جنگِ نان در غزه
این روزها زندگی مردم غزه در سه کلمه خلاصه شده: جنگ، فرار و بقا. آنها از بمباران، تانکها و گلولههای ارتش رژیم صهیونیستی فرار میکنند تا زنده بمانند. اگر موفق به فرار شدند جنگ بعدی آنها آغاز میشود. جنگ بقا... جنگی برای بدست آوردن لقمهای نان در صفهای طولانی که به بخشی جداناپذیر از زندگی روزمره مردم غزه تبدیل شده است. روایت شش نفر از مردم غزه را در این جنگ میخوانیم.
این روزها زندگی مردم غزه در سه کلمه خلاصه شده: جنگ، فرار و بقا. آنها از بمباران، تانکها و گلولههای ارتش رژیم صهیونیستی فرار میکنند تا زنده بمانند. اگر موفق به فرار شدند جنگ بعدی آنها آغاز میشود. جنگ بقا... جنگی برای بدست آوردن لقمهای نان در صفهای طولانی که به بخشی جداناپذیر از زندگی روزمره مردم غزه تبدیل شده است. روایت شش نفر از مردم غزه را در این جنگ میخوانیم.
مبارزه بیپایان
غدا الکفرنا؛ مادری 41 ساله و صاحب 10 فرزند، هر روز با امید بدست آوردن یک لقمه نان، ساعتها در صف طولانی تکیهها (عبارت محلی برای آشپزخانههای خیریه) در غزه میایستد. با وجود بیماری مزمن شوهرش و آوارگی آنها از بیت حانون، خانوادهاش هیچ منبع درآمدی ندارند و اکنون در یک مدرسه «آنروا» زندگی میکنند. غدا با چهرهای غمگین چشمان اشک آلودش میگوید:«فرزندانش چهار شب گذشته را گرسنه خوابیدند و برای سیر کردن شکم آنها به همسایهها التماس میکنم. احساس حقارت میکنم و به خاطر این مبارزه بیپایان آرزوی مرگ دارم.»
جنگی در جنگ
محمد ابو رامی، مرد 58 سالهای که در اردوگاه موقت دیرالبلح سکونت دارد، هر روز به همراه دو پسرش ساعتها در انتظار غذا در صف تکیهها به سر میبرد. او با یک ظرف پلاستیکی در دستش میگوید: «بدون تکیه غذایی نیست». محمد از روزهایی سخن میگوید که به خاطر تعطیلی آشپزخانههای خیریه، بدون غذا ماندهاند. او با درد و ناامیدی خاطرنشان میکند: «بیش از پنج ماه است که هیچ کمک غذایی دریافت نکردهایم. ما زیر بمباران، گرسنه و سرمازده خواهیم مرد. او تنها امیدش به خداست و عمیقاً حس میکند که این گرسنگی عمدی است - جنگی در جنگ که آنها را به مرز نابودی کشانده است.»مرگ برای یک قرص نان
کریمه البطش؛ مادر چهار فرزند، از صبح زود برای به دست آوردن یک قرص نان کمیاب در صف ایستاده است، جایی که گرسنگی و ناامیدی طاقت مردم را طاق کرده و عمق بحران غزه را نمایش میدهد. او پس از آنکه همسرش در یک حمله هوایی جان خود را از دست داد و خانوادهاش مجبور به ترک محله زیتونِ غزه شدند، اکنون روزها را در همین صفهای طولانی سپری میکند. کریمه میگوید:«این صحنه، صحنه آشفتگی و دلشکستگی است. مردم برای لقمهای نان میجنگند و اخیراً حتی سه زن در همین ازدحام جمعیت بر اثر خفگی جان خود را از دست دادهاند.»مرگ، تنها راه فرار
/محمد دردونا؛ پدر 42 ساله 8 فرزند از جبالیا، از عبارت «نبرد نان» برای توصیف سختی بدست آوردن غذا استفاده میکند. نبردی بیپایان که آثار خستگی را بر چهره و گرد وغبار را بر لباسهایش نشانده است. او هر روز ساعت 5 صبح برای تهیه آب از خواب بیدار میشود و از ساعت 8 خود را برای تهیه نان به تکیهها میرساند. با کیسهای کوچک نان بر دوش و عصبانیتی که در صورتش موج میزند، میگوید: «زندگی ما مانند زَفت (قیر سیاه) است»(اصطلاحی محلی برای بیان شرایط سخت)./محمد با حس فقدانی وصف ناپذیر میگوید: «من قبلاً زندگی خوبی داشتم... خانه، شغل، مغازه و درآمد. ما وحشت جنگ را تحمل کردیم اما وحشت گرسنگی به این شکل غیر قابل تصور است. جایی که خرید یک کیسه آرد 280 دلار آب میخورد...»
او میگوید: «با ادامه این شرایط، ما خود را زنده به گور خواهیم کرد. مرگ تنها راه فرار است. تصورش را نمیکردم که یک روز گرسنه بمانم و گرسنگی فرزندانم را تماشا کنم.» محمد فریاد میزند: «جنگ را متوقف کنید. بگذارید آرد وارد شود. ما چگونه درخواستمان را به گوش دنیا برسانیم؟ شرم بر شما».
پخت نان با آرد فاسد
فادیا وادی، مادر 44 ساله ۹ فرزند در شرایط دشواری زندگی میکند. او پس از تجربه تلخ ازدحام در صفهای نانوایی و آسیب دیدن از جمعیت، به استفاده از آرد فاسد برای تهیه نان روی آورده است. در ماه ژانویه پسر او در حمله اسرائیل کشته شد. شوهرش زنده است و برای تامین مخارج زندگی آنها درمنطقه پر خطر شمال غزه کار میکند. فادیا برای سیر کردن شکم فرزندانش مجبور به پخت نان از آرد فاسدی شده که تا چندی پیش به حیوانات میدادند. او میگوید:«آرد کمیاب شده و ماههاست که کمکی به ما نمیرسد. در غزه هر چیزی صف مخصوص به خود را دارد - غذا، نان، آب و ...»پیاز و نمک؛ کالای لوکس
علاء البتنیجی، مردی 38 ساله که از محله شجاعیه در شرق غزه آواره شده است، در مقابل یک غرفه سبزیجات در دیرالبلح ایستاده و با دقت سبزیجات مناسب را برای چهار فرزندش انتخاب میکند. او با ناامیدی از افزایش سرسامآور قیمتها میگوید: «قیمتها باورنکردنی است. امروز برای خرید دو پیاز 3 دلار پول دادم، در حالی قیمت آن قبلا 30 سنت (یک چهارم دلار) بود.»او در حالی که دو عدد پیاز را در کیسهای میاندازد با تلخی میگوید:«قیمتها باعث شده که حس کنیم داریم تو شیکاگو یا پاریس خرید میکنیم... پیاز و نمک یه کالای لوکس شده و من برای مردمم متاسفم.»
منبع: الجزیره
بیشتر بخوانید