تبیان، دستیار زندگی

روایتی از حیات پربار علامه حسن‌زاده آملی به بهانۀ سومین سالگرد عروجش

حکیمی دانای راز از دیار آمل

در دل یکی از روزهای سرد بهمن ماه سال ۱۳۰۷، در دامنه‌های سرسبز و دل‌انگیز آمل، نوزادی چشم به جهان گشود که سرنوشتش با ستارگان علم و عرفان گره خورده بود. حسن حسن‌زاده آملی، این کودک مازندرانی، از همان آغاز با نبوغی زایدالوصف در علم و معنویت، رهسپار راهی بود که از خاک تا افلاک امتداد داشت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
حکیمی دانای راز از دیار آمل ، علامه حسن‌زاده آملی ،
این پسرک زیبا و باهوش با چشمانی درخشان از شوق یادگیری، پا به مکتب‌خانه گذاشت و با عزمی راسخ، چنان در دریای علم غوطه‌ور شد که گویی تشنه‌ای به چشمه‌ای زلال رسیده باشد.

علامه‌ای ذوفنون

حسن‌زاده آملی را علامه‌ای ذوفنون می‌نامیدند. او نه تنها در فلسفه و عرفان سرآمد بود، بلکه در ریاضیات، فیزیک، هیئت، نجوم، ادبیات، طب، فقه، اصول و کلام اسلامی نیز متبحر و صاحب‌نظر بود. تصور کنید مردی را که صبح با ستارگان راز می‌گوید، ظهر معادلات پیچیده هندسی حل می‌کند و شب در عوالم عرفانی سیر می‌کند.

آثار علامه حسن‌زاده آملی، گنجینه‌ای است از حکمت و معرفت. کتاب‌هایی چون انسان کامل، نور علی نور، دروس معرفت نفس، شرح‌های فصوص الحکم، مصباح الهدایه و الاسفار الاربعه، و دو کتاب سرح العیون فی شرح العیون و الحجج البالغة علی تجرُّد النفس الناطقة به عنوان کتاب‌های برگزیدۀ سال حوزه، تنها اندکی از حدود 190 عنوان کتابی است که به رشتۀ تحریر درآورده و چراغ راه جویندگان حقیقت شده است.

عاشقی در محراب علم

علامه با کتاب‌هایش چنان خلوت می‌کرد که گویی با معشوقی ازلی هم‌کلام شده است. می‌گفت: «حین مطالعه سر و صداهای اطراف را نمی‌شنوم و آنقدر غرق مطالعه بودم که بارها اهل منزل می‌آمدند و زیر بدن مرا می‌گرفتند و سر سفره می‌بردند.»

سالکی در مسیر حق

در سلوک عرفانی علامه، "توحید" محور بود و "ولایت" جوهره آن. او، سالکی مجذوب بود که بین کوشش توحیدی و کشش ربانی پیوند برقرار کرد و از این طریق با اسرار هستی آشنا شد.

علامۀ دانای راز، در طی منازل سلوک، وجودش را از همۀ قیود دنیایی رهانید و به مرتبه‌ای نائل آمد که می‌توان او را مصداق آیه "و سقاهم ربهم شراباً طهوراً" برشمرد.

در توصیف سلوک می‌گفت: «سلوک یعنی حرکت به سوی خدا و در خدا. حرکت به سوی خدا پایان دارد، ولی حرکت در خدا پایانی ندارد.»

او نیز همچون استاد اخلاقش علامه طباطبایی، مراقبه را نسخۀ طلایی سلوک می‌دانست و از آن به «کشیک نفس کشیدن» تعبیر می‌کرد.

گاهی میانۀ درس بارها به این کلام استاد تمسک می‌کرد که »مراقب باشید ابدیت در پیش داریم و هستیم که هستیم»

 عشقی و دلدادگی به خانواده و همسر

در پس چهره‌ی دانشمند و عارف علامه، مردی بود عاشق و خانواده‌دوست. در اوج شهرت علمی برای همسرش شعر می‌سرود. به بچه‌ها سپرده بود:‌ در احترام به مادرتان سنگِ تمام بگذارید! و خودش اینگونه بود پیش و بیش از همه؛ هم به خاطر مقام همسری و هم به خاطر سیادت.

زمانی که بیماری بر در خانه همسرش کوبید و او را راهی اتاق عمل کرد، علامه، آن کوه استوار علم در قم، چون بیدی لرزان شد. بی‌تاب به بالین همسر شتافت و با لحنی آکنده از عشق و فروتنی گفت: "تا امروز می‌پنداشتم این کتاب‌ها زاییده‌ی ذهن من است، اما از وقتی تو بستری شده‌ای، حتی توان نگاشتن یک سطر را ندارم؛ چنان که تمام وجودم با توست."

این عشق آسمانی نیم قرن دوام آورد تا آنکه مرگ، این دو همدل را از هم جدا کرد. هنگام سپردن پیکر بی‌جان همسر به آغوش خاک، اشک‌هایش چون باران بهاری می‌بارید و زمزمه می‌کرد: "خداوندا! شاهد باش که من از او خشنودم، تو نیز خشنود باش!"

پس از عروج همسر، تاب دیدن خانه‌ی خالی از مهر او را نداشت. او را در همان خانه به خاک سپرد و اتاقش را "بیت‌الرحمه" نامید.

علامۀ دانای راز، در طی منازل سلوک، وجودش را از همۀ قیود دنیایی رهانید و به مرتبه‌ای نائل آمد که می‌توان او را مصداق آیه "و سقاهم ربهم شراباً طهوراً" برشمرد



تازیانه‌ای بر گردۀ خاطرات

حجت‌الاسلام قادر فاضلی، از شاگردان سلوکی علامه، خاطراتی شیرین و شنیدنی از روزهای درس و دلدادگی به یاد دارد: 

"روزی که از استاد خواستیم حلقۀ درس عرفانی برپا کند، استاد برای تدریس شرح فصوص‌الحکم، با تواضعی مثال‌زدنی، روی زمین نشست. فردای آن روز، یکی از حاضران، پتویی زیر پای استاد پهن کرد. اما علامه، با محض ورود به مَدرَس، پتو را کنار زد و گفت: 'حسرت نخورید که سنگ و گِل جمع نکردید، بگذارید دیگران این حسرت را بخورند. خوشحال باشید که جان و دل جمع کردید.' این کلام حکیمانه، همچون چراغی روشن، در لحظات سخت زندگی‌ام راهنمایم شده است.

این شاگرد وفادار در خاطره‌ای دیگر می‌گوید:
 "علامه بر تلاوت و تدبر در قرآن توصیه وافر داشت و می‌گفت: قرآن را سَرسَری نگیرید و چه‌بسا در هنگام خواندن قرآن، آنچه را می‌خوانید ببینید. من کسی را می‌شناسم که هنگام تلاوت سوره واقعه، وقتی به آیه 'فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ' رسید، تمام آنچه می‌خواند را به چشم می‌دید.'

کنجکاوی مرا برانگیخت. روزی که استاد را تا منزل همراهی می‌کردم، جسارت به خرج دادم و پرسیدم: 'استاد، آن فرد که فرمودید چه کسی بود؟' ایشان با فروتنی خاص خود، لبخندی زدند و گفتند: 'آقاجان، من خودم بودم.'"

این روایت‌ها، تصویری زنده و ملموس از شخصیت والا و سلوک عرفانی علامه حسن‌زاده آملی را به نمایش می‌گذارد، مردی که در عین دانش عمیق، همواره فروتن و عاشق حقیقت باقی ماند.

 میراث جاودان

علامه حسن‌زاده آملی در سوم مهر ۱۴۰۰، در سن ۹۲ سالگی، چشم از جهان فروبست. اما میراث او، چون چشمه‌ای زلال، همچنان جاری است. او به ما آموخت که می‌توان هم عالِم بود و هم عارف، هم عاشق بود و هم زاهد. زندگی او داستان مردی است که با پای علم راه پیمود و با بال عشق به افلاک پرکشید.