روایت حسین ۱۶ ساله از اسارت در زندان رژیم صهیونیستی
حسین یکی از 700 کودک و نوجوان فلسطینی است که در 10 ماه اخیر توسط ارتش رژیم اسرائیل دستگیر شدهاند. در حال حاضر همچنان 250 نفر از بچههای زیر 18 سال در بازداشت رژیم صهیونیستی به سر میبرند. این روزها حسین آزاد شده و خواندن داستان اسارت اون میتونه مارو کمی با حال و هوای زندانیهای کم سن و سال فلسطینی آشنا کنه
حسین یکی از 700 کودک و نوجوان فلسطینی است که در 10 ماه اخیر توسط ارتش رژیم اسرائیل دستگیر شدهاند. در حال حاضر همچنان 250 نفر از بچههای زیر 18 سال در بازداشت رژیم صهیونیستی به سر میبرند. این روزها حسین آزاد شده و خواندن داستان اسارت اون میتونه مارو کمی با حال و هوای زندانیهای کم سن و سال فلسطینی آشنا کنه
حدود 10 ماه، حسین 16 ساله هنوز در همون لباسهایی زندگی میکرد که صبح سوم اکتبر پوشیده بود و بعد از آزادی، آثار خون هنوز روی شلوارش دیده میشد! خونی که اگه رَدشو دنبال کنیم به بریدگی کوچکی در پاچه سمت راست شلوارش میرسیم.
ماجرای اون بریدگی به همون روز(3 اکتبر) برمیگرده. روزی که اشغالگران رژیم صهیونیستی از یکی از برجهای مراقبت از بند الخلیل زندان کرانهباختری پای راست حسین را هدف گلوله قرار دادند!
حسین روی زمین افتاده بود و با هر بار پلک زدن میدید که دو سرباز اسرائیلی بهش نزدیک و نزدیکتر میشن. اونا سر و صورت حسین رو زیر بار لگد گرفتن و بعد از برخورد ضربهای سنگین به سرش بیهوش شد!
سه روز گذشت... حسین در حالی از خواب بیدار شد که خودش رو تو بیمارستان میدید... دست و پاشو بسته بودن! خیلی زود فهمید که تحت عمل جراحی قرار گرفته و میخوان به زندان اوفر منتقلش کنن. تو تمام مدت اسارت این تنها باری بود که یه بیمارستان رو از نزدیک دید!
زندانهای رژیم صهیونیستی پر از حسینهاست. بچههایی که مثل اون عاشق این بودن که به باشگاه بدنسازی برن و با سنگینتر کردن وزنه خودشون رو به چالش بکشن و یا تو روزهای تابستونی با رفقاشون فوتبال بازی کنن.
اما حالا پای اون لنگ میزنه و از عصا استفاده میکنه و بیشتر روز روی تشک دراز کشیده و به جای اینکه صدای بچه محلهاشو بشنوه صدای تیر و تفنگ به گوشش میرسه و دکترها بهش گفتن که تو 18 سالگی باید جراحی ایمپلنت مفصل انجام بده…
جیره غذایی اونا توی زندان خیلی کم بود، به حدی که فقط بتونن زنده بمونن! اکثر روزها غذاشون کمی برنج سفید بود که توی یک لیوان پلاستیکی کوچیک بهشون داده میشد که خیلی وقتها هم کامل نپخته بود. این برنج به اندازهای بود که فقط 5 دقیقه اونها رو سیر نگه میداشت و انگار باقی روز رو روزه بودن!
توی زندان خبری از آب آشامیدنی نبود و حسین و هم بندیهاش مجبور بودن برای زنده موندن از آب آلوده استفاده کنن... بعد از 7 اکتبر مقامات زندان رژیم اسرائیل بوفه زندان رو تعطیل کردن و تمام وسایل برقی مثل گاز و کتری رو جمع کردن...
پدر حسین میگه از روزی که از زندان آزاد شده خیلی گوشهگیر شده و اکثر اوغات به خاطر کابوس از خواب میپره و شرایطی رو پشتسر گذاشته که از نظر روحی و جسمی دیگه معلوم نیست به شرایط قبلش برگرده یا نه.