دلایل گرایش به پت به جای فرزند از دید روانشناسی و تاثیرات آن در جامعه ای که قرار است کودکان کمتری به خود ببیند
بدون گربهام هرگز!
در یک دهه اخیر مطب های روانشناسان پر شده از زوج های جوانی که به جای فرزندآوری به حیوان خانگی روی آورده اند و همین که درباره علت بچهدار نشدنشان از آنها میپرسی، میگویند: «همین گربه و سگ و ..، بچهمان است، نه جلوی دست و پایمان را میگیرند و نه مزاحم خواب و خوراکمان میشوند». طبق نظر کارشناسان، روی آوردن بسیاری از زوجها به نگهداری از حیوانات خانگی فرار از مسئولیت است چرا که اگر بحث اقتصادی برای آنها مطرح بود، هزینههای سرسامآوری را صرف نگهداری حیوانات نمیکردند. در این گزارش با گفت و گو با دکتر مژده خنجری ، روانشناس سلامت خانواده ، این موضوع را از دید روانشناختی بررسی کرده ایم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1403/07/20 ساعت 17:25
فرار از مسئولیت مهم ترین عامل پت به جای فرزند
نگهداری از حیوان هم مسئولیت دارد اما مسئولیت حیوان کجا مسئولیت فرزند کجا. دکتر خنجری در این باره می گوید: «گاهی تصور می کنیم این رویکرد برگرفته از فرهنگ غرب است اما جالب است بدانید با وجود فراگیر شدن آن ، این اتفاق حتی از سمت غربی ها هم پذیرفته نیست. در یکی از مطالعات اخیر در کشور فرانسه اعلام شد که 84 درصد فرانسوی ها ترجیح می دهند به جای فرزند پت داشته باشند. این رقم، واقعا رقم عجیبی است. اگر با رویکرد روانشناسی به این قضیه نگاه کنیم یکی از مهم ترین دلایلی که در این گونه افراد وجود دارد، ترس از مسئولیت پذیری در قبال فرزند است. این افراد میدانند باید تا آخر عمر در قبال فرزندشان همه نوع مسئولیتی داشته باشند درست است که پت هم مسئولیت زیادی دارد اما وظایف و مسئولیت ها در مقابل پت چهارچوب خاصی دارد و مشخص تراست. یعنی صاحب پت می داند که پت چقدر عمر می کند و در طول عمرش به چه چیزهایی نیاز دارد و به چه بیماری هایی ممکن است دچار شود اما مسئولیت در مقابل یک انسان خیلی متفاوت است. این مسئولیت از لحظه بارداری تا انتهای عمر فرزند که شامل تحصیل، کار ، ازدواج و آینده آنها می شود با والدین همراه است».بیهودگی دنیا و ترس از رها شدن
خنجری دلایل دیگر مراجعینش در رابطه با مخالفت با فرزندآوری و قبول سرپرستی حیوان خانگی به جای فرزند را این گونه بازگو می کند:« برخی از این افراد ایدئولوژی مخصوص به خود را دارند و می گویند چرا من باید موجودی را بدون اینکه خودش تصمیم گرفته باشد به دنیا بیاید را به این دنیا بیاورم . دنیایی که قرار است داخلش پر از درد و ناراحتی باشد. این افراد بر این اصل معتقدند که اساسا آوردن یک کودک به این دنیا کار بیهوده ای است. در عین حال این افراد در مقابل پیشنهاد به سرپرستی گرفتن کودکان بدون سرپرست پذیرش راحت تری دارند و گاها بین انتخاب کودک بدون سرپرست یا پذیرش سرپرستی پت مردد هستند. برخی دیگر از افراد هم هستند که آنقدر از دنیای انسانی ضربه خورده اند و در طول زندگی آنچه را داده اند پس نگرفته اند به این نتیجه رسیده اند که حیوانات خانگی همیشه بازخورد و واکنش خوبی دارند، همیشه جواب محبت انسان را می دهند و همیشه وفادار می مانند. این افراد ترس این را دارند که فرزندانشان یک روزی آنها را رها کنند و تنهایشان بگذارند».ازدواج به شرط گربه
یکی از زوجینی که به تازگی تشکیل خانواده داده است، میگوید: شرط مهم من برای ازدواج، داشتن حیوان خانگی بود، زیرا در زمان مجردی و خانه پدری حیوان خانگی نگهداری میکردیم و از این لحاظ وابستگی زیادی نسبت به آنها داشتیم. همسرم تا دیر وقت سرکار است و من هم بیشتر وقت خود را در خانه سپری می کنم، برایم تنهایی بسیار سخت است همین که با این حیوان خود را سرگرم میکنم روزها برایم سریع میگذرد، البته یک روز از هفته را در جمع دوستانه میگذرانم. شاید هزینههای مربوط به نگهداری این حیوان بالا باشد، اما باتوجه به وضعیت اقتصادی، اکنون فرزندآوری سختیهای خود را دارد، از نظر من حیوان هم آفریده خداست و نگهداری از آن مشکلی ایجاد نمی کند، زیرا او را فرزند خود میدانیم. هر دوی ما وابستگی شدیدی به این حیوان داریم، اگر روزی اتفاقی برایش بیفتد من به شخصه، خودم را نمیبخشم.یکی دیگر از زوجین که چندین سال از تشکیل خانوادهشان میگذرد، میگوید: دو سال بعد از ازدواج تصمیم به فرزندآوری کردیم، اما متاسفانه این امکان برایمان وجود نداشت، البته پیشنهاد دادم که نوزادی را به فرزندی قبول کنیم اما همسرم قبول نکرد.این مساله موجب شد تا همسرم با مشکلات روحی و روانی مواجه شود، تصمیم گرفتیم برای اینکه حال و هوایمان عوض شود به مسافرت برویم، همین مسافرت موجب شد که همسرم به نگهداری از حیوان خانگی روی آورد.در ابتدا مخالف بودم، اما به اجبار او را خریدم، در ابتدا زندگی طبق روال عادی پیش میرفت اما هر چه میگذشت محبت و توجه به آن حیوان بیشتر میشد و همین مرا آزردهخاطر میکرد.یک شب که تنها در کنار آن حیوان نشسته بود، آرام آرام شروع به حرف زدن از خود و زندگی کردیم، همین که از کممحبتی و کمتوجهیهایش به من، گفتم ناگهان صدایش را بالا برد و گفت چرا این افکار اشتباه را در ذهن خود راه میدهی، مگر چقدر باید محبت کنم تا قدردان باشی، اصلا زیر بار حرفهایش نمیرفتم، کسی که تمام توجهش به یک حیوان باشد آیا برای همسرش وقتی میماند.روزها میگذشت و بیشتر از خود و زندگی ناامید میشدم، از اشتباهی که کردم و دیگر کاری نمیتوانم انجام دهم.زندگی روز به روز برایم تیره و تار میشد، بعد از مدتها تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم، البته جدا شدن راه درمان نبود و تنها برای رهایی از اوضاع زندگیمان اقدام به جدایی کردیم، پشیمانی فایدهای نداشت، اما از همان ابتدا نباید زیر بار خرید حیوان خانگی میرفتم، شاید کمی سختگیری و ممانعت موجب جداییمان نمیشد یا اصرار و پافشاری بر قبول کردن نوزادی به عنوان فرزند.