اسب خوب و قرین بد
روزی برای ابومسلم" صاحب الدعوة" اسب بسیار خوبی را که نظیر آن کمتر دیده شده بود ، آورده بودند. ابومسلم از سرداران سپاه خود پرسید: این اسب برای چه کاری خوب است؟
یکی گفت: برای آنکه انسان بر آن سوار شود و در راه خدا جهاد کند.
ابو مسلم گفت: جواب از این بهتر می خواهم.
دیگری گفت: برای شکار و تفریح خوب است.
باز هم ابومسلم قبول نکرد ، عاقبت بعد از آنکه هر کسی نظر خود را ابراز نمود ، خودش گفت: این اسب برای آن خوب است که شخص بر آن سوار شود و از همنشین بد به کوه و بیابان فرار کند.
"تازه مسلمان"
نوشته اند : یک مسیحی مسلمان شد . محتسب شهر به او گفت: تو اکنون چنانی که از مادر متولد شده ای .
بعد از شش ماه مردم محله او را نزد محتسب آوردند که نماز نمی گذارد .
محتسب گفت: چرا در نماز کاهل هستی؟
مسیحی گفت: مگر نه اینکه وقتی مسلمان شدم، گفتی تو اکنون چنانی که از مادر متولد شده ای، از آن روز تا حالا شش ماه بیشتر نگذشته است و به آدم شش ماهه، نماز واجب نیست!