تبیان، دستیار زندگی
مجموعه "شکرانه" بیش از هر چیز از نحوه نگرش سازندگانش به مولفه‌هایی که در اختیار داشته آسیب دیده و آغاز خوبی را که می‌توانست به کاری حداقل متوسط منجر شود، به شکست می‌کشاند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

"شکرانه"؛ آغازی خوب با یک شکست تمام‌عیار

شکرانه

مجموعه "شکرانه" بیش از هر چیز از نحوه نگرش سازندگانش به مولفه‌هایی که در اختیار داشته آسیب دیده و آغاز خوبی را که می‌توانست به کاری حداقل متوسط منجر شود، به شکست می‌کشاند.

مجموعه ماه رمضانی شبکه های چهارگانه هر سال به گونه ای نامحسوس شامل تقسیم رویکرد به مضامین می شوند و در این میان سهم شبکه پنج مجموعه ای شد با موضوعی عاطفی فرامرزی که این وجه در تعامل با مفاهیم اولیه فیلم باید به نتیجه ای در خور ماه رمضان بینجامد.

سعید سلطانی با پشتوانه مجموعه پرمخاطب "پس از باران"، مجموعه نه چندان موفق "خانه ای در تاریکی" و مجموعه ناموفق "سال های برف و بنفشه" این بار فیلمنامه ای از محمدهادی کریمی را دستمایه قرار داد. فیلمنامه نویسی که هر چند در سینما حرفه ای است ولی وجهه ای به جهت فیلم های معتبر ندارد. فیلم هایی چون "دختران انتظار"، "چشمان سیاه"، "رستگاری در 20/8" و ... نمونه ای از مجموعه کارهای کریمی هستند که ماندگاری در سینمای ایران و ذهن مخاطب نداشته اند.

با چنین پشتوانه ای رویکرد کریمی به تلویزیون و آن هم یک مجموعه مناسبتی از جهات مختلف می تواند جالب توجه باشد. "شکرانه" از ابتدا یک فیلم دوگانه بین ایران و تاجیکستان معرفی شد که بنا به نیاز قصه بخش اعظم آن در کشور همسایه می گذرد و قصه ای خاص و تأثیرگذار دارد. ترکیب بازیگران این مجموعه هم ترکیبی از بازیگران ایرانی و تاجیک انتخاب شدند تا از حیث اشتراک تمدن ها فقط وامدار جغرافیا و مکان نباشد و به گونه ای این تقارن به زوایای مجموعه نفوذ کند و تأثیرگذاری آن بیشتر و بخت مورد توجه قرار گرفتن "شکرانه" بین چهار مجموعه در حال پخش بالا برود.

با چنین مقدماتی پخش مجموعه آغاز شد و چند قسمت ابتدایی هم نوید ادامه خوشی را می داد. در این چند قسمت تلاش شد معرفی لازم و کافی از خانواده سلیم پور ارائه شود. خانواده ای که در آستانه مراسم سالگرد مادر از هم پاشیده است. پدر قصد ازدواج با پرستار زنش را دارد، دختر (مریم) و داماد برای منفعت سرپوش به خطاهای پدر می گذارند و پسری (حامد) که از راه و رسم گذشته زندگی خود برگشته و اهل مذهب و حلال و حرام شده است.

شکاف بین افراد این خانواده در اولین قسمت در سکانسی کارکردی مطرح می شود. سکانسی که با معرفی شخصیت ها در موقعیت و مکان اهمیتی خاص پیدا می کند. مراسم سالگرد مادر در بهشت زهرا (س) که پدر و دختر و داماد مراسمی باشکوه برای او تدارک دیده اند. ولی پسر کوچکتر از حضور در آن به عنوان میزبان سرباز می زند و در مقابل مراسم ساده خود را با کارگران کارگاهش می گذراند.

همچنین در این سکانس کاراکتر پرستاری که در آستانه ازدواج با پدر است به نوعی در برخورد با جمع معرفی می شود. واکنش های زیرپوستی به حضور او بر سر خاک و نهایتاً تعجیلی که پدر برای دور نگه داشتنش از چشم فامیل دارد. این سکانس با  معرفی موجز کاراکترها و در عین حال باز نکردن همه گره ها و باقی گذاشتن ابهامی که به تدریج رفع می شود، جوابگوی بار روایی چند قسمت اول و دراماتیزه کردن این سیر تا پهن کردن تور اصلی است.

به علاوه در همین چند قسمت ابتدایی به گونه ای تلویحی و ابهام برانگیز از فردی به نام سبحان نام برده می شود که با چند تکرار در ذهن مخاطب می ماند. شخصیتی مربوط به گذشته که پدر روحیات حامد و بسیاری از افسوس های زمان حال خود را به کاراکتر سبحان و مسائل مربوط به او نسبت می دهد. این کد کمی بعد وقتی کارکرد پیدا می کند که مسئله اصلی قصه با عمو سبحان و آنچه پدر در گذشته با او و همسرش کرده بازمی گردد.

اما آغاز خوب این مجموعه درست جایی بدل به یک شکست تمام عیار می شود که نویسنده و کارگردان چیزی به عنوان توزیع اطلاعات را فراموش کرده اند و جایی که نباید همه اطلاعات داستانی که تا پایان مجموعه را کفایت می کند در یک سکانس آن هم در سهل ترین شکل ممکن ارائه می دهند و آن وقت است که گره گشایی زودهنگام اندک رشته های بافته شده را هم پنبه می کند.

شکرانه

همه چیز در سکانسی اتفاق می افتد که پدر بر سر گور عمو سبحان برای حامد عقده گشایی می کند و در واقع به جای چند قسمت روایت به زبان تصویر، همه اطلاعات را به شیوه ای رو در اختیار مخاطب قرار می دهد که لابد هر چه زودتر قال مجموعه در تهران کنده و با سفر حامد به تاجیکستان جستجوی او آغاز شود.

هر چه درباره اهمیت به تصویر کشیدن اتفاقات در یک فیلمنامه و همچنین در مذمت گره گشایی به شیوه بیان و کلام شنیده یا خوانده اید را کنار بگذارید و در مجموعه "شکرانه" شاهد این رویکرد سهل انگارانه باشید که پدر در یک منولوگ که گاه به دیالوگ هم بدل می شود همه گذشته خودش و سبحان و فاطمه همسر او را افشا می کند و همه انگیزه های دراماتیک لازم را که باید درون قصه تنیده شود دودستی تقدیم حامد می کند تا چمدانی را که برای سفر بی موقع مکه بسته، به مقصد تاجیکستان ببرد.

مجموعه از جایی که وارد بخش تاجیکستان می شود، به شدت افت می کند. نه فقط به خاطر رخوت و سکون حاکم بر فضای واقعی شهر دوشنبه، نه فقط به خاطر حضور کم قدرت پوریا پورسرخ که در فصل ایران بازی گرم دیگر بازیگران ایرانی به نوعی ضعف او را پوشش می داد، نه فقط به خاطر ترکیب نامتناسب بازیگران تاجیک در کنار دو بازیگر ایرانی، نه فقط به خاطر بازی اغراق شده و ضعیف بازیگران تاجیک که گویش نامفهوم آنها هم مزید بر علت می شود و ...

همه این نقاط ضعف را در کنار روایت کشدار و کم تعلیق فصل تاجیکستان بگذارید تا به این نکته برسید که چرا اینقدر همه چیز کند است و رغبتی برای پیگیری مخاطب ایجاد می کند. در چنین موقعیتی است که مثلاً سهل انگاری بازیگری چون فرهاد قائمیان در تغییر لهجه، بازی گل درشت بازیگران تاجیک به خصوص دختر جوان که از ضعیفترین بازیگران وطنی هم حضوری ضعیف تر دارد و ... بیشتر به چشم می آید.

این چنین است که تکرار این لهجه های نامفهوم بدل به سوهان روح مخاطب می شود به جای اینکه این گویش و فضا و مکان جدید هوایی تازه به کلیت مجموعه بدمد. این چنین است که به علت خالی بودن دست نویسنده برای پرکردن عرض داستانی که پایان آن مشخص و محض است و کمبود قصه فرعی که بتواند 30 شب مکمل خط اصلی داستان شده و آن را قوام بخشد، تکرار حرف اول را می زند و نویسنده چاره ای ندارد جز اینکه کاراکترها را در موقعتی ساکن نگه دارد بدون آنکه اتفاق خاصی را در پی داشته باشد.

مانند همین در حبس نگه داشتن حامد که با بهانه های واهی ادامه پیدا می کند و فقط شاهد انتقال او از جایی به جای دیگر هستیم بدون آنکه اتفاق خاصی بیفتد و از آن طرف غیبت او توطئه های شکل گرفته در ایران و تاجیکستان را شدت می بخشد، در حالی که منطق اصل ماجرا زیر سئوال است.

چگونه است که این توطئه هیچ تعلیق و غافلگیری وارد قصه نمی کند و اتفاقات به بی حس و حال ترین شکل ممکن از پس هم می گذرند؟ از رفت و آمدهای یک سکانس در میان به تهران هم نکته خاصی عاید نمی شود جز اینکه سکون حاکم بر فضای کار در تاجیکستان دامن تهران را هم گرفته و اتفاقات به نحو کسالت باری بر مسیر تکرار و سکون می گذرد.

اینجاست که می توان در کنار اهمیتی که سازندگان مجموعه بر محور قرار دادن حق الناس یا ضروری بودن بردن داستان به تاجیکستان در مجموعه "شکرانه" قائل هستند این نکته مهم را هم یادآور شد که این مجموعه از امتیازات اولیه و بالقوه خود کارکردی نه در حد و اندازه های لازم بلکه در سطح گرفته و با چنین رویکردی است که تاجیکستان، جغرافیا، لهجه، بازیگران و ... آن بدل به نقاط ضعفی می شوند که نه اهمیت پرداختن به حق الناس می تواند آن را بپوشاند و نه هیچ چیز دیگر.

منبع :  خبرگزاری مهر

مطالب مرتبط :

دانلود موسیقی تیتراژ سریال شکرانه

گزارش تصویری سریال شکرانه