تبیان، دستیار زندگی

 هیهات که حسین بن علی ناسزا گوید!

حسین بن علی دل‌ش می‌سوخت به حال جماعتی که می‌دانست چه بر سر او و اهل حرم‌ش می‌آورند. در واپسین لحظات هم می‌خواست کسی را از آتشی که در آن گرفتار شده نجات دهد. او حتی در نفس‌های آخرش هم که شمر و سنان راحت‌ش نمی‌گذاشتند می‌خواست یاریشان دهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : عطیه ذاکری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
امام حسین علی علیه السلام ، احیای دین ، لعن ابن زیاد در زیارت عاشورا ، هیهات که حسین بن علی ناسزا گوید ،
حسین بن علی دل‌ش می‌سوخت به حال جماعتی که می‌دانست چه بر سر او و اهل حرم‌ش می‌آورند. در واپسین لحظات هم می‌خواست کسی را از آتشی که در آن گرفتار شده نجات دهد. او حتی در نفس‌های آخرش هم که شمر و سنان دست از سرش بر نمی‌داشتند هم می‌خواست یاری‌شان دهد.

در حالیکه آنطرف میدان، فوج فوج شمشیرهایشان را صیقل می‌دادند، امام بر مرکب نشست و با سپاه ابن زیاد اتمام حجت کرد، تا آنکه لغزیده برگردد و آن را که حرص و آز دنیا کورش کرده را از عاقبت‌ش آگاه سازد.

امام که شروع به خطابه کرد، زمین و آسمان چشم به دهان‌ش دوختند: الا و انّ الدعیّ ابن الدعیّ قد رکز بین اثنتین بین السّلّة و الذّلّة و هیهات من الذّلّة.

ادبیات عرب به گونه‌ای است که اگر لفظ به لفظ برگردانده شود ممکن است باعث سوء برداشت ‌شود و جان کلام را خدشه‌دار کند. امام می‌خواست پرده بردارد از چهره ابن زیاد، سردسته‌ کفر و نفاقی که سیلی از لشکریان را اینگونه مقابل او قرار داده نه آنکه دشنام دهد ولو آنکه دشمن باشد!

«الدعی ابن الدعی» که امام، ابن زیاد را مخاطب‌ش قرار می‌دهد برای آن است که تلنگر بزند نه آنکه بخواهد خدایی ناکرده ناسزا بگوید. طهارت امام اجازه نمی‌دهد که بخواهد با الفاظ توهین آمیز صحبت کند یا حتی رجز بخواند. الدعی در زبان عرب چندین معنا دارد. یک آنکه کسی به غذایی دعوت ‌شود. دوم به معنای فرزندخوانده است که در آیه 4 سوره احزاب نیز به کار رفته است. سوم به معنای کسی که مدعی چیزی می‌گردد که باطل است و یا برای او نیست. چهارم به معنای کسی که در نسبش متهم است.

برخی به معنای چهارم یا همان «حرام‌زاده» اتکا می‎‌‌کنند و برای لعن کردن از امام خرج می‌کنند. می‌خواهند با استفاده از امام برچسب تاییدی بزنند بر فعل و انفعالات خود. البته که ابن زیاد در زیارت عاشورا نیز به صراحت لعن شده و لعن او امری جایز و صواب است، اما نسبت دادن امر ناسزاگویی به امام، زیر سوال بردن عصمت و طهارت اوست. اصلا مگر می‌توان با مبانی باطل به مصاف‌شان رفت و برای احیای دینی که در معرض نابودی است مقابله به مثل کرد؟

استفاده نابجا از کلام امام آن هم برای مهر تایید زدن بر فعل و انفعلات شخصی به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه، ولو آنکه درست باشد نه تنها باعث انحراف در دین می‌شود بلکه جایگاه و مقام امام معصوم را نیز زیر سوال می‌برد.

اما امام با این خطابه می‌خواست آن‌ها را که در دام ابن زیاد گرفتار شده بودند از عاقبت خود هشدار دهد. می‌خواست به آن‌ها بفهماند ابن زیاد غاصب است؛ همانگونه که در معنای سوم گفته شد. می‌خواست چشم و گوش آن‌ها را روی حکومت باطلی باز کند که عبیدالله بن زیاد به نام خودش زده است و برای تصاحب آن دست و پا می‌زند. آن هم ابن زیادی که شیعیان علی علیه السلام را در بصره و کوفه دستگیر می‌کرد و دست و پاهای آنان را قطع و چشمانشان را کور می کرد و آنان را به دار می آویخت و می‌کشت. هیهات من الذّلّة؛ محال است امام تن به چنین ذلّتی دهد حتی اگر به قیمت شهید و بی‌احترام شدن خود و خانواده‌اش توسط جماعتی تمام شود که از هیچ فضاحتی فروگذار نمی‌کند. برای حسین بن علی مرگ شیرین‌تر از زندگی است که ابن زیاد با کاخی از تحریف‌هایش آن را ساخته است...