تبیان، دستیار زندگی

رسانه های جهان چطور توانستند بازیافت پلاستیک را یک کار عاقلانه جلوه بدهند؟

این پلاستیک جذاب لعنتی!

لورا لیبریک، مدیر یک شرکت جمع آوری مواد یک بار مصرف به نام راگ در اورگان است. شرکتی که تا سالها مثل بقیه شرکتهای دنیا، مواد قابل بازیافت را به چین می فرستاد. اما از سال 2018، چین، درهای خود را روی این مواد بست و شرکتها مجبور شدند خودشان فکری برای این مواد بکنند. آن موقع بود که لورا فهمید ماجرا با چیزی که فکر می کرده تفاوت دارد. او تازه فهمید بیشتر این مواد در شرکتهای بازیافت، زیر خاک دفن می شوند و هیچ وقت خبری از بازیافت واقعی نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 بازیافت پلاستیک، محیط زیست، صنایع پلاستیک سازی،
 منتهی وقتی او سراغ دیگران رفت و خواست این ماجرا را برایشان تعریف کند هیچ کس حوصله شنیدن حرفهایش را نداشت. لورا تازه فهمیده بود که در همه این سالها او به مردم دروغ گفته است. دروغی که البته به گفته خودش ناخواسته بوده است. لورا که سخت گیج شده بود سراغ یکی از اعضای شورای شهر رفت و به او درباره دفن پلاستیکها گفت اما انگار داشت جملاتی کفرآمیز می گفت و در جواب شنید «اشتباه می کنید! این زباله ها مثل طلا هستند و همه شان بازیافت می شوند» جملاتی که لورا می دانست دروغ محض است.

واقعیت این بود که این پلاستیکها هیچ وقت ارزشمند نبوده اند و عجیب تر اینکه، کسانی که این جملات را هر روز در رسانه ها تکرار می کنند، خودشان مالک بزرگترین شرکت های نفتی آمریکا هستند که سالانه میلیونها دلار برای این تبلیغات هزینه می کنند. وقتی لورا لیبریک این ماجرا را برای شبکه رادیویی خصوصی ان پی آر تعریف کرد، مدیران این شبکه و موسسه مستندسازی پی بی اس فرونت لاین، ماهها تلاش کردند و اسناد را زیر و رو کردند تا بتوانند به واقعیت این ادعاها دست پیدا کنند. ادعاهایی که اگر واقعی بود می توانست شوک بزرگی به سالها باور مردم جهان نسبت به بازیافت ایجاد کند و در واقع یکی از بزرگترین دروغهای تاریخ را برملا کند. آنها طی مصاحبه با روسای سابق این شرکتها فهمیدند که طی سالها، میلیونها دلار هزینه شده است تا مردم فکر کنند بیشتر محصولات پلاستیکی می توانند بازیافت شوند و این اتفاق در حال رخ دادن است و این در حالی بوده که همین کمپانی ها میلیاردها دلار از فروش همین پلاستیک ها سود کسب می کرده اند. در واقع ماجرا به این شکل بوده که شرکتهای بزرگ نفتی و تولیدکننده پلاستیک برای اینکه خیال مردم را از بابت آسیب این محصولات به طبیعت راحت کنند به آنها می گفتند و همچنان می گویند که همه این پلاستیکها بازیافت می شوند و باید خیالشان از بابت محیط زیست راحت باشد و این چنین هر روز پلاستیک بیشتری به مردم می فروختند. یکی از افرادی که در این صنعت مشغول بوده، در اسنادی که متعلق به سال 1974 است نوشته « ما به اینکه بازیافت پلاستیک حتی صرفه اقتصادی داشته باشد هم کاملا مشکوکیم»

در این بین یک مساله دیگر هم هست. یکی از مدیران پیشین این شرکتها به ان پی آر گفته که ما این همه تبلیغات می کردیم تا مردم به خرید محصولات بازیافتی هم تشویق شوند. در صورتی که هیچ خبری از محصولات بازیافتی نبود! هیچ خبری! لری توماس که زمانی رئیس انجمن تولیدکنندگان پلاستیک آمریکا بوده و حالا یک از قدرتمندترین افراد این حوزه به حساب می آید به ان پی آر گفته اگر مردم باور کنند که بازیافت واقعا کار می کند دیگر کسی نگران محیط زیست نخواهد بود. از آن طرف، استیو راسل که یکی از نمایندگان اتحادیه تولیدکنندگان محصولات پلاستیکی آمریکا است گفته که ما هیچ وقت عمدا این حرفها را به مردم نزدیم. او گفته که نیاز بازار و از آن مهمتر، نبود فناوری باعث شده تا چنین اتفاقی بیفتد و خبری از بازیافت نباشد!

آغاز تبلیغات برای بازیافت

دهه نود میلادی، زمانی بود که تیزرهای تبلیغاتی برای تشویق مردم به بازیافت اوج گرفت. در یکی از این تبلیغات که سال 1990 از تلویزیون آمریکا پخش می شده است می بینیم که شخصی بطری پلاستیکی را داخل خودروی حمل زباله میاندازد اما بطری دوباره بیرون می پرد و به سمت محل بازیافت می رود. متنی که گوینده می گوید تقریبا چکیده تمام شعارها درباره بازیافت است. « بطری به نظر خالی می رسد اما این هنوز یک تکه آشغال نیست. این بطری پر از قابلیت است. ما بزرگترین و پیشروترین برنامه بازیافت پلاستیک کشور را ایجاد کرده ایم تا پلاستیک را همچنان ارزشمند نگه داریم» . این آگهی یک جمله طلایی هم دارد. « پلاستیک خاص است و مصرف کننده باید آن را بازیافت کند!»

شاید در نگاه اول این آگهی به نفع محیط زیست به نظر برسد اما نکته جالب این است که سفارش دهنده آن، شرکتهای بزرگ پلاستیک سازی نظیر اکسون، شیورون، داو، دوپونت و دیگر لابی کنندگان تجاری در واشنگتن هستند. این کمپانی ها سالانه دهها میلیون دلار صرف کرده اند تا از مزایای استفاده محصولاتی بگویند که بیشتر آنها دفن یا سوزانده می شوند و در بعضی موارد به قعر اقیانوسها فرستاده می شوند. اسنادی که از این شرکتها در دهه هفتاد میلادی به دست آمده نشان می دهد که مدیران این کارخانه ها همه این موارد را می دانسته اند. بسیاری از این اسناد اکنون در کتابخانه ها نگهداری می شوند. مثل اسنادی که متعلق به خاندان دوپونت در دلاویر است. یکی از بزرگترین مالکان صنایع تولید پلاستیک آمریکا. در دانشگاه سیراکیوز آمریکا، جعبه های بسیاری حاوی این اسناد وجود دارد. در داخل یکی از این اسناد که متعلق به سال 1973 است و توسط محققان درباره آینده صنایع تولید پلاستیک نوشته شده، آمده « هیچ بازگشتی برای کالاهای مصرف شده نخواهد بود» در ادامه این گزارش که به پایین آمدن کیفیت محصولات پس از بازیافت اشاره دارد آمده « با توجه به اشکالاتی که در بازیافت وجود دارد و تغییراتی که در محصول ایجاد می شود، این پروسه گران تمام می شود و در واقع غیرقابل اجرا است» در اسناد دیگری که توسط مقامات بالای شرکت نوشته شده هم آمده« هزینه جداسازی پلاستیکها بالا است» این جمله در پاسخ به همکاران دیگر نوشته شده که فکر می کرده اند بازیافت ارزان تمام می شود اما فرد مورد اشاره اضافه می کند که « بازیافت اصلا صرفه اقتصادی ندارد»

تولید و تولید تولید

لری توماس یکی از بزرگترین افراد این صنعت که پس از بازنشستگی حالا در فلوریدا برای خودش زندگی آرامی دارد به ان پی آر گفته « من چیزی را انجام می دادم که کمپانی از من می خواست. اما نظر من همیشه آن چیزی نبود که در واقعیت اتفاق می افتاد» توماس در دهه هشتاد مشغول به فعالیت بوده و در یکی از اسناد سال 1989 ، او از مدیران اکسون، شیورون، آموکو، داو، دوپونت، پروکتر اند گمبل و چند شرکت دیگر خواسته تا ملاقات خصوصی ای در هتل ریتز کارلتون واشنگتن داشته باشند. او در این دعوتنامه نوشته است « ما داریم به نقطه هشدار در مورد پلاستیک می رسیم. نقطه ای که هیچ بازگشتی ندارد» او از مدیران این شرکتها خواسته که کاری کنند و به آنها گفته « زنده ماندن این صنعت و سودآوری کارخانه های شما کاملا مشروط دارد» توماس حالا این خاطرات را به یاد می آورد. او به ان پی آر گفته « احساس می کردیم که صنعت تولید پلاستیک در حال سوختن است. ما باید کاری می کردیم. چون ما می خواستیم به تولید پلاستیک ادامه دهیم»

در آن زمان، توماس همکاری به نام لیو فریمن داشت. او نایب رئیس یکی از گروههای لابی گر بود و ملاقاتهای زیادی را شبیه به آن چه گفتیم در واشنگتن به یاد می آورد و می گوید « مساله اساسی روی میز این بود که شما به عنوان تولیدکنندگان پلاستیک، همه توان تان را به کار نگرفته اید و باید بیش از این تلاش کنید. ما با این دوراهی رو به رو بودیم که کنار بکشیم یا تبلیغات را زیاد کنیم. ایده ای که از این جلسات بیرون آمد این بود: تبلیغات بیشتر» تولیدکنندگان پلاستیک پس از چندین جلسه تصمیم گرفتند روی تبلیغات سرمایه گذاری کنند برای همین شروع کردند به ایجاد یک کمپین برای تبلیغ مزایای پلاستیک. کمپینی که در آن سال، 50 میلیون دلار برایشان آب خورد. در این کمپین بر قابلیت های پلاستیک تاکید می شد و کودکانی را نشان می داد که کلاه ایمنی پلاستیکی دارند، سوار دوچرخه هستند و چند کیف پلاستیکی هم همراهشان است.

به گفته فریمن این تبلیغات تاثیر مثبتی روی منع تصویب قوانینی داشت که قرار بود در کنگره برای جلوگیری از استفاده از محصولات پلاستیکی وضع شوند. در کنار این تبلیغات، چند پروژه دیگر هم شروع به کار کردند. از جمله اینکه به مردم درباره بازیافت پلاستیک گفتند. البته فقط گفتن کافی نبود. در این سالها خیلی سریع، کارخانه هایی ساخته شدند که در آنها محصولات پلاستیکی دسته بندی می شدند، بازیافت می شدند و تبدیل به محصولات دیگری می شدند. حتی بیرون مغازه های خواروبار فروشی، صندلی های گرانقیمتی نصب شد که از بازیافت کیفهای پلاستیکی درست شده بودند. کارخانه هایی که واقعا کار می کردند و پلاستیکها را به محصولات دیگر تبدیل می کردند.  اما اسناد و مدارک نشان می دهد این کارخانه ها که اغلب در سال 1989 تاسیس شده و شروع به کار کردند در اواسط دهه نود تعطیل شدند.  برای مثال، مجتمع ماساچوست سه سال پس از فعالیت، تعطیل شد. مرکز آموکو در نیویورک تنها دو سال فعالیت کرد. مراکز بازیافت داو و هانتسمن هم پس از چند وقت فعالیت شان را متوقف کردند. چرا که هیچ کدام نمی توانستند دخل و خرجشان را هماهنگ کنند. مساله ساده بود. پلاستیک نوی تولید شده از نفت، خیلی ارزان تر از پلاستیک بازیافتی زباله ها بود. هم فریمن و هم توماس یقین دارند مالکان کارخانه ها این چیزها را می دانسته اند. برای مثال، توماس به ان پی آر گفته که همه مدیران می دانستند که بازیافت چقدر سخت است و زیرساختهایی که دارند برای انجام چنین کارهایی در حجم بالا کافی نیست.

وقتی تبلیغات و کمپینها و کارخانه های بازیافت نمایشی کار خودشان را کردند، حالا وقت این بود که مدیران صنایع پلاستیک سازی یک تصمیم دیگر بگیرند. تصمیمی که بخشی از هزینه های آنها را جبران کند. آنها از مردم خواستند تا بازیافت را در خانه های خودشان شروع کنند و این چنین بود که سطلهای آبی بازیافت متولد شدند. یک پروژه سر کاری دیگر برای همه مردم جهان!