تبیان، دستیار زندگی
مهدیه مفیدی : نگرانی از پیشرفت‌های علمی و تكنولوژیك در دوران مدرن و تاثیر این پیشرفت‌ها بر زندگی انسان مساله‌ای است كه ذهن متفكران و اندیشمندان بسیاری را به طرف خود چرخانده است ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دوربین در كمین ملك خدا

دوربین

فیلموسوفی و دغدغه‌های انسانی

مهدیه مفیدی : نگرانی از پیشرفت‌های علمی و تكنولوژیك در دوران مدرن و تاثیر این پیشرفت‌ها بر زندگی انسان مساله‌ای است كه ذهن متفكران و اندیشمندان بسیاری را به طرف خود چرخانده است.

بازتاب این نگرانی را می‌توان در فیلم‌های متعددی، از فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین(1936) تا 60 سال بعد در فیلم «تجدید حیات بیگانه» به وضوح دید. مطلب ذیل مروری بر حضور این درونمایه در سینماست. *** وقتی كه نخستین اندیشمندان مدرن، خوش‌بینانه ارزش‌های شناخت علمی و احتمال قریب‌الوقوع سروری بر طبیعت را اعلام می‌كردند، ناظرانی كه كمتر خوشبین بودند ترس خود را از چنین بلندپروازی بیش از حدی ابراز می‌داشتند. شاید رمان فرانكشتاین اثر مری شلی یكی از مشهورترین هشدارهای اولیه است. این رمان قدرت‌هایی را كه تكنولوژی و صنعتی‌سازی در اختیار انسان قرار داده است، زیر سوال می‌برد. چنین تشویشی درباره علم و تكنولوژی در تولیدات فرهنگی امروز بسیار زیاد به چشم می‌خورد. فیلم كلاسیك فرانكشتاین، نه‌چندان وفادار به رمان فرانكشتاین، داستان دكتری است كه با دزدیدن اجزای بدن مردگان به ساختن مخلوقی جدید دست می‌زند و از آنجا كه تصادفا مغز یك جنایتکار را داخل سر این مخلوق قرار می‌دهد، حاصل كار یك جنایتکار خلق می‌شود. فرانكشتاین دانشمندی پرنخوت و سست از هوش و استعداد خود است همان‌گونه كه در ابتدای فیلم می‌بینیم به دنبال خلق یك انسان مطابق تصور خودش بدون اتكا به خداست». گناه او دست بردن به قلمرو «دو راز بزرگ خلقت، یعنی زندگی و مرگ» است. توجه به ملاحظات دینی یكی از آغازین ترس‌های انسان در مواجهه با تكنولوژی بوده است. نگرانی دیگر در این زمینه منجر شدن دخالت‌های گستاخانه علمی به وقایعی غیرقابل كنترل است كه ممكن است پیامدهای ژنتیكی محاسبه‌ناپذیری داشته باشد. اینكه انسان‌ها در حالتی كاملا دگرگون شده، با پیامدهای ناشناخته‌ای كه ممكن است بر ارگانیسم طبیعت گیاهان و حیوانات، وارد محیط‌زیست شوند. این نگرانی فرض نهفته فیلم پارك ژوراسیك (استیون اسپیلبرگ، 1993) است. دانشمندی به نام جان هاموند، دایناسورهایی را از DNA موجود در یك فسیل شبیه‌سازی می‌كند و پاركی با مضمون دایناسورها شكل می‌دهد، اما به‌رغم همه تدابیر امنیتی، این موجودات از كنترل خارج می‌شوند. اعتقاد به اینكه خود انسان‌ها به نحوی جبران‌ناپذیر در سطح ژنتیك به واسطه تصادف تغییر می‌كنند در یكی دیگر از فیلم‌ها با نام مگس ساخته دیوید كروتنبرگ (1986) به تصویر كشیده شده است. دانشمندی به نام ست بروندل در می‌یابد كه ژن‌هایش با ژن‌های یك مگس ممزوج شده و به تدریج مبدل به «بروندل ـ مگس» كریه‌‌المنظر شده است. روایت‌های جدید از داستان فرانكشتاین فقط در موضوع خلقت و دستكاری در حیات دیده نمی‌شود. این امكان كه ممكن است در معرض تهدید فرآورده‌های نبوغ علمی و تكنولوژیك خود قرار بگیریم، برای بسیاری در جریان مسابقه تسلیحات هسته‌ای جنگ سرد آشكار شده بود. در هجونامه استنلی كوبریك، «دكتر استرنج لاو» (1963) فقط تسلیحات جنگی حاصل از پیشرفت علم نیست كه تباهی انسان را نشان می‌دهد، بعد از آنكه ژنرال احمق، جك دی‌ریپر بمب‌افكن‌ها را به روسیه می‌فرستد، این سیستم‌های حفاظتی و بازدارنده آمریكایی‌ها و روس‌ها برای جلوگیری از بروز جنگ هسته‌ای است كه تلاش‌های آنان را برای پیشگیری از بروز فاجعه ناكام می‌گذارد. چنین نگرانی‌هایی نسبت به تكنولوژی كامپیوتری نیز پدیدار شده است. یك مضمون تكراری این است كه كامپیوترهایی كه ما این‌چنین بدان‌ها وابسته می‌شویم، ممكن است روزی دارای هوش مستقل شوند. در فیلم «كولوسوس: ‌طرح فوربین» ابررایانه‌ای كه برای كنترل سیستم دفاع موشكی آمریكایی‌ها ساخته شده است، كنترل اوضاع را به‌دست می‌گیرد و شروع می‌كند به پیش‌بردن نقشه‌های خود، از جمله پیوستن به همتای روسی خود برای گروگرفتن جهان. جیمز كامرون در فیلم ترمیناتور (1991)، دوربین را به‌سمت رایانه‌هایی می‌چرخاند كه استقلال كسب كرده‌اند و در حال برپایی جنگی وحشیانه برای از بین‌بردن آخرین نشانه‌های انسانیت هستند و در ماتریكس، رایانه‌ها در حالی كه بر انسانیت چیره شده‌اند، آنان را همچون «محصول» رشد می‌دهند تا از گرمای بدنشان به‌عنوان منبع انرژی استفاده كنند. یكی از اعتراض‌های انسان به چنین پیشرفت‌هایی در قالب اعتراض‌های دینی ظهور كرد. دیوید هیوم غیرمستقیم یك مشكل دیگر اعتراض‌های دینی را برجسته می‌سازد. او در مقاله‌اش با نام «در باب خودكشی» به نقد یكی از براهین رایج مسیحی بر ضد خودكشی می‌پردازد كه بر اساس آن، زندگی انسان موهبتی از جانب خداست و به یك معنا ملك خداست، پس معلوم كردن اینكه زندگی چه وقت باید تمام شود، كار خداست نه انسان. هیوم چنین پاسخ می‌دهد كه تلاش برای طولانی‌كردن زندگی‌مان و محتاج مواظبت‌های پزشكی‌بودن در هنگام بیماری، به‌نظر می‌رسد كه مجوزی برای دخالت ما در امر حیات است، بنابراین چرا كوتاه‌كردن آن برای ما مجاز نباشد؟ به‌نظر می‌رسد كه لازمه ردكردن خودكشی بر این مبنا، رد‌كردن تمام مداخلات پزشكی باشد و معلوم نیست كه حتی مومنان مخلص نیز بخواهند تا بدین حد پیش بروند. دیدگاه هیوم را می‌توان بسط داد. اگر برخی از انواع پژوهش‌های علمی و دخالت‌های تكنولوژیك، مانند دخالت در امر حیات در سطح ژنتیك، را به‌دلیل اینكه دخالت در كار خداست كنار بگذاریم، آنگاه به‌نظر می‌رسد كه باید از كل پیشرفت‌های علمی كه به‌نحوی زندگی ما را بهبود بخشیده‌اند، چشم بپوشیم .

منبع : تهران امروز