تبیان، دستیار زندگی

مغز دروغگو!

در قسمت اول پرونده دروغ به اینکه چرا آدمها دروغ می‌گویند و سیر تکاملی روند دلایل دروغ گفتن از کودکی‌ تا بزرگسالی پرداختیم. اینکه دروغ گفتن میتواند با انگیزه‌هایی از کسب منفعت و فرار از مجازات گرفته تا مصلحت و ترس از طرد شدن گفته شود. اما در بخش دوم شایدبد نباشد گریزی به تاثیرات آن بزنیم و از همه مهمتر درباره دروغ گفتنی که ریشه در ضمیر ناخودآگاه دارد صحبت کنیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مغز دروغگو ، اثرات منفی دروغ  ،
در قسمت اول پرونده دروغ به اینکه چرا آدمها دروغ می‌گویند و سیر تکاملی روند دلایل دروغ گفتن از کودکی‌ تا بزرگسالی پرداختیم. اینکه دروغ گفتن میتواند با انگیزه‌هایی از کسب منفعت و فرار از مجازات گرفته تا مصلحت و ترس از طرد شدن گفته شود. اما در بخش دوم شایدبد نباشد گریزی به تاثیرات آن بزنیم و از همه مهمتر درباره دروغ گفتنی که ریشه در ضمیر ناخودآگاه دارد صحبت کنیم.

اثرات منفی دروغ چیست؟

دروغ گفتن می‌تواند آثار زیانباری داشته باشد، چرا که وقتی حقیقت آشکار می‌شود اولین و مهمترین چیزی که از بین می‌رود اعتماد بین افراد است و همین مسئله می‌تواند روابط بین فردی را چه از نوع خانوادگی یا دوستی چه روابط زوجین و ... بسیار پیچیده کند. فردی که دروغ می‌گوید ممکن است اعتبار خود را در چشم دیگران از دست بدهد یا دچار شرمساری شود. همچنین، دوری از مواجهه با عواقب تصمیمات نادرست از طریق دروغ، باعث می‌شود که فرد از یادگیری و بهبود تصمیم‌گیری‌هایش در آینده باز بماند

علاوه بر این، احساس گناه ناشی از دروغ گفتن می‌تواند تأثیرات منفی بر سلامت روان داشته باشد. دروغ گفتن ممکن است به دیگران آسیب برساند، خصوصا زمانی که فرد دروغگو به مزیتی ناعادلانه دست پیدا می‌کند. یعنی دروغ گفتن با هدف کسب منفعت در سطح اجتماعی، ممکن است باعث تضعیف همکاری بین افراد یا گروه‌ها شود و نارضایتی به بار بیاورد.

تکلیف دروغهایی که به خودمان می‌گوییم چیست؟

در قسمت اول درباره دروغهایی صحبت کردیم که بی‌ضرر هستند (مثل دروغ گفتن به یک دوست درباره مدل موی جدیدش) حالا دروغ‌هایی که به خودمان می‌گوییم در کدام دسته قرار می‌گیرند؟

برخی معتقدند اگر دروغ گفتن به خودمان به ما این امکان را می دهد که عملکرد بیشتری داشته باشیم، این نیز می‌تواند انتخاب خوبی باشد. به عنوان مثال، اگر عصبانیت ما از یک موقعیت یا شرایط، باعث حال خیلی بدمان می‌شود؛ بسته به موقعیت شاید بهتر است برای مدتی وانمود کنیم که عصبانی نیستیم. با گذشت زمان، خشم ما ممکن است از بین برود، حتی اگر با آن مقابله نکرده باشیم.

اما روانشناسی امروز می‌گوید با دروغ‌گفتن به خود و پنهان کردن احساسات نمی‌توان با مسائل اساسی زندگی برخورد کرد. شاید در موقعیتی ترجیح بدهیم که احساسی را بروز ندهیم یا تجربه نکنیم اما سرکوب دائمی عواطف، عواقب بدی برای سلامت روان خواهد داشت و در شرایط دیگر این وظیفه ما در قبال خودمان است که در نهایت منشا خشم را بشناسیم و با آن مقابله کنیم.

دروغ و ناخودآگاه

مثال دیگری از دروغگویی سفید در سطح ناخودآگاه رخ می دهد. ناخودآگاه ما همیشه به ما دروغ می گوید تا مدیریت زندگی مان را آسان تر کند. شاید مثال‌های روزمره و جالبی همین الان در ذهنتان باشد، مثلا وقتی کسی کلمه‌ای را زیر لب زمزمه می‌کند، ضمیر ناخودآگاه ما اغلب ما را تحریک می‌کند که فکر کنیم کلمه صحیح را شنیده‌ایم، حتی اگر آن را به زبان نیاوریم.

هنگامی که ما رویدادهای مختلف را به یاد می‌آوریم، ناخودآگاه ما معمولاً ذهنمان را با تعدادی از تصاویری که احتمالاً در طول آن واقعه رخ داده و در ذهنمان مانده، پر کند تا تصاویر واقعی. این ممکن است به این دلیل باشد که به خاطر سپردن کل یک واقعه با جزییات زیاد فضای زیادی از حافظه را اشغال می‌کند. در عوض، مغز ما فقط برخی از اطلاعات مهم در مورد رویدادها را ذخیره می کند و بعداً فضاهای خالی بین این خاطرات را با چیزهای ساختگی پر می‌کند، که نشان دهنده یک نوع دروغ‌گویی مغز به خاطر کارایی است.

تیغ سانسور مغز

ناخودآگاه ما آنچه را که به نظر می‌رسد اطلاعات نامربوط است فیلتر می‌کند و در نتیجه با حذف یا سانسور هم به ما دروغ می گوید. به عنوان مثال، تا زمانی که این جمله را نخوانید ممکن است به عنوان مخاطب از فشاری که لباس یا کفش‌تان به پوست شما می‌آورد آگاهی نداشته باشید.

این اتفاق به این دلیل است که ضمیر ناخودآگاه به ما اجازه نمی دهد هر لحظه از تمام احساسات خود آگاه شویم. چرا کهع در این صورت ما غرق در اطلاعات اضافی خواهیم شد و توان کمتری برای پردازش اطلاعات ضروری خواهیم داشت؛ مانند آنچه در مورد برخی از افراد مبتلا به اوتیسم رخ می دهد.

واکنش "انکار"

یکی  دیگر از دلایل دروغگویی مغز به ما این است که ناخودآگاه می‌تواند اطلاعاتی را مخفی کند یا حتی درباره‌اش دروغ بگوید تا از خودآگاه در برابر مسائلی که هنوز قادر به مقابله مؤثر یا پذیرش آنها نیست محافظت کند. بیان این مطلب شاید ناراحت‌کننده باشد اما برخی از قربانیان تعرضات جنسی هیچ تصویر واضحی از لحطه وقوع این اتفاق ندارند بااینکه در حالت هوشیار بوده‌اند. این واکنش دفاعی مغز است تا برای حافظت از خودآگاه، حقیقت را جایی در اعماق ناخودآگاه فرد پنهان کند.

در روانشناسی، «انکار» اصطلاحی است که برای توصیف اینکه چگونه می‌توانیم طوری رفتار کنیم که گویی چیزی درست نیست تا بهتر از پس آن برآییم، استفاده می‌شود. چنین انکاری احتمالاً در سطح ناخودآگاه به وجود می آید. برای مثال، ممکن است انکار کنیم که از موقعیتی ناراحت هستیم، زیرا ممکن است کنار آمدن با احساس غم و اندوه دشوار باشد.

دروغی که از ضمیر ناخودآگاه سرچشمه می‌گیرد، می‌تواند به بیان آگاهانه دروغ‌ها منجر شود. به عنوان مثال، ناخودآگاه ما می‌تواند یک حافظه بازسازی شده نادرست برای ما بسازد (مثالی که درباره تجربیات تروما، یا حتی پرکردن جاهای خالی بین خاطرات زدیم). هنگامی که ما حافظه‌مان را به طور کامل باور می‌کنیم و با استناد به آن به خیال خودمان دقیق صحبت می‌کنیم، بدون اینکه قصد دروغگویی داشته باشیم، در واقع تاحدی دروغ می‌گوییم.