تبیان، دستیار زندگی
همه چیز خراب شد به خاطر بودن چهار ماه دراردوی تیم ملی از تیم بوكا دورمانده بودم و از این بابت ناراحت بودم اما این چیزها برام در مقابل حضور درجام جهانی  مهم نبود. به خاطر حضور در اولین جام جهانی حسابی هیجان داشتم، آرزوم ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطرات مارادونا ( 43)

همه چیز خراب شد

به خاطر بودن چهار ماه دراردوی تیم ملی از تیم بوكا دورمانده بودم و از این بابت ناراحت بودم اما این چیزها برام در مقابل حضور درجام جهانی  مهم نبود. به خاطر حضور در اولین جام جهانی حسابی هیجان داشتم، آرزوم این بود كه با دوستم ... در اردوی تیم ملی جام جهانی اطاق مشترك  داشته باشیم. از اینكه با بازیكن های بزرگ دیگه ای تو ی اردو تمرین می كردیم احساس غرور می كردم و از طرف دیگه ... همه ما رو امیدوار كرده بود كه ... تو این جام جهانی هم موفق باشیم، ... به پدر و مادرم قول داده بود كه درطی این چهارماه تشكیل اردو مثل دست  راستش باشم. اما بعد همه چیز خراب شد. واقعیت اینه كه در آن روزها انضباظ در تمرین كه لازمه كار در اردوی تیم ملی هستش از بین رفته بود نمی گم كه من یكی كارم رو درست انجام می دادم و بقیه اشتباه می كردند همه ما به نوعی مقصر بودیم  و بی نظمی و نداشتن تمرین كم كم به همه تیم سرایت پیدا كرد. اصلاً همه چیز در فوتبال واگیر داره اگرمحیط اردو شاد باشه این شادی و سرزندگی به همه سرایت پیدا می كنه، حتی فكرش رو هم نمی تونی بكنی كه چقدر سریع شیوع پیدا می كنه ما در ویلا خوبوسا در الیكانته اردو زده بودیم كه جای واقعاً  دیدنیه و فكر می كردیم كه بهتر ینیم اما هنوز بازی نكرده بودیم در اولین مسابقه مان كه در تاریخ سیزدهم ژوئیه سال 82 برگزار شد. واقعا نحسی 13 دچار ما شد و حسابی دلسردمون كرد، می دونستم كه تمام نگاهها به طرف من بود چون حالا دیگه عضو تیم بارسلونا بودم. و منو به چشم یك بازیكن می دیدند كه حتماً باید در زمین فوق العاده ظاهر می شدم. درست قبل از انجام مسابقات جام جهانی انتقال من به بارسلونا قطعی شد آن هم با رقم 8 میلیون دلار كه تا آن زمان چنین پولی برای نقل و انتقال یك بازیكن بی سابقه بود. قبل از جام جهانی منو درحالی كه پیراهن آبی و قرمز بارسلونا را در دستم داشتم جلوی دوربین بودند، اگه نمی بردیم منو می كشند. درستهكه باختیم اما یك پنالتی مارو داور نگرفت خطایی كه برای من انجام شد ندیده گرفت آن هم نه یك خطای معمولی بلكه یك خطای فاحش.

درگیردوره ای تاریك شده بودم

هنوزهم هروقت اون بازی ها را تماشا می كنم یادم می یاد كه چه شوقی برای قهرمانی داشتم. همه فكر می كردند كه آن جام جهانی مال من هستش خود من هم همین طور، در اولین مصاحبه ام در برگشت ازجام به خبرنگاران گفتم كه آنچه دراین بازی ها اتفاق افتاد شكست من نبود، من چیزی كه از دستم برآمد انجام دادم هیچ وقت یك بازیكن به تنهایی نمی بازه. هیچ موقع هم یك نفر از تیم قهرمانی را برای آن تیم نمی آره. اما واقعیت آینه كه من در تیم بیشتر از بقیه بازنده بودم، هیچ كسی اینطوری ریسك نمی كرد. اینقدر مثل من اشتیاق به پیروزی نداشت قبلش به روزنامه ها گفته بودیم كه قهرمان جام ما هستیم و برای كسانی ك به خاطر رفتن من به بارسلونا گریه می كردند پیغام دادم: در حال حاضر توی كشور ما چیزهای خیلی مهمتر از مارادونا هست و اینكه می خوام این جام جهانی را فراموش كنم و فقط حواسم را متوجه جام جهانی 86 كنم. بعد از همه این صحبتها دوره جدیدی از دوران ورزشی من و زندگی جدید من در بارسلونا شروع شد. الان كه فكرش را می كنم می بینم بارسلونا برای آن زمان من بهترین تیم بود حتی بهتر از تیمی مثل بوونتوس، من قبل از رفتنم با طرز تفكر كانالان های اسپانیا آشنا نبودم . حتی فكرش رو هم نمی كردم كه با دیوونه ای مثل خوزه لوییس نونیزبرخورد كنم. موقع عكس گرفتن برای اینكه اون هم توی عكس باشه با كله شیرجه می زد.وقتی هم می باختیم با گریه وارد رختكن می شد و به ما پول می داد: انگار اگه پول بده بهتر بازی می كنیم . اون با نفوذی كه تو یكی از روزنامه ها داشت بر علیه من تبلیغات شدیدی راه می انداخت. درحقیقت تمام آن مدت یك دوران سخت و پیچیده بود و من درگیر دوره ای تاریك ومشكل شدم و از یك فوتبال راحت به یك فوتبال پیچیده و كاملاً متفاوت وارد شدم كه در اوایل تحملش واقعاً برایم مشكل بود درتمرین ها حتی تا توی ... هم ضربه می خورد، من فوتبال اینجوری ندیده بودم و تازه بهترین بازیكن های اسپانیایی حرف بزنم آنها كارهایی كه بهشان آموزش داده شده بود انجام می دادند.

مارادونا، ماشین خوشحالی مردم نیست

قهرمانی آرژنتین درجام جهانی را با هیچ چیزی عوض نمی كردم. وقتی سری مسابقات با تیم ملی تمام شد من به اسكینا و به كورینتس رفتیم، برای اینكه دوباره به سراغ جایی برم كه ریشه ان تو اونجا بود به رودخونه كورنتیس و به پارانامینی رفتیم، جاهایی كه فقط پدرم و دوستانش بلد بودند به اونجا برن و بدون اینكه راهشان را گم كنند برگردند. تواین سفر مهم برادرهام و دوستان صمیمی ام بامن بودند. درآنجا به ماهیگیری رفتم و درضمن فكر هم می كردم به تمام چیزهایی كه به من در طول این سالها گذشته بود و نه بیشتر و یك چیز تو اون مسافرت تو ذهنم نقش بست كه هنوز می تونه تكرار بشه و اون مطلب این بود كه: همه باید بدونن كه مارادونا ماشین خوشحال كردن مردم نیست.

اسپانیا را به جاهای دیگرترجیح می دادم

بزرگترین بدهكاریم به فوتبال آرژانتین، می خواستم عنوانی رو بدست آورم كه مال داخل كشور نباشه بلكه بین المللی باشه به همین خاطر چیزهایی را عنوان كردم كه تا الان روی آنها پافشاری می كنم:

عوض كردن اسم كسانی كه حرف اول رو می زنند. این جور چیزها كه ... فوتبال دور می زنند منوحسابی خسته می كنند، این كه كارها آنطوری كه باید ساده پیگیری نمی شوند.این كه روسای باشگاهایی هستند كه بیشتر برای جلوی دوربین عكاسی ژست گرفتن كار می كنند تا برای باشگاهاشان و این كه در كشورم جاهایی نیست كه به اتكا آنها ... كسانی مثل من، پاسارلا، قبول و بقیه رو داخل كشور نگه دارن. بعضی وقتها از فوتبال سابق با من صحبت می كنند و من درجواب می گم كه بله بازیكنان بزرگی بودند كه عناوین جهانی را برای كشور آوردند اما من دوست داشتم كه بیرون از كشور بازی نمی كردند و داخل كشور می ماندند. این حرفها رو سال 82 به زبان آوردم. ازخدا خواستم كه ... ورزشی و آن مسابقه كاپ طلا آخرین مسابقه های من با تیم بوكا نباشه. اما به خاطر واقع گرا بودنم اعتراف كردم كه اگر قراره خارج از كشور بازی كنم اسپانیا رو به جاهای دیگر اروپا ترجیح می دم. چونكه مسابقات جام جهانی هم اونجا برگزار می شد و به من امكان گرفتن انتقام را می داد. می تونستم ازچهارماه قبل از مسابقات درهمان محل تمرین كنم و در محیط تمركز لازم را برای انجام مسابقات پیدا كنم و علاوه بر آن بسیاری از افراد مورد علاقه ام دراو نجام زندگی می كردند.

آنقدر من رو زدند كه بدنم خرد شد

در مسابقه بعدی مجارستان را درهم كوبیدیم در آن مسابقه من موفق شدم كه دو گل بزنم كه جزو اولین گل های من درجام جهانی بود گل اول رو با یك پرش كوتاه و گل دوم رو با ضربه پای چپ ازبیرون زدم. شش روز بعد با ال سالوادور بازی كردیم كه بازی رو دو برصفر بردیم. دراون بازی آنقدر منو زدند كه حسابی بدنم خرد شد اما بازی را با نتیجه دو بر صفر بردیم، اما متوجه شده بودیم كه تا آخرچه بلایی قراره سرم ... ولی شكایتی نكردم. دوست نداشتم كه مثل یك قربانی بنظربیام.اما منودرطول بازی خیلی زدند. فكر می كنم كه همه حاضرین درآن جام یادشونه كه كلودیوجنتیله چطور منو دربازی مقابل ایتالیا درنیمه دوم زد . در تاریخ 29 ژانویه در بارسلونا بازی را با نتیجه 2 بر1 باختیم و كلودیو را حتی بهش تذكر هم ندادند. اما همه فقط نتیجه بازی را به یاد دارند و فراموش كردند در طول بازی چه گذشت. چند سال بعد از آن در ایتالیا خود جنتیله به من گفت كه تمام سعی اش درطول بازی این بود كه به من اجازه نده بازی  كنم. هر بار كه سعی می كردم توپ را بگیرم روی جفت پاهایم ... می رفت و من حتی فرصت دور زدن را پیدا نمی كردم . یكباردیگه می گم كه حتی باهاش صحبت هم نكردند كه این كار را تكرار نكنه.

این چیزیه كه حتی باورش برام سخت و تقصیر جنتیله هم نبود، مقصر داور مسابقه بود. بازی بعدی مقابل برزیل در تاریخ دوم جولای برگزار شد برزیل با نتیجه سه بریك بازی را برد. اما هر بار كه بازی را دوباره می بینیم بیشتر یقین پیدا می كنم اصلاً از آنها در طول بازی كم نداشتیم و بعلاوه برزیلی ها به روی من خطای پنالتی كردند. آن بازی برای ما خیلی بد تمام شد. اما افراد خیلی كمی هستند كه بدانند ضربه شدیدی كه من به باتیستا زدم به قصد فالكاتو  بود. فالكاتو در وسط زمین ضربه خیلی محكمی به من زد بطوریكه دیگه طاقتم تمام شد و تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.

در حالی كه توپ رو در اختیار داشتم روی پاهایم ... كردند كه ازآنها گذشتم و در حالی كه دنبالم بودند دریك لحظه دور زدم و یك نفر رو جلوم دیدم و آن ضربه را حواله باتیستای بیچاره كردم. توآن جام جهانی خیلی بد بازی كردم.

ادامه دارد....

مطالب مرتبط :

خاطرات مارادونا (42)