تبیان، دستیار زندگی
در مورد بزه و بزهکاری مسائل مختلفی مطرح می‌شود. اینکه تمایل به بزهکاری در چه دوره‌ای به وجود می‌آید و تشدید می‌شود؟ شرایط و عواملی که این تمایل را به وجود می‌آورند کدام‌هایند؟ چطور می‌شود این عوامل را کنترل کرد؟ چگونه با بزهکاری برخورد کرد؟ و ... آنچه که
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آموزش ، به جای تنبیه

آموزش، به جای تنبیه

در مورد بزه و بزهکاری مسائل مختلفی مطرح می‌شود. اینکه تمایل به بزهکاری در چه دوره‌ای به وجود می‌آید و تشدید می‌شود؟ شرایط و عواملی که این تمایل را به وجود می‌آورند کدام‌هایند؟ چطور می‌شود این عوامل را کنترل کرد؟ چگونه با بزهکاری برخورد کرد؟ و ... آنچه که در ادامه می‌خوانید یاد داشتی است از خانم دکتر ابوحمزه روانشناس کودکان در پاسخ به این سوالات.

تمایل به بزهکاری در دوران کودکی فرد به وجود می‌آید. یکی از دلایل گرایش به بزه نبودعزت نفس و اعتماد به نفس پایین فرد است. در یک عده تمایل شدیدی به جلب توجه وجود دارد و وقتی فرد موفق نمی‌شود توجه مثبت از اطرافیانش بگیرد، کاری می‌کند که با شیطنت‌های منفی این توجه را به دست آورد. همین امر باعث بروز رفتارهای نامناسب‌ در فرد می‌شود. مثلاً فرد حتی با چاپ شدن عکس‌اش به عنوان یک خلافکار در روزنامه خوشحال می‌شود و لذت می‌برد. یک عده هم به خاطر اختلال شخصیتی به بزه گرایش پیدا می‌کنند.

شرایط اجتماعی، ویژگی‌های ژنتیک، محیط و نسبت خانوادگی هم از عوامل دیگر هستند. ممکن است یک مشکل روانی از والدین به فرد برسد و در او بروز کند. سن بلوغ دوره‌ای است که فرد بیشترین زمینه را برای گرایش به بزهکاری دارد. در سن بلوغ، فرد در مقابل والدین قرار می‌گیرد و در روابط با آن‌ها به مشکل بر می‌خورد. وقتی هم بخواهد استقلال طلبی خودش را نشان دهد، این گونه عمل می‌کند. همچنین در این سن توجه فرد به گروه و گروه به افراد جلب می‌شود و هر دو به هم گرایش پیدا می‌کنند. خانواده از فرد انتقاد می‌کند و از رفتارش خرده می‌گیرد؛ ولی در گروه  دوستان که اکثراً افراد شرایط مشابهی دارند، این رفتارها تایید می‌شود و فرد جذب می‌شود. این تمایل نسبت به بزه مثل سایر رفتارهای روانی چون بیش فعالی در میان پسرها بیشتر دیده می‌شود.

شرایط اجتماعی هم این‌ گونه رفتارها را تشدید می‌کند. تشویق‌ها و تنبیه‌هایی که فرد در جامعه می‌بیند او را تحریک می‌کند. مثلا کسی که در مدرسه رفتار مناسبی ندارد ، قلدری می‌کند و همه با او کنار می‌‌‌آیند و آزادش می‌گذارند، همین رفتار ناشایست او را تقویت می‌کند. این الگو در فرد تقویت می‌شود و بقیه بچه‌ها هم از او تبعیت می‌کنند و کارهایی را انجام می‌دهند که خوشش بیاید. این تشویق‌ها و تقویت‌ها را در خیلی از فیلم‌ها هم می‌بینیم. همین که یک بازیگر معروف در فیلمی نقش یک خلافکار را داشته باشد، در افراد تاثیر می‌گذارد. او به خاطر علاقه‌ای که با آن بازیگر دارد، آن نقش و خلاف کاری‌ها را می‌پذیرد.

برای جلوگیری از این رفتارها و تقویت مثبت، باید روی این افراد کار کرد که به یک پروژه  ی بلندمدت نیاز دارد. خانواده‌ها نقش مهمی در این رفتارها دارند. اگر کودک بدی کرده و تنبیه شده باید  در برابر کار خوبش هم تشویق شود. باید روی عزت نفس افراد کار شود. مهارت‌های زندگی را به بچه‌ها آموزش بدهیم. روی مهارت‌های اجتماعی کار کنیم.  خیلی از افراد توانایی حل مسئله را ندارند و همین آن‌ها را به طرف بزه می‌کشاند. اگر جرات در افراد تقویت شود، آن‌ها می‌توانند در مقابل خواسته‌های گروه که می‌دانند مناسب نیست، نه بگویند. در کنار این‌ها و در سطحی بزرگتر باید مهارت‌های مختلف را آموزش دهیم و به جای تنبیه ، آن‌ها را به کار بگیریم. این بخش پیش‌گیری. اما عده‌ای هم هستند که بزهکار بوده‌اند. نحوه ی کار برای آنها تفاوت دارد. خیلی از آ‌ن‌ها در خانواده‌های ‌آشفته و خلاف کار بزرگ شده‌اند. روی این خانواده‌ها باید کار کنیم. ما به بچه می‌گوییم این کار خوب است و... اما در خانواده چیزهایی که ما گفته‌ایم بد است و کارهای دیگری ارزش محسوب می‌شوند. زمانی هم هست که اصلاً نمی‌توان خانواده را آموزش داد و شرایط جدیدی بوجود آورد. مثلاً ما به بچه آموزش داده‌ایم و بعد او به خانه رفته. او رفتارهای درست را یاد گرفته و دیگر خوب و بد را تشخیص می‌دهد؛ ولی وقتی برای درآوردن پول و گذراندن زندگی مجبور است مواد مخدر بفروشد یا دزدی کند، آن وقت دیگر چاره‌ای ندارد و دوباره به سمت بزهکاری می‌رود. برای این گونه بچه‌ها باید موقعیتی فراهم کرد تا بتوانند در شرایط بهتر زندگی کنند.

در مورد قوانین اطلاعات کاملی ندارم ولی خیلی مواقع دیده‌ام که یک کودک بزهکار پس از دوره مجازاتش، شرایط بدتری پیدا کرده و پایه‌های آن ارزش‌های منفی در وجودش تثبیت شده است. شاید بتوان برای کنترل بزهکاری قوانین پیش گیرانه‌ای داشت. همیشه معتقدم که پیش‌گیری بهتر از درمان است. اول باید روی خانواده‌ها کار کنیم. کودک در خانه دیده اگر پدرش فریاد بزند، مادر مطیع می‌شود. خودش هم به این نتیجه می‌رسد که با زور می‌تواند کارش را پیش ببرد. حالا این رفتارها را به بقیه تعمیم بدهید. بخش عمده‌ای از رفتار کودکان بازتاب رفتارهای دیگران و به خصوص پدر و مادرشان با آن‌هاست. اگر قبل از سن بلوغ کودکان خانواده‌ها و خود آن‌ها را آموزش بدهیم و مهارت‌های زندگی شان را تقویت کنیم؛ می‌توان امید داشت که به موفقیت برسیم.

منبع : ویژه نامه ی تابستانه ی رنگ جوانی

مقالات مرتبط :

تنبیه تحریمی نه تنبیه بدنی                      

آنچه رفتار را تغییر می دهد                     

رفتن ، رسیدن است        

دزدی های کودکانه              

الگوهای پرخاشگری در کودکان              

دروغگویی در كودكان                       

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.