خدمات نظامى على علیه السلام
ألا انما الاسلام لو لا حسامه كعفطة عنز او قلامة حافر (ابن ابى الحدید)
چون در طول چهارده سال دعوت پیغمبر صلى الله علیه و آله مواعظ و نصایح آن حضرت كه متكى به منطق و استدلال بود در هدایت قبایل گمراه و بت پرست عرب مؤثر واقع نشد لذا فرمان جهاد به صورت آیاتى چند نازل گردید و از سال دوم هجرت تا مدت 9 سال كه پیغمبر اكرم در قید حیات بود در حدود هشتاد جنگ و قتال با كفار و مشركین و یهودیهاى عربستان نموده است كه در بعضى از آنها خود آن حضرت شخصا حضور داشته و آنها را غزوات گویند.
فداكارى و از خود گذشتگى على علیه السلام در این جنگها بر احدى پوشیده نماند و در اثر ابراز رشادت و شجاعت بى نظیرش او را ضیغم الغزوات و قتال العرب مینامیدند و جز جنگ تبوك كه به دستور پیغمبر در مدینه مانده بود در تمام جنگها شركت كرده و پرچم فتح و پیروزى همیشه در دست او بوده است.
از غزوات مشهور و مهمى كه پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله با مشركین و دشمنان اسلام نموده و على علیه السلام نیز ابطال و قهرمانان عرب را در آن جنگها طعمه شمشیر خود ساخته است میتوان غزوه بدر واحد و غزوه بنى نضیر و غزوه احزاب (خندق) و غزوه خیبر و فتح مكه و جنگ حنین و طائف را نام برد.
غزوه بدر:
اگر چه پیش از غزوه بدر جنگهاى كوچكى (سریه) میان مسلمانان و مخالفین در گرفته بود ولى غزوه بدر اولین جنگى بود كه مسلمان در آن جنگ آزمایش شدند و ترس مشركین آنها را فرا گرفته بود و براى مقابله با آنان اكراه داشتند چنانكه خداوند در قرآن كریم فرماید:
كما اخرجك ربك من بیتك بالحق و ان فریقا من المؤمنین لكارهون (1) ؛ (همچنانكه پروردگارت ترا از خانهات به حق براى جنگ با مشركین بیرون آورد و گروهى از مؤمنین از مقابله با كفار اكراه داشتند) زیرا تعداد مشركین در حدود هزار نفر بوده و با ساز و برگ كامل و اسبان یدكى براى از بین بردن مسلمین به فرماندهى ابوسفیان حركت كرده بودند در صورتی كه عده مسلمانان 313 نفر بوده و اكثر آنها هم فاقد ساز و برگ بودند و بیش از هفتاد شتر و چند رأس اسب همراه نداشتند بالاخره در روز 17 ماه مبارك رمضان سال دوم هجرى این دو گروه در محلى میان مكه و مدینه به نام بدر (نام چاهى است) در برابر هم قرار گرفتند و خداوند مؤمنین را به وسیله فرشتگان یارى نمود چنانكه فرماید: و لقد نصركم الله ببدر و انتم اذلة (2) خداوند شما را در بدر نصرت نمود در حالی كه زبون و ناتوان بودید) ابتدا سه تن از مشركین (عتبه و شیبه و ولید بن عتبه) به میدان آمده و مبارز خواستند پیغمبر اكرم على علیه السلام را به مبارزه آنها فرستاد و عموى خود حمزه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب را نیز دستور داد كه به همراه على علیه السلام با آنها بجنگند على علیه السلام به محض برخورد با ولید كه مبارز او بود وى را به قتل رسانید و سپس براى كشتن مبارزان همراهانش به سوى آنها شتافت چون آن سه تن كشته شدند ترس و دهشتى از مسلمانان در دل مشركین قرار گرفت، آنگاه مبارزان دیگرى به میدان آمدند كه اكثرشان به شمشیر على علیه السلام زندگى را بدرود گفتند و رشادتهاى آن حضرت جنگ بدر را به پیروزى مسلمانان خاتمه داد به طوریكه متجاوز از هفتاد تن از مشركین قریش مقتول و هفتاد تن نیز اسیر گردیدند كه عباس بن عبدالمطلب و عقیل بن ابیطالب هم جزو اسراء بودند و با دادن فدیه آزاد شده و اسلام اختیار كردند و بنا به نقل مورخین بیش از نیم كشته شدگان مشركین بشمشیر على بوده (3) و بقیه هم به وسیله سایر مسلمین و فرشتگان نصرت بقتل رسیده بودند و از جمله كشته شدگان سرشناس قریش به دست آن حضرت عاص بن سعید و حنظلة بن ابی سفیان (برادر معاویة) و عمیر بن عثمان (عموى طلحه) بودند. (4)
بالاخره جنگ به نفع مسلمین و شكست مشركین خاتمه یافت و مسلمین فاتحانه به مدینه مراجعت كردند و نام نامى على علیه السلام به عنوان شجاع بى نظیرى در میان عرب بلند آوازه گشت و كسى را جرأت و یاراى آن نبود كه مقابله با او را حتى در اندیشه و ذهن خود مجسم سازد.
غزوه احد:
احد نام كوه بزرگ و مشهورى است كه تقریبا در شش كیلومترى مدینه قرار گرفته و غزوه احد در ماه شوال سال سیم هجرى در دامنه كوه مزبور واقع گردیده است.
شكست قریش در غزوه بدر كه موجب آبروریزى و از دست رفتن عدهاى از رجال آنها شده بود زمینه را براى جنگ دیگرى آماده میكرد زیرا خانواده كشته شدگان مانند عكرمة بن ابى جهل و صفوان بن امیه در مكه عزادار بوده و براى انتقامجوئى، مردم مكه را براى مقابله و مقاتله مسلمین تحریص میكردند، ابوسفیان بن حرب كه در رأس كفار قریش بود مردم را دور خود جمع نموده و براى اعاده حیثیت خود آنها را به جنگ آماده میساخت و حتى اموال شخصى خود را در اختیار آنان گذاشت كه به مصارف جنگى برسانند. (5)
هند دختر عتبه و زن ابوسفیان نیز به همراهى چند زن دیگر دف زنان مردم را به خونخواهى كشته شدگان خویش دعوت میكردند با این ترتیب ابوسفیان در حدود پنج هزار سوار و پیاده را تجهیز نموده و راه مدینه را با عده تحت فرماندهى خود در پیش گرفت.
چون رسول اكرم از این قضیه مطلع شد فورا اصحاب را جمع آورى كرده و مطلب را با آنها در میان نهاد گروهى اظهار نمودند كه باید در شهر مانده و حالت تدافعى گرفت ولى بعضى را عقیده بر این بود كه باید از شهر بیرون رفت و به حمله پرداخت بالاخره مسلمین آماده جنگ شدند و خود پیغمبر صلى الله علیه و آله نیز لباس جنگ پوشید و با عدهاى در حدود هفتصد نفر آماده مقابله با دشمن گردید و على علیه السلام را هم به سمت پرچمدارى تعیین فرمود همچنان كه در كلیه جنگها پرچمدارى به عهده او بود چون پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله به احد رسید براى این كه از حمله ناگهانى و پشت سرى دشمن غافل نباشد عدهاى را (در حدود پنجاه نفر) تحت فرماندهى عبدالله بن جبیر بر دهانه شكافى كه براى این كار مناسب به نظر میرسید گماشت و این پیش بینى پیغمبر نیز كاملا صحیح بود زیرا ابوسفیان هم خالد بن ولید را با جمعى تقریبا چهار برابر عده عبدالله در كمین آنها گذاشته بود كه پس از در آویختن دو لشگر بهم از پشت سر به مسلمین حمله نماید.
بارى جنگ شروع شد و بیشتر مبارزان قریش به دست على علیه السلام كشته شدند و پرچمدار ابی سفیان به نام طلحة بن ابى طلحة مرد نیرومندى بود و او را كبش الكتیبة (قوچ لشگریان) میگفتند به مبارزه على علیه السلام آمد و آن حضرت چنان ضربتى بر كله او زد كه چشمانش از حدقه بیرون افتاد و نعره زد و به هلاكت رسید سپس برادر طلحه پرچم را به دست گرفت و او نیز كشته شد و حمزه نیز با كمال رشادت مبارزان قریش را طعمه شمشیر خود میساخت و در اثر كشته شدن جنگجویان قریش شكست فاحشى در لشگریان دشمن نمودار شد و مسلمین با اینكه تعدادشان خیلى كمتر از آنها بودند بر آنها مسلط گشته و نسیم فتح و پیروزى بر پرچم اسلام وزیدن گرفت، مشركین در حال فرار بودند و گروهى از مسلمین به تعاقب دشمن شتافته عدهاى نیز مشغول جمع آورى اموال آنها گردیدند.
در این موقع كسانى كه بر دهانه دره گماشته شده بودند بى انضباطى كرده و بر خلاف دستور پیغمبر صلى الله علیه و آله از فرمان عبدالله سرپیچى نمودند و به گمان این كه فتح مسلمین كاملا حتمى بوده و ماندن آنان در محل مزبور لزومى ندارد پست نگهبانى خود را ترك كرده و بیش از چند نفر از آنها در محل خود باقى نماندند.
خالد بن ولید كه منتظر چنین فرصتى بود با سواران خود راه دهانه را پیش گرفت و آن عده ناچیز را از بین برده و از پشت سر به مسلمین حمله نمود فراریان قریش كه از پشت جبهه صداى خالد را شنیدند مجددا مراجعت كرده و از دو طرف بر مسلمین حملات سختى بردند و چون تعداد مسلمین كم بوده و به حالت تفرقه و پراكنده جنگ میكردند شكستى به آنها روى داده و در نتیجه متوارى گردیدند در این جنگ حمزة بن عبدالمطلب به درجه رفیعه شهادت رسید و جگرش را به دستور هند (مادر معاویه) از سینهاش در آوردند و آن ملعونه هم مقدارى از آن را در دهان گرفته و جوید و از آن روز به هند جگرخوار مشهور شد خود پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله از ناحیه پیشانى صدمه دید و دندان مباركش شكست و به غیر از على علیهالسلام و دو نفر دیگر كسى مراقب آن حضرت نبود.
على علیه السلام با حملات حیدرانه خود گروه مشركین را از هر طرف كه به پیغمبر حمله میآوردند پراكنده میساخت و خود را پروانهوار به دور شمع وجود آنجناب به گردش در میآورد.
فداكارى على علیه السلام در جنگ احد صفحه درخشانى در تاریخ زندگانى او گشود كه سطور طلائى آن با نداى جبرئیل كه میگفت. لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا على مزین گردید . (6)
شیخ مفید از عكرمه او نیز از خود على علیه السلام نقل میكند كه فرمود چون در غزوه احد مردمان از اطراف پیغمبر صلى الله علیه و آله پراكنده شدند مرا بر آن حضرت چنان بى تابى فرا گرفت كه هرگز نظیر آن حالت را در خود ندیده بودم پیش روى او شمشیر میزدم كه یك مرتبه برگشتم و او را ندیدم با خود گفتم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم كه فرار نمیكند و در میان كشته شدگان هم او را ندیدم و گمان كردم كه از میان ما به آسمان بالا رفته است پس غلام شمشیر را شكسته و با خود گفتم با این شمشیر براى دفاع از رسول خدا صلى الله علیه و آله آنقدر قتال میكنم تا كشته شوم و بر آن جماعت حمله كردم آنها از جلو شمشیر من گریخته و راه باز كردند كه ناگاه دیدم پیغمبر صلى الله علیه و آله بیهوش به زمین افتاده است بالاى سرش ایستادم چشمان مباركش را باز كرد و به سوى من نگریست و فرمود: اى على مردم چه كردند؟عرض كردم یا رسول الله آنها كافر شدند و به دشمن پشت كرده و ترا وا گذاشتند پیغمبر نگاه كرد و دید جمعى از لشگریان دشمن به سوى او مىآیند به من فرمود یا على اینها را از من دور گردان من بدانها حمله كرده از چپ و راست شمشیر زدم تا آنها فرار كرده و تار و مار شدند. پیغمبر فرمود یا على آیا مدح خود را در آسمان نمیشنوى كه فرشتهاى به نام رضوان ندا میكند: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتى الا على؟ من اشک شادى ریختم و خداوند سبحان را بر این نعمت سپاسگزارى كردم. (7)
استقامت و پایدارى على علیه السلام و چند نفر دیگر كه ثابت قدم مانده بودند موجب شد كه مشركین از مدینه چشم پوشیده و راه مكه را در پیش گرفتند. على علیه السلام با این كه خود به شدت مجروح بود پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله را از نظر دور نداشت و براى شستن دست و روى آن حضرت با سپر خود آبى تهیه كرد و چون رسول خدا دست و روى خود را شست فرمود غضب خدا بر آن قومى كه رخسار پیغمبر خود را خونین كردند. (8)
غوغاى جنگ فرو نشست و از گروه مسلمین هفتاد نفر مقتول و بقیه نیز فرار كرده بودند و تنها قهرمان نامى این جنگ كه افتخار فتوت را در سایه این فداكارى بى نظیر به دست آورده بود على علیه السلام بود كه چندین زخم مرد افكن به بدن مباركش اصابت كرده بود كه هر یك از آنها به تنهایی قادر بود یك مبارز نامى را از پا در آورد كثرت زخمها و جاى شمشیرها در بدن آن حضرت همه را به تعجب و حیرت انداخته بود كه یك جوان 26 ساله با تن آغشته به خون چگونه هنوز زنده مانده است ولى آنها نمیدانستند كه یك روح بزرگ و قوى و یك ایمان خالص و محض در آن پیكر زخمدار وجود داشت كه آن همه سختىها و ناملایمات را با كمال رضایت و خرسندى تحمل مینمود.نبى اكرم به مدینه مراجعت فرمود و حضرت زهرا علیهاالسلام با ظرف آبى كه براى شستن صورت پدرش در دست داشت آن حضرت را استقبال كرد على علیه السلام نیز در حالی كه دستش تا بازو خون آلود بوده رسید و ذوالفقار را به فاطمه داد و فرمود خذى هذا السیف فقد صدقنى الیومـاین شمشیر را بگیر كه امروز (ایمان و شجاعت) مرا تصدیق نمود سپس فرمود:
أفاطم هاك السیف غیر ذمیم فلست برعدید و لا بملیم
لعمرى لقد اعذرت فى نصر احمد و طاعة رب بالعباد علیم
أمیطى دماء القوم عنه فانه سقى ال عبد الدار كأس حمیم
اى فاطمه بگیر این شمشیر را كه نكوهیده نیست و من ترسو و لرزان و ملامت كننده نیستم (در انجام وظیفهام كوتاهى نكردهام كه خود را ملامت كنم) ـ به جان خودم سوگند در یارى پیغمبر و طاعت پروردگارى كه به اعمال بندگان دانا است كوشش نمودم، خونهاى مردمان را از این شمشیر پاك كن كه این شمشیر جام مرگ را به خاندان عبد الدار (پرچمداران قریش) خورانید .
رسول اكرم صلى الله علیه و آله نیز به فاطمه علیها السلام فرمود:
خذیه یا فاطمة فقد ادى بعلك ما علیه و قد قتل الله بسیفه صنادید قریش. اى فاطمه بگیر شمشیر را كه شوهرت امروز دین خود را اداء نمود و خداوند به وسیله شمشیر او بزرگان قریش را نابود ساخت. (9) شكستى كه در این جنگ به مسلمین رسید در نتیجه یك بى انضباطى كوچك و عدم دقت در اجراى دستور نظامى پیغمبر صلى الله علیه و آله بود و در عین حال تجربه تلخى به دست آنها داد كه بعدها براى آنان مورد عبرت قرار گرفت و آیه شریفه نیز به این موضوع اشاره فرماید:
و لقد صدقكم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصیتم من بعد ما اریكم ما تحبون منكم من یرید الدنیا و منكم من یرید الاخرة ثم صرفكم عنهم لیبتلیكم و لقد عفى عنكم و الله ذو فضل على المؤمنین. (10)
غزوه بنى نضیر:
پس از پایان غزوه احد بعضى از ساكنین محلى مدینه مانند طوایف یهود بنى نضیر و بنى قریظه از این پیشامد خوشحال شده و بعضى از قبایل هم كه پیمان دوستى و یا پیمان عدم تعرض با پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله بسته بودند نقض عهد نمودند.
بنابر این چنین به نظر میرسید كه پیش از جنگ با قریش لازم است نفوذ و امنیت كامل را در مدینه برقرار نمود و سپس به دفع قریش پرداخت لذا در سال چهارم هجرى كه فاصله میان غزوه احد و خندق بود مسلمین آماده قتال با بنى نضیر شده و براى محاصره آنها در ربیع الاول سال مزبور از مدینه بیرون شدند.
فرمانده این ستون اعزامى على علیه السلام بود كه با رشادت و شجاعت ویژه خود آنها را مجبور به تسلیم نمود و پیمان بستند كه پیغمبر صلى الله علیه و آله از خون آنان در گذرد و آنها نیز از حومه مدینه خارج شده و بشام روند. (11)
رسول خدا صلى الله علیه و آله این شرط را پذیرفته و دستور داد كه هر سه نفر یك شتر ببرند و اموال خود را نیز بر آن شتر بار نهند، پس از خروج بنى نضیر از مدینه اموال و اراضى زراعى آنها نصیب مسلمین گردید. این واقعه كه پس از غزوه احد روى داد براى تحكیم موقعیت مسلمین بسیار مناسب بوده و پیغمبر صلى الله علیه و آله با كمال قدرت و مهارت و تدبیر توانست در مدت كمى نفوذ از دست رفته را جبران نماید و بر وسعت قلمرو و اقتدار خود افزوده و دشمنان دین را منكوب سازد.
پىنوشتها:
(1) سوره مباركه انفال آیه 5
(2) سوره آل عمران آیه 123
(3) شیخ مفید در كتاب ارشاد اسامى 36 نفر را كه به دست على علیه السلام كشته شدهاند ثبت نموده است.
(4) ارشاد مفید باب 2 فصل 18ـ كشف الغمه ص 53ـ اعلام الورى و كتب دیگر.
(5) تاریخ طبرى.
(6) سیرة ابن هشام جلد 2 ص 100ـ تاریخ طبرى.
(7) ارشاد مفید جلد 1 باب دوم فصل 22 حدیث 6ـ اعلام الورى.
(8) تاریخ یعقوبى.
(9) كشف الغمه ص 56ـ ارشاد مفید جلد 1 باب 2 فصل 22ـ اعلام الورى.
(10) سوره آل عمران آیه 152 و آیههاى بعد.
(11) تاریخ طبرى.