه فیلمِ سال 1360 برای هر بازیگر سینمای ایران ركورد قابل توجهی محسوب میشود. نصیریان بازیگر قابل اعتماد و احترامی بوده كه توانسته در آن دوران پر التهاب چنین ركوردی به جا بگذارد. فیلم اول مهدی صباغزاده براساس اولین فیلمنامه فریدون جیرانی، قصه مكرر ظلم فئودالهای متنفذ رژیم شاهنشاهی به روستائیان است. نصیریان به نقش سید حسینینژاد برای شكایت از این ستم راهی پایتخت و دادگاهها میشود و تحقیر و توهین زیادی میبیند. سید در جریان درگیری با فئودال زورگو مرتكب قتل میشود و دست آخر به دست ماموران رژیم كشته میشود. در فضای آن روزگار، با چنین داستان و شخصیت كلیشهای و تسلط دوبله بر سینمای ایران، كاری از دست بازیگر ساخته است؟جایزه (1361)
اولین حضور جدی و قابل تامل نصیریان در سینمای بعد از انقلاب در این كمدی انتقادی علیرضا داود نژاد است. داستان فیلم را ابراهیم مكی نوشته است؛ حكایت یك كارمند ساده آموزش پرورش كه در قرعهكشی بانك برنده یك هواپیمای دو موتوره میشود و برای دریافت و نگهداری از آن ناچار است به شرایطی تن بدهد كه زندگی خودش و خانوادهاش را دچار مشكلات اخلاقی میكند. قطعاً كاراكتر معروف آقای هالو، در این بازی نصیریان بیتاثیر نبوده و شخصیت احمد مزروقی در جایزه شباهتهایی به اولین نقش كمیك نصیریان دارد. او در این فیلم با داود رشیدی، از بازیگران همدورهاش در تئاتر، همبازی شد و موفقیت فیلم نقش مهمی در تثبیت حضور هر دو بازیگر در سینمای ایران داشت. جایزه آغازی بر یك ذوران اوج و موفقیت دیگر در كارنامه نصیریان است.كمالالملك (1362)
یك تابلوی دیگر از علی حاتمی فقید كه در آن همه بازیگران نسل طلایی تئاتر دهه 40 و 50 ایران حضور دارند. یك عكس دستهجمعی دلنشین در فاصله میان وقفههای سریال عظیم هزاردستان (راه ابریشم) در كنار مشایخی، انتظامی، رشیدی، كشاورز، پورحسینی، فروهر و دیگران. نصیریان در كمالالملك نقش مظفرالدینشاه را با لهجه غلیظ آذری كه متعلق به دوبلور است، به خوبی اجرا كرد. بیماری مظفرالدینشاه و لاقیدی شاه قاجار در رفتار و سكنات نصیریان جلوه قابل توجهی پیدا كرد و چندتا از دیالوگهای مشهور فیلم (مثل جمله «آدم همهچیزش باید به همهچیزش بیاید») با چهره و میمیك او در ذهنها ماندگار شد. دومین همكاری نصیریان با حاتمی پس از پروژه ناموفق ستارخان، خاطره خوشی به جا گذاشت كه با سریال هزاردستان تداوم پیدا كرد و متاسفانه دیگر تكرار نشد.كفشهای میرزانوروز (1362)
یك كمدی شیرین دیگر و آخرین نقش طنز نصیریان تا امروز. میرزا نوروز عطار خسیسی كه حاضر نیست كفشهای پر وصلهاش را دور بیندازد، شخصیت محوری فیلمی شد كه در فضای سخت آن سالها بهشدت مورد توجه مردم نیازمند به شادی و تفریح قرار گرفت. یكی از مهمترین دلایل این توفیق، اجرای دلنشین نصیریان بود كه شخصیت میرزا نوروز را وارد فرهنگ عامه كرد و رقیب تازهای برای حاجی جبار معروف شد. كفشهای میرزا نوروز مقبولیت نصیریان را تداوم بخشید و امكان مناسبی برای حضور در نقشهای خوب بعدیاش شد.جادههای سرد (1364)
نصیریان با بازی در جادههای سرد برای اولین بار مزد اعتمادش را به كارگردانهای جوان و تازهكار میگیرد. مسعود جعفری جوزانی با ساخت این فیلم به عنوان فیلمسازی قابل اعتماد و خوشقریحه معرفی شد و نصیریان با ایفای نقش معلم فداكار یك روستا به موفقیت این ساخته جوزانی كمك قابل توجهی كرد. فیلم پروسه تولید دشواری داشت و فیلمبرداری در برف و سرمای زیاد و صحنههای سخت پناه بردن معلم به گودال و حمله گرگهای گرسنه حاكی از جسارت نصیریان در انتخاب نقشهای سینمایی است. دوران موفقیت مجدد نصیریان در سینما با جادههای سرد تداوم پیدا كرد و منقطع نشد تا به دو اوج چشمگیر رسید.ناخدا خورشید (1365)
اقتباس ازاد ناصر تقوایی از رمان داشتن و نداشتن همینگوی از مهمترین و بهترین آثار كلاسیك این سینماست. نصیریان با اتكا به اعتمادی كه حضور تقوایی ایجاد كرده بود، نقش مكمل موثری را قبول كرد كه جلوهاش كمتر از نقش اصلی نبود. مستر فرهان (با دوبله متفاوت و خاص ژرژ پطرسی) از شخصیت آشنای نصیریان آشناییزدایی كرد و بازی در یك نقش منفی پیچیده هم به كارنامه بازیگری متنوعش اضافه شد. فرهان دلالی است كه برای نجات چند فراری سیاسی به بندر آمده و برای عبور فراریها از مرز به ناخدا خورشید و لنجش احتیاج دارد. سكانسهای مذاكره دو نفره ناخدا و مستر فرهان بر سر انجام این كار از بهترین سكانسهای فیلم و ماندگارترین موقعیتهای دو نفره در سینمای ایران است كه بخش مهمی از این توفیق ناشی از اجرای خوب داریوش ارجمند و نصیریان و كار خوب مدیر دوبلاژ فیلم است. تقوایی شیطنت نهفته در چشمها و صورت نصیریان را بهخوبی دیده و جسارتش در انتخاب نامتعارف بازیگر و دوبلورش به ثمر نشسته است.شیر سنگی (1365)
دومین همكاری نصیریان با مسعود جعفری جوزانی محصولی بهتر از جادههای سرد به همراه دارد. بعد از سالها، نصیریان و انتظامی بار دیگر مقابل هم جلوی دوربین میروند تا داستان درگیری دو طایفه ایل بختیاری را به فیلمی تماشایی و سرگرمكننده تبدیل كنند. نصیریان در نقش آعلییار و انتظامی به نقش نامدارخان، دو قطب خیر و شر داستان هستند، ولی به كمك فیلمنامه خوب جوزانی به دام اجرای كلیشههای فیلمهای روستایی با محوریت ظلم شاه نمیافتند. یكی از مهمترین دلایلش، پرهیز از آن لهجههای مندرآوردی روستایی است كه سالها در سینمای ایران رایج بود ( و هنوز هم كمابیش دیده میشود.) فصل ماندگار حرفهای دو رییس قبیله در كوه از سكانسهای مشهور و پرطرفدار سینمای ایران است كه اجرای خوب نصیریان و انتظامی و دیالوگنویسی جوزانی مهمترین دلایل ماندگاری آن است.دزد و نویسنده (1365)
نقش نویسنده تنها و بیمار این فیلم فراموششده سینمای ایران، نكته قابل اشارهای ندارد، شاید جز اینكه نصیریان با خسرو شكیبایی (كه هنوز به روزهای اوج كارش نرسییده) همبازی میشود. فیلمنامه ضعیف و دوبله، دو دلیل اصلی ناكامی فیلم دزد و نویسنده است. پس از چند فیلم موفق و بازیهای شاخص، نصیریان با حضور در این فیلم چند پله پایین میاید و این ناكامی، آغازی بر یك دوره ركود و افت چشمگیر در كارنامه بازیگری اوست.ترنج (1365)
یك نقش روستایی دیگر، با همان مایههای تكراری قیام علیه ظلم صاحبكاران زورگو و این بار با محوریت قالیبافی و طرح داستانی ظاهراً متفاوت كه در اجرا به تجربه ناموفق دیگری برای نصیریان و كارگردان فیلم تبدیل میشود.سالهای خاكستری (1367)
دومین همكاری با مهدی صباغزاده هم چیزی به موقعیت و اعتبار نصیریان اضافه نمیكند و یك فیلم فراموششده دیگر در كارنامه فیلمساز و بازیگرش. نصیریان به نقش كارمند راهآهن كه به دلیل بچهدار نشدن دچار دردسرهای مختلف میشود، حضور قابلقبولی دارد، ولی فیلم چیزی برای عرضه ندارد. فیلمنامه و ضعفهای اجرایی سالهای خاكستری باعث شده تا كار گروه بازیگرانش هم به چشم كسی نیاید. در دوران افت و ركود كار نصیریان، این فیلم هم به جمع بازیهای ناكام دیگر اضافه میشود.روز باشكوه (1368)
كمدی شلوغ و پر بازیگر كیانوش عیاری فرصت خوبی است تا نصیریان در میان خیل فیلمنامهها و فیلمهای ضعیف آن دوره حضور متفاوتی را مقابل دوربین فیلمساز مستعد سینمای ایران تجربه كند. داستان طنزآمیز روز باشكوه در استانه ورود خانواده سلطنتی به شهری كوچك اتفاق میافتد. گلاقا قهرمان دوچرخه سیواری شهر پیش مرد محبوبیت زیادی دارد و فرماندار از او برای استقبالی شایسته كمك میخواهد. نصیریان در ایفای نقش فرماندار بهظاهر جدی و رسمی شهر، به ایجاد موقعیتهای خندهدار داستان كمك میكند. روز باشكوه با اینكه به قصد كامیابی در گیشه تولید شده، اما به دلیل كیفیت كار عیاری و گزینش درست بازیگرها از تجربههای قابل توجه سینمای ایران در ساخت فیلمهای سرگرمكننده استاندارد است.پول خارجی (1368)
نصیریان برای بازی در نقش شخصیت كارمند سادهای كه در رویایش میخواهد مبلغ زیادی ارز را به پول تبدیل كند، گزینه مناسبی است. رخشان بنیاعتماد هم كارنامه قابل قبولی داشت كه بازیگر را به حضور جلوی دوربینش ترغیب میكرد. با این حال، پول خارجی ناموفقترین فیلم بنیاعتماد تا آن زمان شد و تلاشهای نصیریان و كشاورز برای حضور قابلقبول هم به جایی نرسید. كارمندی كه در میان دلالهای دلار فروش دچار دردسرهای زیادی میشود و كارش به جنون میكشد، نقش چالشبرانگیزی برای بازیگر است، اما فیلمنامه در جزئیات و شخصیتپردازی دچار ضعفهایی است كه باعث میشود كار بازیگران به نتیجهای درخور قابلیت بالقوه نقش و زحمات آن ها نرسد. از بدشانسی نصیریان یا بنیاعتماد، همكاری اول این دو سینماگر شاخص ایرانی ناكام میماند و دیگر ادامه پیدا نمیكند.شهر من عشق من (1370)
ضعیفترین فیلم كارنامه نصیریان داستانی باسمهای درباره عشق به آب و خاك و نوستالژی جنوب است. امروز حتی كمتر كسی نام فیلم را به خاطر میآورد و به همین دلیل است كه حرفزدن و نوشتن درباره نقش و بازیگری نصیریان هم كار بیخاصیتی خواهد بود.شعلههای خشم (1371)
اولین و آخرین اكشن كارنامه نصیریان هم نكته قابل توجهی ندارد. داستانی در بستر ماجرای مهار چاههای نفت كویت، شاید در نگاه اول، جذابیتها و وسوسههایی برای بازیگر ایجاد كند. نتیجه كار نشان میدهد كه گاهی میان تصور اولیه از نقش و فیلم با چیزی كه روی پرده میآید، تفاوت از زمین تا آسمان است.بوی پیرهن یوسف (1374)
همكاری با ابراهیم حاتمیكیا، فیلمساز شاخص نسل جدید، برای هر بازیگری امتیاز است. امتیازی كه نصیریان قدرش را خوب دانسته و با اجرای نقش دایی غفور در بوی پیرهن یوسف، یكی از ماندگارترین نقشآفرینیهای كارنامهاش را رقم میزند. راننده تاكسی پیری كه در انتظار بازگشت فرزند مفقودالاثرش روزشماری میكند، شخصیت اصلی ملودرام تاثیرگذار دیگری از حاتمیكیاست. فیلم در پی موفقیت از كرخه تا راین و با موضوع آزادگان ساخته شد و نصیریان در مقابل نیكی كریمی به عنوان ستاره جوان و مشهور سینمای ایران تجربه تازهای را با موفقیت به سرانجام رساند. حس انتظار و اعتقاد به معجزه در اجرای نصیریان جلوه قابل قبولی پیدا میكند. فصل درددل با پسر بر سر مزارش و سكانسهای پایانی كه به دیدار فرزندش میشتابد، از سكانسهای تاثیرگذار فیلم حاتمیكیاست.برج مینو (1374)
نقش اصلی بوی پیرهن یوسف آنقدر موفق بود كه نصیریان راضی شود در یك صحنه كوتاه فیلم بعدی حاتمیكیا مقابل دوربین برود. در یك صحنه از برج مینو، زن و شوهر در راه سفر به مكانیك پیر و ساكتی برمیخورند كه اتومبیلشان را تعمیر میكند و با نگاهش دور شدن آنها را زیر نظر میگیرد. نصیریان این نقش خیلی كوتاه را بازی كرد تا به تعبیری به این شخصیت فرعی جلوهای خاص و پر رمز و راز ببخشد؛ جوری كه انگار اوست كه مسیر این سفر ذهنی/عینی زوج جوان را تعیین میكند.كمیته مجازات (1377)
یكی از دو نسخه سینمایی سریال عظیم و ماندگار هزار دستان، روایت سالهای جوانی رضا خوشنویس است. زمانی كه تفنگچی چیرهدست اما لاقیدی بود و بر اثر ملاقات با ابوالفتح صحاف به انجمن مجازات پیوست و در ترور چند رجل سیاسی شركت كرد. نصیریان نقش ابولفتح را با اجرای با طمانینه این نقش ساكت اما موثر (و به كمك دوبله شنیدنی ناصر طهماسب و لهجه آذری او) به یكی از شخصیتهای دوستداشتنی و تاثیرگذار سریال (و نسخه سینماییاش) تبدیل كرد. هزاردستان به تعبیری یادگاری از یك عمر بازیگری در تاریخ سینمای ایران است و حیف بود كه نصیریان به عنوان یكی از نامدارترینِ آنها در این عكس یادگاری باشكوه غایب باشد. علی حاتمی هم نقشی متناسب قابلیتهای فیزیكی و تواناییهای نصیریان برایش كنار گذاشت و او را در این عكس پر جمعیت، در ردیفهای جلو نشاند. قطعاً علی نصیریان استحقاق این صدرنشینی را دارد.زندانی 707 (1380)
نصیریان پس از چند سال دوری از سینما، در اكشن ضعیف و فراموششده دیگری با موضوع هواپیماربایی و دخالت اسراییل بازی میكند. طبعاً چند سال دوری از سینما و بازیگری، توضیحی برای این بازگشت ناامیدكننده است. نقشی كه به نصیریان سپرده شده، جایی برای كار ندارد و طبیعی است كه بازیگر هم نمیتواند فراتر از كلیت فیلمنامه و فیلم حركت كند. آغازی ضعیف برای ورود نصیریان به دهه چهارم بازیگری.دیوانهای از قفس پرید (1381)
فیلمنامهای بهشدت گنگ و داستانی پر پیچ و خم، پر از دسیسه و نیرنگ و شخصیتهای عجیب با دیالوگهای عجیب، حتی به كمك اجرای خوب سیاهه طولانی بازیگران شاخص سینمای ایران مانند پرویز پرستویی، عزتالله انتظامی، علی نصیریان و نیكی كریمی هم نمیتواند كسی را مجاب كند و تماشاگران عام و خاص را گیج و حیران به جا میگذارد. نصیریان در این فیلم در قالب شخصیت فراست، مراد زاهد مسلك گذشته و رانتخوار و مفسد امروز، فرصت بالقوه خوبی برای جلوهگری پیدا میكند و تا جایی كه امكانش هست، میكوشد نقش را باورپذیر كند. منتها سد بزرگی مانند فیلمنامه در مقابل تك تك بازیگران قرار دارد كه نمیگذارد این زحمتها حاصل نظرگیری پیدا كند. مایه عشق پیر به دختر جوان و همسر سابق مرید قبلیاش با بازی نصیریان به یكی از معدود نكات قابل اشاره فیلم تبدیل میشود؛ فیلمی كه امیدهای زیادی به موفقیت مادی و معنویاش میرفت و فهرست بازیگران گزیدهكارش نشان میدهد كه چه حسرتهایی كه برانگیخته است.شاه خاموش (1382)
نصیریان نقش صدراعظم دربار قاجار (مستوفیالممالك) را در داستان عشق احمدشاه قاجار به دختری فرنگی بازی كرد؛ نقشی كه بازگشت نصیریان به فضای قجری پس از مظفرالدینشاه فیلم كمالالملك بود. همایون شهنوار به پشتوانه سریال موفق دلیران تنگستان توانست دوباره تلویزیون را برای تولید سریال و فیلم سینمایی براساس زندگی احمدشاه مجاب كند. محصول نهایی اما چیز نظرگیری از آب در نیامد و ستارههای معروفی مثل محمدرضا فروتن و مهتاب كرامتی هم نتوانستند موفقیت فیلم را تضمین كنند. نصیریان كوشش كرده تا نقش را متفاوت از توقع تماشاگران آشنا به حكایتهای تاریخی بازی كند، ولی فیلمنامه و اجرای فیلم مجال قدرتنمایی را از او گرفته است. میان تجربههای تاریخی نصیریان، شاه خاموش در مرتبه پایینی قرار میگیرد و چیزی به اعتبار كارنامه این بازیگر اضافه نمیكند.جزیره آهنی (1383)
اولین فیلم جشنوارهای كارنامه نصیریان. قاعده بر این است كه فیلمهایی با حال و هوای جزیره آهنی و با مخاطب بینالمللی، از نابازیگرها استفاده كنند، اما كارگردان جوان فیلم ترجیح داده برای اجرای نقش دشوار همهكاره مرموز اهالی یك كشتی متروك از تجربه و اعتبار نصیریان در كنار نابازیگران فیلم استفاده كند. حاصل كار متأسفانه به سرنوشت اغلب فیلمهای جشنوارهای ایرانی دچار شد و اكران عمومی نداشت. به همین دلیل هم كار خوب و بازی قابلتوجه نصیریان در نقشی متفاوت و تجربهگرایی او در این سن و سال نتوانست بازتابی درخور این تلاش پیدا كند. تا پیش از نمایش عمومی احتمالی (اما ظاهراً ناممكن فیلم) تنها میشود از جسارت و قدرت ریسك نصیریان در قبول نقشی دشوار و حضور در نقش مقابل نابازیگران و آماتورها تقدیر كرد. جزیره آهنی به تنوع قابل توجه فهرست فیلمها و نقشهای این بازیگر هم كمك كرده و دیدهنشدن حاصل كار حتماً برایش حسرتبرانگیز است.منبع : سینمای ما