طوفان مالی، اثر پروانهای پساندازهای کوچک
در مدیریت مالی، هر تصمیم کوچک پتانسیل ایجاد یک طوفان مالی و تغییر سرنوشتساز را دارد. اثر پروانهای نشان میدهد که چگونه توجه به تصمیمات کوچک و جزئی، میتواند سرمایهساز شود.
«یک پروانه که بالهایش را در برزیل به هم میزند، میتواند موجی از تغییرات جوی را در مکانهای بسیار دورتر، مانند تگزاس ایجاد کند و در نتیجه طوفانهای عظیمی را در آنجا به وجود آورد!» این، جملهای معروف و نظریهسازی از ادوارد لورنز، ریاضیدان و هواشناس آمریکایی است.
لورنز در تلاش برای پیشبینی وضعیت جوی با استفاده از مدلهای ریاضی، متوجه شد که تغییرات بسیار کوچک در شرایط اولیه میتواند به نتایج به طور قابل توجهی متفاوت و غیرقابل پیشبینی منجر شود حتی به کوچکی بال زدن یک پروانه!
چنین دیدگاهی، در سال 1963 منجر به شکلگیری یک نظریه شد: نظریه اثر پروانهای. در واقع لورنز با معرفی نظریه اثر پروانهای به دنبال معطوف کردن توجه به تأثیر رویدادهای کوچک و ناچیز بود، آن هم نه فقط در مسئله هواشناسی بلکه در همه امور زندگی بشر.
هدف اصلی لورنز این بود که به افراد بفهماند درک و پیشبینی رویدادها، نیازمند دقت و توجه به جزئیات است و نادیده گرفتن عوامل کوچک میتواند به نتایج بزرگ و غیرقابل پیشبینی منجر شود.
اثر پروانهای به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در نظریههای اقتصاد رفتاری نیز شناخته میشود چرا که به وضوح در فرآیند صرفهجویی و رسیدن به اهداف مالی مشهود است.
یکی از کارکردهای اثر پروانهای در حوزه مدیریت مالی مربوط به پسانداز است. در واقع پساندازهای کوچک و منظم، اگر چه در ابتدا ناچیز به نظر میرسد اما میتواند در طول زمان به سرمایهای بزرگ تبدیل شود. برای مثال، اگر فردی هر ماه مبلغ کمی از درآمد خود را صرفهجویی کند و این پساندازها را در یک حساب با بهره سرمایهگذاری کند، این پسانداز کوچک میتواند با گذشت زمان و به لطف ترکیب بهره، به مقدار قابل توجهی برسد.
یعنی، یک تصمیم کوچک مانند صرفهجویی در هزینههای روزمره یا سرمایهگذاری در یک حساب، میتواند در درازمدت تأثیر عمیق و مثبتی بر بهبود وضعیت مالی فرد به همراه داشته باشد.
این توجه بر اثر پساندازهای کوچک، همان توجه به جزئیاتی است که لورنز از آن حرف میزند. جزئیاتی که اگر جدی گرفته شود و برای آنها برنامهریزی شود، میتواند تغییر و تحولاتی را زندگی مالی فرد ایجاد و الگوی مالی او را اصلاح کند.
همچنین توجه به جزئیات و ایجاد تغییرات کوچک، فرایند تحقق اهداف مالی را سرعت میبخشد. به عنوان مثال، فردی که هدف دارد مبلغ معینی از پول را برای خرید یک خانه جمع کند، میتواند با برنامهریزی دقیق و صرفهجویی منظم، به این هدف را دست یابد. کاهش هزینههای غیرضروری، استفاده از تخفیفهای مختلف و حتی تصمیمات کوچکی مانند اصلاح عادات خرید میتواند به او کمک کند تا به هدف خود نزدیکتر شود.
یکی دیگر از مزیتهای توجه به تاثیر عوامل کوچک و جزئی مثل پسانداز با مبلغ کم این است که فرد، پس از مدتی شاهد رشد مالی خود میشود و تجربه پیروزیهای کوچک هم میتواند باعث ایجاد انگیزه در فرد شود. در واقع هر بار که پیشرفت کوچکی در هدف مالی خود مشاهده کند، این حس موفقیت میتواند او را به ادامه تلاشهایش ترغیب کند.