تغییر رویکرد اجتماعی جامعه ایران
دکتر میری در مقایسهای جامعه ایران را در اواخر دهه ۱۳۵۰ تا اوایل دهه ۱۳۶۰با رویکردی کاملا متفاوت از شرایط امروز در زمینه مصرفگرایی معرفی میکند. او در این باره میگوید: «جامعه ایرانی در دورهای مشخص (از اواخر دهه شمسی ۱۳۵۰ تااواخر دهه ۱۳۶۰)، تبدیل به جامعهای آرمانی شده بود. این جامعه تلاش میکرد با روشهای گوناگون از یک جامعه مصرفی (که به عنوان امپریالیسم، کاپیتالیسم و نظام سرمایه داری و استکباری تعریف میشد) فاصله بگیرد. جالب این که تمام تلاش طبقه حاکمیت نیز بر این بود که نمودها، نشانهها و سمبلهای جامعه مصرفی را به حداقل برساند. فضای عمومی ما حتی از روی نشانگان پوششی قابل تشخیص بود و زنان و مردان پوشش مشخص و خاصی داشتند. در این دوره مردان یک پیراهن و شلوار ساده میپوشیدند و ریش، تسبیح یا انگشتری هم داشتند. همه این سمبلها نشان میداد این جامعه، یک جامعه ضدمصرفی است و با مصرف هیچ ارتباطی ندارد اما به مرور و با ورود به دهه هفتاد، هم طبقه حاکمیت و هم افراد جامعه به تدریج به سمت مصرف گرایی رفتند و اتفاقا کالاها یا نحوه مصرف، تبدیل به معیاری برای قدرت گرفتن تعیین تمایز در اختلاف بین طبقات جامعه شد.
ر صورت و چهره زنان
دکتر میری اولین گامهای آغاز مصرف گرایی در کشور را تفاوت نگاه نسبت به شهرنشینان و روستاییان و به خصوص ساکنان شهرها میداند: «شاید بتوان این موضوع را در مثالی مشخص کرد. بر همین اساس در حوزه خانه و مسکن، افرادی که در تهران زندگی میکردند، نسبت به روستاییان و شهریها تمایزی را حس کردند و در خود شهر تهران نیز افرادی که در مناطق بهتری از شهر زندگی میکنند، با افرادی که در مناطق سطح پایین تری بودند احساس تمایز کردند.»
او ادامه میدهد: «حتی اگر برخی از افراد جامعه، امکان تهیه مسکن در نقاط خاصی از شهر را نداشته باشند با خرید خودروهای مدل بالا یا پوشش و لهجه متمایز، به دیگر افراد جامعه نشان میدهند که با آنها متفاوتند. هر اندازه که به اواخر قرن حاضر میرسیم، میبینیم که مصرف گرایی و کالایی شدن جامعه، تقریبا به یک نقطه اوج میرسد. یکی از مولفهها یا نشانههای تمایز، که خود، نمادی از مصرف گرا شدن جامعه است، چهره و صورت افراد و آرایش کردن است. لوازم آرایش از یک سو و عملهای زیبایی از سویی دیگر، به نوعی، بدن را یک«صحنه» یا «میدان» تعریف میکند که فرد میتواند از طریق آن، تمایز خود با دیگری را نشان دهد.»
الگوهای نامقبول در صدا و سیما
سید جواد میری پژوهشگر و جامعهشناس؛ در توصیف شرایط مصرف گرایی لوازم آرایش در ایران گذری هم به الگوهای ساخته شده در صدا و سیما میزند و میگوید: «برای فهم این که چرا در ایران لوازم آرایشی نسبت به دیگر کشورهای همسایه بیشتر است از دید من تا حد زیادی باید به این نکته دقت کنیم که این موضوع به مفهوم جامعه مصرفی و اسارت زده پیوند دارد. یک نکته دیگر را هم میتوانم اضافه کنم که شاید در توصیف علت این شرایط بی تاثیر نیست. روایت رسمی، تلاش دارد زن برتر یا انسان برتر را در جنسیت مردانه یا زنانه با یک الگووارهای در صدا و سیما، برنامههای دولتی و رسمی نشان دهد که آن الگوها بین جوانان و نوجوانان (اعم از زنان، مردان، دختران و پسران) چندان مقبولیتی ندارند. درواقع، چون افراد میخواهند تمایز خود را از روایت رسمی نشان دهند، روی بدن خود یا پوشش و گفتار و رفتار خود تغییراتی ایجاد میکنند. «بدنمند شدن سوژه ها» فضایی را ایجاد میکند که افراد بتوانند اراده خود را به نوعی اعمال و محقق کنند.»
محدودیت، عاملی برای نشان دادن زیبایی چهره
این جامعه شناس معتقد است در جامعه ایرانی، آرایش تنها مختص به زنان نیست و مردان هم گرایشهایی به آرایش و عملهای زیبایی دارند: «درباره این که چرا زنان بیشتر از مردان به سمت لوازم آرایش گرایش دارند باید این را اضافه کنم که تحقیقات اخیر نشان داده است که حتی مردان، هم در ایران به سمت لوازم آرایش میروند و عملهای زیبایی توسط مردان نیز انجام میشود و فقط مختص زنان نیست. اما به طور کلی زنان به علت قیودیتها و محدودیتهایی که عرف، اخلاق، قانون، شرع و ... برای آنان تعیین کرده است، لوازم آرایش را روشی برای نشان دادن زیبایی چهره، انتخاب میکنند. این تغییرات نشان از این دارد که جامعه ایرانی که در دهه ۵۰ و ۶۰ به سمت ریاضتی شدن میرفت و تلاش میکرد از هر نوع علائم و نشانگان مصرف گرایی فاصله بگیرد، اکنون، به نقطهای رسیده است که مصرف را به عنوان یک مولفه تمایز و نشانگان تمایز طبقاتی میشناسد.»
اسارت ذهنی، سوغات استعمارگران
میری معتقد است دلیل گرایش زنان آسیایی به شبیه کردن چهرههای خود به زنان اروپایی سوغاتی است که کشورهای استعمارگر به جوامع تحت سلطه خود تحمیل کردهاند: «ابعاد دیگری در معادله گرایش انسانهای امروزی به مصرف گرایی در زمینه استفاده از لوازم آرایشی وجود دارد. برای مثال چرا دختران و زنان ایرانی با جراحی زیبایی بینی تلاش میکنند ظاهری شبیه به اروپاییها پیدا کنند؟ این پرسش را میتوان با نظریه ذهن به اسارت گرفته شده یا «اسارت ذهنی» که سیدحسین العطاس، جامعه شناس مالزیایی مطرح میکند، تا حدودی توضیح داد. در این نظریه العطاس میگوید وقتی استعمار وارد آسیای جنوب شرقی شد (مشخصا در نقاطی مثل مالزی) برخی معیارها را نهادینه کرد. یکی از این عوامل تعریفی است که فرهنگ را تحت تاثیر قرار داد یا معیارهایی مثل خوش تیپی یا زیبا بودن، زندگی خوب و خودروی خوب را تعریف کرد. همه اینها مجموعهای است که استعمارگر با خود آورده است. بعدها که مالزیاییها میجنگند و استقلال کشور خود را به دست میآوردند، گرچه از استعمار سیاسی آزاد شده اند، اما از استعمارهای فرهنگی، فکری، زیبایی شناختی و ذهنی، آزاد نشده اند و همچنان اسیر و درگیر الگوهای استعماری هستند. به نظر میرسد در جامعه ایرانی نیز نشانههایی از ذهن استعمارزده یا اسیر وجود دارد.»
تبلیغات رسانهها و سینمای هالیوود
این جامعهشناس صحبتهایش را با اشاره به تبلیغات رسانههای غربی و سینمای هالیوود برای گسترش فرهنگ مصرف گرایی به پایان میرساند: «ما فکر میکنیم همه چیزهای خوب در اروپا و آمریکاست و از معیارهای زیبایی شناختی آنان نیز الگو میگیریم. جالب این که در زندگی روزمره، غربیها تا این حد درگیر آرایش و عمل جراحی زیبایی نیستند. اما مدلهای زیبایی غربی که از طریق رسانهها و هالیوود، تبلیغ میشوند، به نوعی ذهن و زبان شرقی را اسیر خود میکند و افراد نیز فکر میکنند از این طریق به طرز تفکر ذهنهای برتر دست پیدا کرده اند. اینها را میتوان از چیدمان خانهها دید که به سمت چیدمان اروپایی رفته است. همین موارد رفته رفته قدرت گرفته و تا رسیدن به گفتار و رفتار و پوشش افراد پیش رفته است.»