بلک فرایدی، روز رسوایی یک توطئه!
چند سالی است که بلک فرایدی یا همان جمعه سیاه در ایران سر و صدای زیادی کرده و با هیاهوی تخفیفهای محدود و باورنکردنی، موجی از مشتریان را به سمت خود میکشاند اما پشت پرده این جمعه معروف چیست و اصلا چرا سیاه؟
بلک فرایدی یا همان جمعه سیاه؛ روزی که در آن خرید و فروش تب و تاب بالایی دارد و فروشندگان با اعمال تخفیفات واقعی و غیر واقعی بازار گرمی میکنند اما ماجرای این جمعه سیاه که چند سالیست به ایران هم رسیده چیست و چرا اصلا سیاه؟
اولین استفاده ثبت شده از اصطلاح «جمعه سیاه» نه برای خرید تعطیلات، بلکه برای یک بحران مالی به کار رفته است: سقوط بازار طلای ایالات متحده در 24 سپتامبر 1869.
در این سال دو سرمایهدار به نامهای وال استریت جی گولد و جیم فیسک، تصمیم گرفتند تا آنجا که میتوانند طلای موجود در بازار آمریکا را بخرند و پس از اینکه دست بازار از طلا خالی شد، آنها را با قیمتهای نجومی به مصرفکنندگان بفروشند.
پس از یک سال کامل که همه در زیان مطلق به سر میبردند خرده فروشان بار دیگر در روز عید شکرگزاری یعنی 28 نوامبر به سود رسیدند. در واقع خردهفروشان با اعمال تخفیفاتی بر روی اجناس خود در این روز تعطیل توانستند بخشی از ضرر و زیانهای وارد شده در یک سال گذشته را جبران کنند.
سرانجام در 1950، پلیس شهر فیلادلفیا اصطلاح «جمعه سیاه» را برای توصیف هرج و مرج و ترافیکی به کار برد که در روز بعد از عید شکرگزاری در شهر رخ میداد.
همچنین در سالهای ابتدایی نامگذاری این روز توسط پلیس، واژه سیاه بار منفی زیادی میان مردم داشت تا جایی که بازرگانان شهر برای حذف تصورات منفی تلاش کردند تا آن را به Big Friday یا «جمعه بزرگ» تغییر دهند اما این اتفاق نیفتاد.
رفته رفته این ماجرای فضاحت بار به باد فراموشی سپرده شد و بلک فرایدی با همان جمعه سیاه در نظر عامه مردم آمریکا و پس از آن سایر کشورها، فرصتی طلایی برای خرید کردن تلقی شد به طوریکه دیگر خبری از آن سیاهی و تباهی قرن 18 نیست.
در طول سالهای پس از این ماجرا، جمعه سیاه به قدری در کشورهای غربی محبوبیت پیدا کرده است که نه فقط منجر به افزایش رقابت میان فروشندگان شده، بلکه رقابت و کشمکشهای بسیاری را برای خرید محصولات میان مصرفکنندگان ایجاد میکند. برای مثال در سال 2010 در فروشگاه زنجیرهای وال مارت درگیریهای خریداران به کشته شدن 10 نفر و مصدوم شدن 111 نفر منجر شده است. پیش از آن و در سال ۲۰۰۸ هم یک نگهبان فروشگاه وال مارت زیر پای هجوم بیش از دو هزار نفر به دلیل خفگی جان سپرد و یک زن حامله نیز مصدوم شد.
بلک فرایدی از سال 1390 نیز به فروشگاههای ایران راه پیدا کرد و با تصور اعمال شدن تخفیفی مفصل بر روی کالاها و خدمات جامعه را با خود همراه کرد. با این حال به نظر میرسد بیش از آنکه مصرف کنندگان از معاملات این روز معروف سود ببرند، برای برندها و صاحبان کسب و کار رضایت بخش است. در واقع بخش بزرگی از آنچه که با عنوان تخفیفهای عالی و بزرگ در روز جمعه سیاه شناخته میشود واقعی نیست و صرفا برای افزایش هیاهو و هیجانات مصرفکننده و کشاندن او به سمت بازار است.
بازی با اعداد و ارقام و ایجاد حس فوریت در مصرفکننده برای خریدن هر چه زودتر محصول پیش از اتمام موجودی و حتی پیش از پایان تخفیفات از ترفندهایی است که میتواند باعث تقویت حس مصرفگرایی شود و در نتیجه شما را با سبدی از محصولاتی که صرفا در اثر هیجانات و بدون فکر خریدهاید راهی خانه کند بنابراین پیش از وارد کردن رمز کارت و یا رمز پویا، دو سوال را از خودتان بپرسید: اینکه به این محصول نیاز دارید یا فروشنده در شما ایجاد نیاز کرده و دیگر اینکه آیا اصلا این تخفیف واقعی است یا فروشنده ذهن شما را ناچار کرده که فکر کنید قیمت معقولی است؟
اولین استفاده ثبت شده از اصطلاح «جمعه سیاه» نه برای خرید تعطیلات، بلکه برای یک بحران مالی به کار رفته است: سقوط بازار طلای ایالات متحده در 24 سپتامبر 1869.
در این سال دو سرمایهدار به نامهای وال استریت جی گولد و جیم فیسک، تصمیم گرفتند تا آنجا که میتوانند طلای موجود در بازار آمریکا را بخرند و پس از اینکه دست بازار از طلا خالی شد، آنها را با قیمتهای نجومی به مصرفکنندگان بفروشند.
رسوایی یک توطئه
سرانجام این توطئه، در جمعه همان ماه سپتامبر فاش شد، بازار سهام را به سقوط کشاند و همه را از سرمایهداران وال استریت گرفته تا کشاورزان ورشکست کرد. ریشه کلمه سیاه نیز به همین فاجعه بر میگردد که زندگی بسیاری را به نابودی کشاند.پس از یک سال کامل که همه در زیان مطلق به سر میبردند خرده فروشان بار دیگر در روز عید شکرگزاری یعنی 28 نوامبر به سود رسیدند. در واقع خردهفروشان با اعمال تخفیفاتی بر روی اجناس خود در این روز تعطیل توانستند بخشی از ضرر و زیانهای وارد شده در یک سال گذشته را جبران کنند.
سرانجام در 1950، پلیس شهر فیلادلفیا اصطلاح «جمعه سیاه» را برای توصیف هرج و مرج و ترافیکی به کار برد که در روز بعد از عید شکرگزاری در شهر رخ میداد.
فاجعه سیاهی که فراموش شد
از آنجایی که خرده فروشان زیان را با رنگ قرمز و سود را با رنگ سیاه مشخص میکردند، عدهای تصورشان بر این است که علت نامگذاری این جمعه معروف به رنگ سیاه نیز سود است اما بسیاری از منابع خارجی و از جمله usatoday این مسئله را تکذیب کردند و از حقیقت این سیاهی پرده برداشتند و همانطور که گفته شد منشا آن را در همان جمعه فاجعهآمیز سپتامبر 1869 میدانند.همچنین در سالهای ابتدایی نامگذاری این روز توسط پلیس، واژه سیاه بار منفی زیادی میان مردم داشت تا جایی که بازرگانان شهر برای حذف تصورات منفی تلاش کردند تا آن را به Big Friday یا «جمعه بزرگ» تغییر دهند اما این اتفاق نیفتاد.
رفته رفته این ماجرای فضاحت بار به باد فراموشی سپرده شد و بلک فرایدی با همان جمعه سیاه در نظر عامه مردم آمریکا و پس از آن سایر کشورها، فرصتی طلایی برای خرید کردن تلقی شد به طوریکه دیگر خبری از آن سیاهی و تباهی قرن 18 نیست.
رقابت بر سر جیب مشتریان با تخفیفات صوری
از سوی دیگر اگر نقطه شروع این تخفیفات خرده فروشان بودند، بعد از گذشت چند دهه فروشندگان و سرمایهداران بزرگ وارد رقابت و کشمکش برای اعمال هر چه بیشتر تخفیفات بر خدمات و محصولاتشان شدهاند و نکته دیگر اینکه بسیاری از برندها از یک هفته پیش از جمعه سیاه تخفیفات خود را اعمال میکنند.در طول سالهای پس از این ماجرا، جمعه سیاه به قدری در کشورهای غربی محبوبیت پیدا کرده است که نه فقط منجر به افزایش رقابت میان فروشندگان شده، بلکه رقابت و کشمکشهای بسیاری را برای خرید محصولات میان مصرفکنندگان ایجاد میکند. برای مثال در سال 2010 در فروشگاه زنجیرهای وال مارت درگیریهای خریداران به کشته شدن 10 نفر و مصدوم شدن 111 نفر منجر شده است. پیش از آن و در سال ۲۰۰۸ هم یک نگهبان فروشگاه وال مارت زیر پای هجوم بیش از دو هزار نفر به دلیل خفگی جان سپرد و یک زن حامله نیز مصدوم شد.
بلک فرایدی از سال 1390 نیز به فروشگاههای ایران راه پیدا کرد و با تصور اعمال شدن تخفیفی مفصل بر روی کالاها و خدمات جامعه را با خود همراه کرد. با این حال به نظر میرسد بیش از آنکه مصرف کنندگان از معاملات این روز معروف سود ببرند، برای برندها و صاحبان کسب و کار رضایت بخش است. در واقع بخش بزرگی از آنچه که با عنوان تخفیفهای عالی و بزرگ در روز جمعه سیاه شناخته میشود واقعی نیست و صرفا برای افزایش هیاهو و هیجانات مصرفکننده و کشاندن او به سمت بازار است.
بازی با اعداد و ارقام و ایجاد حس فوریت در مصرفکننده برای خریدن هر چه زودتر محصول پیش از اتمام موجودی و حتی پیش از پایان تخفیفات از ترفندهایی است که میتواند باعث تقویت حس مصرفگرایی شود و در نتیجه شما را با سبدی از محصولاتی که صرفا در اثر هیجانات و بدون فکر خریدهاید راهی خانه کند بنابراین پیش از وارد کردن رمز کارت و یا رمز پویا، دو سوال را از خودتان بپرسید: اینکه به این محصول نیاز دارید یا فروشنده در شما ایجاد نیاز کرده و دیگر اینکه آیا اصلا این تخفیف واقعی است یا فروشنده ذهن شما را ناچار کرده که فکر کنید قیمت معقولی است؟