چهل درس زندگی که کاش در 20 سالگی میدانستم
نویسنده کتابهای توسعه فردی در تولد 40 سالگیاش توصیههایی برای مخاطبان جوانتر خود دارد، توصیههایی که به گفته خودش ای کاش وقتی 20 ساله بود میدانست.
مارک منسن، نویسنده مهم سالهای اخیر، ده سال پیش زمانی که سی ساله شد مقالهای نوشت که در آن تجربههایش را از ۲۰ سالگی و توصیههایش برای جلوافتادن در دهه سوم زندگی را به اشتراک گذاشت. مطلبی که بسیار محبوب شد. حالا او در تولد 40 سالگیاش تصمیم گرفته تجربههایش را در قالب "۴۰ درس زندگی که در ۴۰ سالگی آموختم و ای کاش در ۲۰ سالگی میدانستم" به اشتراک بگذارد.
ما برخی از تجربههای جالبتر او را برایتان گلچین کردهایم:
رابطه شما با دیگران، بازتاب رابطه شما با خودتان است
اگر با خودتان بدرفتاری کنید، دیگرانی را به زندگی جذب میکنید که با شما بدرفتاری کنند و به این رفتارها تن میدهید. اما اگر با خودتان با احترام برخورد کنید، فقط افرادی را خواهید پذیرفت که با شما با احترام رفتار کنند. خودت را اصلاح کن، دنیایت اصلاح میشود.احساس خوب نسبت به خود، نتیجه انجام کارهایی است که ارزش احترام را دارند
احترام به دست میآید، داده نمیشود. برای احساس بهتر نسبت به خود، باید کارهایی را انجام دهید که سزاوار احترام باشند.تنها شکست واقعی، تلاش نکردن است
اشتباه زمانی است که ریسک نکنید. موفقیت و شکست تنها در ذهن شما قبل از شروع کار وجود دارند، نه بعد از آن. پس از اقدام، همه چیز مخلوطی از هر دو خواهد بود.هیچکس برای نجات شما نمیآید
هیچ چیز به تنهایی نمیتواند مشکلات شما را حل کند؛ نه دستاورد، نه هدف و نه رابطه.هیچکس قرار نیست شما را "کامل" کند. این حس ناکافی بودن و تا حدودی نارضایتی از زندگی، طبیعی است. برعکس آنچه که فکر میکنید، این احساس شاید طبیعیترین چیز در شما باشد.
آن شریک ایدهآلی باشید که میخواهید داشته باشید
اگر شریک سالم و متعهد میخواهید، خودتان هم باید چنین فردی باشید. اگر دنبال شریک وفادار و قابل اعتماد هستید، اول خودتان را وفادار و قابل اعتماد کنید. بهطور ساده، آیا با فردی مثل خودتان ازدواج میکنید؟ اگر پاسختان منفی است، پس باید روی خودتان بیشتر کار کنید.ارزشمندترین چیزهای زندگی با گذر زمان ساخته میشوند
سلامتی، ثروت، دانش، اعتماد به نفس و روابط ارزشمند، همه در گذر زمان و با تلاش مداوم شکل میگیرند. اگر از جوانی شروع کنید و پیوسته ادامه دهید، در دهههای ۳۰ و ۴۰ زندگیتان، به موفقیتهای بزرگی دست خواهید یافت.
اگر موارد هیجانانگیز را به راحتی رد نمیکنید، یعنی به اندازه کافی روی چیزهای مهم تمرکز نکردهاید
دنیای ما پر از انگیزه و فرصت است. اگر نمیتوانید انتخابهای کوچک را رد کنید، یعنی اولویتبندیتان نسبت به چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، درست نیست.پذیرش مسئولیت برای مشکلات، بیش از آن که رنج ایجاد کند، رنج را کاهش میدهد
بسیاری تصور میکنند که پذیرفتن مسئولیت دردها، احساس بدتری به همراه دارد. اما در واقعیت، هرچه مسئولیت بیشتری بپذیرید، بیشتر به خودتان قدرت میدهید که برای رفع آن دردها کاری انجام دهید.با سرزنش دیگران، به آنها قدرت میدهید
وقتی دیگران را برای مشکلات خود مقصر میدانید، به آنها اجازه میدهید شادی و رفاه شما را تعریف کنند. این کار احمقانه است. بهجای سرزنش دیگران، مسئولیت خودتان را بپذیرید و زندگیتان را تحت کنترل درآورید.اگر باید به دیگران بگویید که "من آن هستم"، پس شما آن نیستید
یک فرد ثروتمند نیازی ندارد ثروت خود را به رخ دیگران بکشد. یک فرد باهوش نیازی ندارد به کسی بگوید که باهوش است. کسی که اعتماد به نفس دارد، نیازی به نمایش آن ندارد. به جای گفتن، آن را زندگی کن.عشق، علت تعهد نیست، بلکه نتیجه آن است
شما منتظر نمیمانید تا یک رابطه عالی شکل بگیرد، بلکه با تعهد به یک شخص، رابطه عالی را میسازید.اشتیاق، علت کار خوب نیست، بلکه نتیجه آن است
شما منتظر پیدا کردن کاری که عاشقش باشید نمیمانید. در عوض، با خوب انجام دادن یک کار، اشتیاق نسبت به آن را به دست میآورید. فرایند رشد و توانمندی، در شما علاقه ایجاد میکند.شخصی که با او ازدواج میکنید، همان کسی است که با او دعوا میکنید
خانهای که میخرید، همان خانهای است که باید تعمیرش کنید. شغل رویاییای که انتخاب میکنید، شغلی است که با چالشهایش مواجه میشوید. همه چیز در زندگی با فداکاری و تعهد همراه است. هرچیزی که ما را خوشحال میکند، به ناچار گاهی نیز باعث ناراحتیمان خواهد شد.زندگی شاد، زندگی بدون استرس نیست؛ بلکه زندگی پر از استرس معنادار است
تنها تفاوت این است که شما این استرسها را با ارزش و هدفمند میبینید.ورزش را بهعنوان یک مبادله نبینید
ورزش نمیکنید تا چند کیلوگرم کم کنید یا استحقاق خوردن همبرگر و بستنی را پیدا کنید. این طرز فکر شما را به سرعت دلسرد میکند و باعث میشود رها کنید. ورزش را به عنوان یک سرمایهگذاری ببینید. به ازای هر واحد انرژی که صرف میکنید، چندین واحد انرژی بازمیگردانید. البته این انرژی بازگشتی در طول هفتهها، ماهها و سالها تقسیم میشود. به همین دلیل، ورزش سبک و مداوم روزانه از ورزش سنگین و گهگاهی مؤثرتر است.زندگی بدون مشکل، وجود ندارد
وارن بافت مشکلات مالی دارد؛ یک فرد بیخانمان هم مشکلات مالی دارد. مشکلات مالی بافت، مسلماً بهتر از مشکلات افراد بیخانمان است، اما مشکلات هیچوقت از بین نمیروند. با رشد و تکامل، مشکلات بهتر و پیچیدهتری به سراغتان میآیند. هر راهحل، بذر مشکل جدیدی خواهد بود. انتظارات خود را بر اساس این واقعیت تنظیم کنید.رشد، به ندرت با شادی و جشن همراه است
برعکس، رشد معمولاً تا حدی دردناک است. زیرا رشد مستلزم از دست دادن چیزهای قدیمیست؛ از دست دادن ارزشها، رفتارها، عشقها و هویت قبلیتان. تغییر، همیشه همراه با اندکی غم است. اجازه دهید گاهی غمگین شوید، چون بخشی از فرایند رشد است.لعنت به عادی بودن
از نظر آماری، یک فرد عادی از نظر جسمی ناسالم، از نظر عاطفی مضطرب و افسرده، از نظر اجتماعی تنها و از نظر مالی بدهکار است. پس بله، لعنت به عادی بودن!اگر نمیتوانید "نه" بگویید، "بله" هیچ معنایی ندارد
ما با چیزهایی که از دست میدهیم، قربانی میکنیم و رد میکنیم، تعریف میشویم. اگر چیزی را قربانی نکنید یا رد نکنید، هویت شما شکل نمیگیرد و صرفاً بازتاب خواستههای دیگران خواهید بود. به عبارت دیگر، اگر خودتان تصمیم نگیرید که چه کسی هستید، دیگران این کار را برایتان میکنند.هیچکس به اندازهای که فکر میکنید، به شما فکر نمیکند
هر چیزی که در مورد آن احساس ناامنی میکنید، به احتمال زیاد ۹۹ درصد افراد حتی متوجه آن نشدهاند. این به این دلیل است که همه درگیر فکر کردن به خودشان هستند. شاید کمی افسردهکننده به نظر برسد، اما واقعاً رهاییبخش است. این یعنی شما بسیار کمتر از آنچه فکر میکنید مورد قضاوت قرار میگیرید.اعتمادبهنفس از انتظار موفقیت ناشی نمیشود؛ بلکه از راحت بودن با شکست میآید
کسی که فکر میکند باید در هر کاری موفق شود، در واقع یک خودشیفته است. خودشیفته نباشید. عیبها و شکستهای خود را بپذیرید.نخ دندان بکشید و هر روز از کرم ضدآفتاب استفاده کنید
شاید شبیه توصیههای مادرتان باشد، اما به من اعتماد کنید، ۲۰ سال دیگر از من تشکر خواهید کرد.نتایج خارقالعاده از تکرار اعمال معمولی در طول زمان حاصل میشوند
هر موفقیت یکشبه، نتیجه سالها کار بیسروصدا و در خفا بوده است.انتخاب شریک زندگی، تنها یک انتخاب عاشقانه نیست
شما در حقیقت یک معتمد، مشاور، درمانگر، شریک تجاری و بهترین دوست را انتخاب میکنید.و نه، منظور این نیست که شریک زندگیتان باید همه اینها باشد، بلکه او بهطور طبیعی به همه اینها تبدیل خواهد شد. پس عاقلانه انتخاب کنید.
عشق رمانتیک را دست بالا نگیرید
عشق مشکلات رابطه را حل نمیکند و همه مسائل را از بین نمیبرد. عشق میتواند همانقدر که شفا دهد، آسیب برساند. یک رابطه خوب را بهتر میکند و یک رابطه بد را بسیار بدتر. برای ایجاد یک رابطه سالم، عشق به تنهایی کافی نیست.اعتماد، واحد پول همه روابط است
هر رابطه خوبی بر اساس سالها اعتماد ساخته میشود و هر رابطهای که شکست خورده، بهخاطر اعتماد شکسته است. صداقت و درستی، ستون فقرات یک زندگی با روابط سالم و در نهایت شادی است. عدم صداقت ممکن است در کوتاهمدت دستاوردهایی به همراه داشته باشد، اما در درازمدت، خودتان را گرفتار خواهید کرد. پس، همین حالا متوقفش کنید!اگر همه روابط شما مشکل یکسانی دارند…
خبر مهم: مشکل از خودتان است.چیزی به نام احساس بد وجود ندارد؛ فقط پاسخ بد به یک احساس وجود دارد
هر احساسی را میتوان بهصورت سازنده یا مخرب استفاده کرد. یکی از مهمترین چیزهایی که میتوانید یاد بگیرید، این است که چگونه احساسات منفی خود را بهصورت سازنده هدایت کنید.زود بخوابید و زود بیدار شوید
همیشه به خودم میگفتم هیچوقت جمعهها ساعت ۹ شب نمیخوابم و ساعت ۵ صبح بیدار نمیشوم تا به باشگاه بروم. اما بچهها، باید بگویم صبحها حقیقتاً تأثیر دارند. متأسفم!شما مجبور نیستید چیزی را به کسی، حتی خودتان، ثابت کنید
اجازه دهید دوباره تکرار کنم: شما مجبور نیستید چیزی را به کسی، حتی خودتان، ثابت کنید.هیچ چیز معنادار در زندگی آسان نیست و هیچ چیز آسان در زندگی معنادار نیست
ما فکر میکنیم دوست داریم همهچیز در یک بشقاب نقرهای به دستمان برسد، اما حقیقت این است که از چیزهایی که برایشان زحمت نکشیدهایم، نه قدردانی میکنیم و نه از آنها لذت میبریم.پس دست از فرار از سختیهای زندگی بردارید و در عوض، چالشهای دشواری که از آنها لذت میبرید را پیدا کنید.
هرگز برای تغییر دیر نیست
دوستی یکبار داستانی از مادربزرگش تعریف کرد: او در ۶۲ سالگی، بعد از فوت همسرش، برای اولینبار نواختن پیانو را آغاز کرد. هر روز و تمام روز تمرین میکرد. در ابتدا، خانواده فکر میکردند این فقط مرحلهای برای عبور از غم و اندوه است. اما ماهها گذشت و او همچنان پیانو مینواخت.مردم شروع به تعجب کردند که آیا او دیوانه است یا مشکلی دارد. آنها به او گفتند که پیانو را رها کند و با واقعیت روبرو شود. اما او ادامه داد.
زمانی که به دهه ۹۰ زندگیاش رسید، بیش از ۳۰ سال هر روز پیانو مینواخت؛ بیشتر از زمانی که اکثر نوازندگان حرفهای مشغول به نواختن بودند. او به تسلط کامل بر آثار کلاسیک مانند موتزارت، بتهوون، باخ و ویوالدی رسید.
هرکسی که او را میشنید، قسم میخورد که باید در جوانی پیانیست حرفهای بوده باشد. هیچکس باور نمیکرد که او اولین درس پیانو را در دهه ۶۰ زندگیاش آموخته است. این داستان را دوست دارم چون نشان میدهد حتی در سنین بالا، زمان بیشتری برای یادگیری دارید تا اکثر متخصصان آن حرفه.
من خودم تا ۲۷ سالگی شروع به نوشتن نکردم و تا ۳۶ سالگی کانال یوتیوب خود را راهاندازی نکردم. در هر مرحله از زندگی، پنج تا ده سال دیرتر از بسیاری از مردم شروع کردهام؛ اما این اصلاً مهم نبود. همیشه ایمیلهایی از افراد دریافت میکنم که میپرسند: "هی، من ۲۰، ۴۰، ۶۰ یا حتی ۸۰ سالهام. آیا خیلی دیر شده است؟ میتوانم تغییر کنم؟ زمان دارم؟"
پاسخ این است: هرگز دیر نیست. همیشه زمان هست. تنها سوال این است که تا کی میخواهیم بنشینیم، بهانه بیاوریم و وانمود کنیم که زمان نداریم؟