بازی دومینوی صنعت سیگار
اولین تحقیقات درباره مضرات سیگار در اواخر قرن نوزدهم شروع شد. در 1898 یک دانشجوی پزشکی به نام هرمان روتمان، ادعا کرد که گرد و غبار حاصل از تنباکو در کارخانههای تنباکو در آلمان، احتمالا باعث ایجاد تومورهایی در سینه کارگران میشود. وجود سرطان ریه در قرن نوزدهم حتی شناخته شده هم نبود و پزشکان این بیماری را همان سل تلقی میکردند. در قرن بیستم این موضوع هرچه بیشتر مورد بررسی قرار گرفت و مضرات سیگار روز به روز بیشتر خودش را نشان میداد. مثلا در 1912 ایزاک آدلر در مقاله تازه خود پرده از ربط بیماری تنگی نفس با سیگار برداشت و بعد از آن در 1932 جوزف مولر با بررسی 86 بیمار سرطان ریه ارتباط بین این بیماری با سیگار را اعلام کرد. این ادعا خیلی زود در انگلستان و آمریکا مورد قبول قرار گرفت و انجمن سرطان آمریکا هم آن را تایید کرد. این اتفاق شوک بزرگی به صنعت دخانیات وارد کرد و سهام آن با افت شدیدی رو به رو شد. این جا نوبت ورود کمپانی های بزرگ دخانیات و استفاده آنها از قدرت رسانه بود. در 1953 سران این شرکتها دور هم جمع شدند و در پایان جلسه خود به خبرنگاران گفتند ادعای ارتباط سرطان ریه و سیگار نیاز به تحقیقات علمی بیشتری دارد و سرطان زا بودن سیگار فعلا تنها یک ادعاست و بعد از آن در رادیو و تلویزیون مدام شاهد تبلیغاتی بودیم که تمام هدفش عادی سازی مصرف سیگار ، کم نشان دادن عارضه های آن و حتی مثبت نشان دادن مصرف آن بود. بازار سیگار مجددا شاهد یک جهش بزرگ در فروش به کمک قدرت رسانه ها بود.
روزگاری که پزشکان توصیه می کردند سیگار بکشید
زمانی که صنعت دخانیات با مطرح شدن ادعاهایی مبنی بر رابطهاش با سرطان، رو به افول بود دیگر جان انسان ها معنا نداشت و کمپانی ها باید هر طور که بود خودشان را نجات میدادند. این کمپانیها با روی آوردن به رسانه و تبلیغات و حتی با به خدمت درآوردن دانشمندان تمام تلاش خود را برای برگرداندن نظر مردم درباره سیگار می کردند. نمونه های این قبیل تبلیغات حتی به جامعه پزشکان هم راه پیدا کرده و در این تبلیغات پزشکانی را می بینیم که خودشان جلوی دوربین با لبخندی بر لب سیگار میکشند و سیگار تبلیغ می کنند. مثلا سیگار «ویسرویز» از یک دندانپزشک برای معرفی محصول خود استفاده کرده است. متن تبلیغ میگوید که ویسرویز دودها را فیلتر میکند و دندانپزشک هم توصیه میکند که این سیگار را بکشید. سیگار کمل برای تبلیغ از تصویر پزشکی استفاده کرده که در حال کشیدن این سیگار است و در پای عکس او نوشته است: "بیشتر دکترها بیش از هر سیگار دیگری کمل میکشند". در این تبلیغ باز هم کارخانه کمل از پزشکها برای تبلیغ سیگار استفاده کرده اما در این تبلیغ تلاش میکند اثر منفی را که سیگار روی حنجره میگذارد از سیگارهای خود مبرا کند و از قول یک متخصص حنجره اعلام میکند که در کسانی که سیگار کمل میکشند حتی یک مورد هم سوزش حنجره یافت نمیشود. در تبلیغی دیگر هم به نقل از افراد مشهور کشیدن کمل را توصیه میکند.در تبلیغی عجیب، کشیدن سیگار به نقل از کودک به پدرش توصیه میشود.کودک به پدر میگوید :پدر تو همیشه بهترینها را انتخاب میکنی...مارلبرو" و پدر به کودک میگوید "خوبی ماجرا در این است که هیچوقت احساس نمیکنی زیاد سیگار کشیدی و این معجزه مارلبرو است". ریدلی اسکات کارگردان معروف هالیوود، پیش از آنکه به عنوان کارگردان فیلم شناخته شود فیلمهای کوتاه تبلیغاتی میساخت.اسکات میگوید:"ساختن فیلم تبلیغاتی برای سیگار بسیار جذاب بود چون تو فقط با تصاویر سر و کار داشتی."در تبلیغی دیگر هم گفته میشود که ۲۰۶۷۹ پزشک معتقدند که سیگار «لاکی» کمترین سوزش گلو را به همراه دارد.اینکه این ۲۰۶۷۹ پزشک چگونه پیدا شدهاند و چرا از ۲۰۶۷۹ نفر سوال شده نه مثلا ۲۰۷۰۰ پزشک هیچ گاه پاسخ داده نمیشود. برای اینکه تاثیر شگرف تبلیغات بر ذهن و سبک زندگی مردم را بدانید به این مثال توجه کنید. در سال 1979 در آمریکا یک فیلم تبلیغاتی به نام «سیگار کشیدن و سلامت و آنچه باید بدانید» توسط کارخانه دخانیات ساخته و پخش شد که در آن اعلام شده بود سیگار ارتباط زیادی با به خطر افتادن سلامت انسان ها ندارد. در حین تماشای این فیلم و بعد از آن سوالاتی از تماشاگران پرسیده شد که بعد از جمع آوری اطلاعات نشان میداد درصد افرادی که مخالف سیگار بودند از 75 درصد به 59 درصد کاهش پیدا کرده است. در دهه هشتاد میلادی کمپانی موریس، میلیون ها دلار خرج کرد تا مردم انگلستان را قانع کند که نگران دود سیگار افراد سیگاری نباشند. در سال 2011 تحقیقاتی که در هلند انجام شد نشان داد که 61 درصد مردم این کشور معتقدند که دود سیگار خطری برای دیگران ندارد. رسانههای مورد اعتماد کمپانی های سیگارسازی کاری کردند که مردم مدام در حالت تردید خطرهای مصرف سیگار باشند. حتی احاطه و قدرت این کمپانیها به قدری زیاد بود که وقتی تعداد زیادی از دانشمندان را به کنگره ملی آمریکا احضار کردند تا از صحت و سقم اطلاعات و ادعاها اطمینان حاصل شود، همه آنها اعلام کردند که این ماده اعتیاد آور نیست. هرچند بعدها مشخص همه این افراد حقوق ثابتی از کارخانه های تولید سیگار می گرفتند و باید به نفع آنها شهادت می دادند. پزشکان و دانشمندان واقعی هم در این مدت بیکار ننشستند و انواع و اقسام تحقیقات و آمارها را منتشر کردند تا این تردید را از مردم بگیرند اما قدرت تولیدکنندگان سیگار بیشتر بود و حالا سیگار با همه شواهد و مدارکی که ثابت می کند مضر، اعتیاد آور و سرطان زاست، جای خود را بین مردم کل دنیا باز کرده است و شاید واقعا دیگر غیرممکن باشد که بتوان روزی دنیا را بدون سیگار و فیلترهای رها شده آن در جای جای کره زمین تصور کرد.
ژست روشنفکری با سیگارهای گوشه لب
نکته جالب و شاید عجیبی که نظر همه ما را در دیدن فیلمها و سریالهای ایرانی و خارجی جلب میکند بیش از حد سیگار کشیدن شخصیتهای اصلی داستان است. انگار هرچه بیشتر سیگار بکشی، جذاب تر، باهوشتر و مرموزتر هستی. یک مرور ساده کنید. در تاریخ سینما بیشتر قهرمانان سیگار به لب دارند. کابوی ها سیگار دست پیچ دارند. همفری بوگارت سیگار می کشد. کلارک گیبل سیگار می کشید. مارلون براندو سیگار می کشد. در فیلمهای سینمایی و سریالهای خودمان هم حالا مدتها است که آدم حسابیها سیگار میکشند یا در مواقع ناراحتی و غم، به سراغ سیگار میروند. انگار که سیگار میتواند حال شما را خوب کند. اینکه آیا گذاشتن این صحنهها در فیلم و سریال ها هم نقشه زیرکانه و زیرپوستی تولیدکنندگان سیگار است یا خیر را نمیدانیم اما آنچه که مسلم است الگوبرداری نوجوانان از این شخصیتها و روی آوردن به مصرف دخانیات میتواند بخاطر دیدن این صحنههای جذاب باشد. نوجوانی را فرض کنید که قهرمان مورد علاقه اش در تمام لحظات مهم زندگی اش سیگاری گوشه لب دارد و بهترین ساعات خوشی اش را هم با سیگار جشن می گیرد. آیا او نمی خواهد به ساده ترین شکل ممکن، شبیه این قهرمان شود؟ حتی در بسیاری از مواقع نه تنها در فیلم و سریال بلکه در دنیای واقعی اطرافمان شاهد قشرهای روشنفکری هستیم که سیگار را نماد حرفه خود می دانند. مثلا بیشتر نویسندگان و هنرمندان سیگار را جزوی از ابزار کار خود می دانند و تصور می کنند اگر سیگار نکشند نمی توانند اثر مطلوبی ارائه دهند. حتی در عکسهایی که از این افراد منتشر میشود اغلب سیگار و دود و پاکت سیگار و زیرسیگاری دیده میشود و اصلا تا همین سه دهه پیش، سیگار کشیدن یک کار ناهنجار نبود و شما در هواپیما هم می توانستید سیگار بکشید! رسانه خیلی ظریف با این ترفند که روشنفکرها، تحصیلکردهها و طبقات بالای جامعه سیگار می کشند، ذهن افراد را برای ورود سیگار به زندگی شان آماده کرده است و شاید تغییر این نگرش سخت و زمان بر باشد مگر اینکه صنعتی قوی شکل بگیرد که منافعش در سیگار نکشیدن افراد باشد. آنوقت است که با مجموعه ای از تبلیغات مستمر که نشان می دهد سیگار چقدر برای انسان، زندگی اش و کره زمین مضر است احاطه خواهیم شد! در شرایط فعلی اما صنهت چند صد میلیارد دلاری سیگار نمی گذارد آدمها به راحتی از دستش خلاص شوند و سود بیشتر در دود بیشتر است. سودی که به قیمت دود شدن جان انسانها است.